اجتهاد، اتباع، تقلید

فهرست کتاب

ادعای مقلدین مبنی بر اینکه قرآن و حدیث فهمیده نمی‌شوند:

ادعای مقلدین مبنی بر اینکه قرآن و حدیث فهمیده نمی‌شوند:

مقلدین بی‌سواد مدعی هستند نظر انداختن (بحث و بررسی کردن) در قرآن و حدیث ناممکن است و در میان مردم دیگر کسی که قرآن و حدیث را بفهمد و تفسیر نماید باقی نمانده.

گویا قرآن و حدیث (معاذ الله) طلسم‌هائی هستند که رموزشان حل ناشدنی و اسرارشان بازنشدنی است، (با این حساب) ادعا می‌کنند وظیفه ما فقط خواندن کتاب‌های متاخرین است که (برای نظرات و فتواهای خود کمتر سراغ دلیل رفته‌اند و تقریباً) خالی از دلیل هستند، در صورتی که هر فرد با انصاف و فهمیده‌ای گواهی می‌دهد بر اسلوب سقیم و شیوه پیچیده‌ای که در این کتاب‌ها به کار برده شده و ترکیب یافته است از جمله متن و حاشیه و شرح و تقریر، که حتی یک فرد متخصص و ماهر در فهمشان با مشکل روبرو می‌شود و مطالعه یک مسئله در این کتاب‌ها و پیدا کردن جای مسئله و حل جمله‌بندی و فهم معنی مشکل و زمانبر است.

(در صورتی که) به خدا سوگند فهم قرآن و سنت پاک از این کتاب‌های پیچیده و مطالب در هم و بر هم به مراتب آسان‌تر است بطوریکه اصلاً قابل مقایسه نیستند، این مقلدین متعصب بی‌خبر از آنند که خداوند قرآن را بر مردم حجت و (برهان) قرار داده و بدین منظور فهم قرآن را ساده و گفتن آن را آسان نموده و اگر جز این می‌بود قرآن برای مردم حجت و برهان نمی‌شد.

شما تصور کنید یک نفر برای فرزندش نامه‌ای بفرستد و محتوای نامه پر از جمله‌های نامفهوم و معماهای نامعلوم باشد و فرزندش را مکلف نماید تا سر و ته نامه را در آورده و به مقتضای آن عمل کند و محتوای آن را عملی کند و در صورت عمل نکردن به محتوای نامه فرزندش را بازخواست و محاکمه می‌کند، آیا به نظر شما این پدر منصف و حق به جانب است؟ مسلماً ما این کار را حتی از یک فرد جاهل و بیسواد قبول نمی‌کنیم پس چگونه اینان دربارۀ خداوند متعال که به اندازه ذره‌ای هم ظلم نمی‌کند حکم می‌کنند، بله خداوند راست فرمودند: ﴿وَلَٰكِنَّ ٱلنَّاسَ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ[یونس: ۴۴].

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ ١٧[القمر: ۱٧].

«ما قرآن را برای ذکر آسان ساخته‌ایم آیا پندپذیرنده و عبرت گیرنده‌ای هست»؟.

و می‌فرماید:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِيُبَيِّنَ لَهُمۡ[ابراهیم: ۴].

«ما هیچ پیغمبری را نفرستادیم مگر اینکه به زبان قوم خودش (متکلم بوده است) تا برای آنان (احکام الهی را) روشن سازد (و حقایق را تبیین و تفهیم کند)».

و می‌فرماید:

﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ[محمد: ۲۴].

«آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند». (و مطالب و نکات آن را بررسی و وارسی نمی‌کنند؟) ولی مقلدین بر عکس این آیات صحبت می‌کنند و می‌گویند: فهم قرآن ناممکن و تفسیر و بیانش ساده و آسان نیست، (حال که چنین باشد) پس هدف از نزول قرآن چیست؟ و اگر فرض کنیم قرآن و احادیث رسول اکرمصاز بین رفته و ضایع شده‌اند بنابراین منطق هیچ خسارتی متوجه (مسلمین) نشده، زیرا اگر قرآن و حدیث (در میان امت) باقی بمانند باز هم جز تبرک استفاده‌ای دیگر ندارند اما استفادۀ علمی و استنباط احکام (از این دو منبع عظیم) خیر، زیرا بگمان این‌ها فقهاء همه علوم و مسایل را از قرآن استنباط و استخراج نموده‌اند و این مسایل را در کتاب‌های خودشان مدون نموده‌اند و دیگر اجازه بحث و بررسی و استنباط را ندارند.

برادرم خواننده محترم خوب بیاندیش و بیاد بیاور که خداوند با فرستادن قرآن بر مسلمانان منت بزرگی نهاده و قرآن را راه نجات و هدایت قرار داده و رسول مکرم اسلامصبرای مسلمانان بیان داشته مادام که قرآن در میان مسلمانان باقی است بر خیر و خوبی هستند و علامت گمراهی بزرگ و فتنه فراگیر و نزدیک شدن قیامت بر داشته شدن قرآن است، و پیامبر بزرگ اسلامصقرآن را مسیر امنی از گمراهی و راه نجاتی از ضلالت قرار داده و فرموده‌اند: «تَركْتُ فيكُمْ أَمْرَيْنِ لنْ تَضِلُّوا ما تَمسَّكْتُمْ بهما: كتابَ الله، وسنّة رسولِهِ» [۱۵]. «دو چیز را درمیان شما باقی گذاشته‌ام، مادام که به آن دو چنگ بزنید گمراه نخواهید شد، یکی کتاب خدا و دیگری سنت رسول خدا».

با توجه به این حدیث ببین که مقلدین از فقدان کتاب و سنت هیچ خطری را احساس نمی‌کنند و می‌گویند: (نیازی به قرآن و حدیث نیست زیرا فقهاء هر آنچه را که در قرآن و حدیث آمده اخذ کرده‌اند و ظاهر قرآن و حدیث کفر محض است) [۱۶]. ﴿كَبُرَتۡ كَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡۚ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبٗا[الکهف: ۵]. «چه سخن (وحشتناک و) بزرگی از دهان‌هایشان بیرون می‌آید نمی‌گویند مگر دروغ».

همچنان‌که یکی از آنان بنام صاوی در حاشیه جلالین این ادعا را می‌کند.

[۱۵] رواه مالك في موطئه بلاغاً وله شاهد في الـمستدرك، والحدیث بمجموع هما حسن، انظر الـمشکاة: (۱/۶۶). [۱۶] وانظر للرد علیه وعلی أمثاله (تنزیه السنة والقرآن عن أن یکونا من أصول الضلال والکفران) لأحمد بن حجر آل‌بوطامی.