احکام و مناسک حج - فقه شافعی -

فهرست کتاب

حکمت حج

حکمت حج

پیش از این از نظرتان گذشت که حکمت نماز با جماعت چیست و این‌که برای اشاره به اتحاد و واداشتن بر نکوکاری است و این‌که در نماز جماعت و جمعه و عید اجتماع مردم یک شهر فراهم می‌شود و مقصود شارع صلوات الله و سلامه علیه این است که جهانیان همه بتوانند با هم اجتماع کنند؛ این است که حج را مشروع و محلّ اداء مناسک آن و اجتماع جهانیان و برابر آنان در اداء آن معین فرمود و به عبارت دیگر: هنگامی که پیغمبر اسلام برگزیده شد، جهانیان پیوسته در جنگ و کشتار و نبرد و رزم و روگردانی از هم و بریدگی با دل‌هایی پر از کینه و خشم به خونریزی و کارزار ادامه می‌دادند. خداوند متعال در چنین موقعی سرور انبیاء را به پیغمبری برگزید و او را به ایجاد اتّحاد و نزدیک کردن دل‌ها به هم مأمور ساخت و وسایل و راه‌های همدوستی را بوسیله او به جهانیان بیاموخت و چون مسلمین تنها از عرب نیستند طریقی مشروع ساخت که همه مسلمانان دنیا در یکجا مجتمع و محبت را متبادل و در بالا بردن شأن همدیگر و فراهم کردن آسایش یکدیگر بکوشند تا مردم از جاهای دور و اماکن مختلفه در یک مکان گرد آمده از حال همدیگر واقف شوند. و به رموز پیشرفت و انواع محصول کشورها و راه تبادل معاملات و طریق همدستی و اتّحاد و جادّه‌ی اتّصال را از یکدیگر بیاموزند و برای پیشرفت همگانی بکوشند این است که قرآن در بیان حکمت می‌فرماید: ﴿لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ[الحج: ۲۸]. تا ببینند سودهای خود را؛ زیرا به حضور در اماکن حج مشاهده‌ی مصالح و منافع خود و راه تبادل مصالح و تعاون بر خیر یکدیگر بدست می‌آورند.

ایرانی با چینی و ژاپنی با مصری و هندی با آمریکایی و بر این قیاس در یک محل جمع شده، از وضع کشور‌های جهان و حال جهانیان مطّلع می‌گردند. و هرگاه در بین آنان فرمانروایی ستمگر یا غاصب مستعمری باشد که طایفه‌ای در زیر دستش به فریاد باشند از طوایف دیگر اسلام مدد خواهند و به دیدن عزّت ملل راقیه روح استقلال در آنان به جوش آید و از زیر یوغ استعمار به در روند و چنانکه می‌دانید دین مبین اسلام برای هر فریضه‌ای حکمت‌ها قرار داده است و آنچه در حج یا غیر حج فرض یا سنّت باشد خالی از حکمت نیست مثلاً بوسیدن حجر الاسود خود نشانه‌ای است بر این اوّل طواف که باید طواف را از برابر آن آغاز کرد امّا بوسیدن آن یا نهادن پیشانی برآن واجب نیست و بوسیدن و تکریم آن از لحاظ پیروی شارع صلوات الله و سلامه علیه می‌باشد همچنانکه همگی در نماز روی به‌سوی کعبه‌ی مقدّسه می‌نماییم ولی هرگز عبادت کعبه را نمی‌نماییم بلکه می‌دانیم که اشرف کاینات جآن را نشانۀ استقبال در حال نماز ساخته تا عموم مسلمین در حال استقبال در نماز متّحد باشند و هر فرقه رو به طرفی ننماید و در نماز فرض که اصولاً باید با جماعت خوانده شود (مگر در صورت عذر) استقبال کعبه در آن فرض است و آنچه از نماز که نه در حال اجتماع خوانده می‌شود و قصد از آن صیقل کردن دل برای حضور و فروتنی در نماز فرض است مانند نوافل سفر استقبال کعبه، در آن فرض نشده است تا دانسته شود که قصد از استقبال کعبه مقدّسه بدست آمدن وحدت اتّحاد در نماز است. همچنین هم مبدأ طواف را معّین فرموده‌اند تا در مبدأ طواف اختلاف نشود مثلاً فرض بفرمایید مبدأ طواف از طرف شارع صلوات الله علیه تعیین نمی‌شد آن وقت هر فرقه‌ای ابتدای طواف را از محلّی آغاز می‌کرد، علاوه بر آن گروهی کعبه‌ی مقدّسه را در حال طواف از دست چپ قرار می‌داد و گروه دگر کعبه مقدسه را در حال طواف از دست راست؛ آن وقت به خاطر بیاورید چه تصادم و تنازعی پیش می‌آمد. پس دین مبین اسلام موارد عبادت را کاملاً معیّن و روشن ساخت تا در آن اختلافی نیاید و مقصود در همه‌ی عبادات بندگی کردن برای خدا و پرستش او و فرمانبرداری دستورات مقدّسه او است و همچنان که در شرع محل‌های معیّنی برای تکریم و تجلیل آن از لحاظ مبدأ عبادت بودن مشخص شده است جاهایی نیز برای توهین و خوارشماری از لحاظ جلوگیری از عبادت خدا معیّن شده است. مثلاً ستون‌هایی که در منی به آنها سنگ انداخته می‌شود برای به خاطر آوردن است که آنچه مانع از فرمانبری خدای متعال باشد باید به آن سنگ انداخت و در جای دیگر ملاحظه فرمودید که: دین اسلام دارای مبدأ امر به معروف است و نهی از منکر. امر به معروف یعنی واداشتن به خوبی و به نکوکاری و نکوداشتن آن نهی از منکر یعنی بازداشتن از بدکرداری و بدی و خوار داشتن بدی. در باب حج هم آنچه مبدأ کار پسندیده بود مانند حجر‌الاسود مورد تکریم و احترام قرار گرفته و آنچه مبدأ ناپسندیده بود مانند ستون‌های منی که در جاهلیت محلّ بت‌ها و دعوت قبایل به‌سوی بت‌پرستی بود جای سنگساری است و نیز برساند که اهمّیّت هر چیزی از لحاظ عملی است که آن چیز مبدأ آن است نه فقط ذات آن چیز، مثلاً مسجد را که جای بندگی کردن برای خدا است از سنگ بنیادگذاری می‌شود و مورد احترام و تقدیس است و کانون‌های فساد هم از سنگ پی ریزی می‌شود ولی شایسته ویران کردن و از بین بردن است؛ گرچه هر دو از سنگ‌اند برای این‌که نظر به‌سوی سنگ نیست و سنگ نه دارای ثواب است و نه مستحقّ عقاب، بلکه نظر به‌سوی عملی است که سنگ برای آن بر هم نهاده می‌شود. گمان می‌کنم به خاطر دارید که در قرآن کریم از زبان پیغمبر لوط ÷می‌فرماید: ﴿قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقَالِينَ١٦٨[الشعراء: ۱۶۸]. پیغمبر لوط ÷به گروه خود گفت: من باغض کردار شما هستم، فرمود: کردارتان را دوست نمی‌دارم نفرمود شما را دوست نمی‌دارم، زیرا که آنها هم انسانند بلکه فرمود: کردارتان را باغض هستم زیرا مشخصه انسان همان عمل انسان است که به نکوکاری سر افراز و ارجمند می‌گردد. و به بدکرداری سر افکنده و گرفتار می‌شود و مورد پسند و محبّت یا ناپسندی و بغض همان کردار خواهد بود.