اصلاح قلب
اصلاح قلب یعنی حیات و درخشش قلب. خداوند میفرماید:
﴿أَوَ مَن كَانَ مَيۡتٗا فَأَحۡيَيۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا يَمۡشِي بِهِۦ فِي ٱلنَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُۥ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ لَيۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَاۚ﴾[الأنعام: ۱۲۲].
«آیا کسی که - به سبب کفروضلال همچون - مردهای بوده است و ما اورا - با اعطاء ایمان در پرتو قرآن - زنده کردهایم و نور ایمان را فرا راه او داشتهایم که در پرتو آن میان مردمان راه میرود، مانند کسی است که به مثل گویی، در تاریکیهای - ظلم، کفر و ارتداد - فرو رفته است و از آن تاریکیها نمیتواند بیرون بیاید».
به خاطر اهمیت صحت و سلامتی قلب است که خداوند درجای جای قرآن در مورد حیات و درخشش قلب و همچنین در مورد مرگ و ظلمت قلب، سخن به میان آورده وفرموده است:
﴿لِّيُنذِرَ مَن كَانَ حَيّٗا وَيَحِقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ٧٠﴾[یس: ۷۰].
«تا افراد زنده و بیداردل را با آن بیم دهد و بر کافران - اتمام حجت شود - فرمان عذاب مسلم گردد».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمۡ لِمَا يُحۡيِيكُمۡۖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَحُولُ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَقَلۡبِهِۦ وَأَنَّهُۥٓ إِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ ٢٤﴾[الأنفال:۲۴].
«ای مؤمنان فرمان الهی را بپذیرید ودستور پیامبراورا قبول کنید هنگامیکه شما را به چیزی دعوت میکند که به شما زندگی - مادی ومعنوی، دنیوی واخروی - میبخشد وبدانید که خداوند میان انسان ودل اوجدایی میاندازد وبدانید که همگان در پیشگاه خدای سبحان گرد آورده میشوید».
﴿يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ﴾[الروم: ۱۹].
«خداوند همواره زنده را از مرده و مرده را از زنده میآفریند».
که خداوند مؤ من را از کافر و کافر را از مؤمن خارج میکند و در حدیث صحیح آمده است «مثل البيت الذي يذکرالله فيه والبيت الذي لا يذکر الله فيه کمثل الحي والميت»: «مثل خانهای که در آن ذکر و یاد خداوند میشود و خانهای که در آن ذکر و یاد خداوند نمیشود مثل زنده و مرده است».
و در حدیث صحیح دیگری آمده است که: «اجعلوا من صلاتکم في بيوتکم ولا تتخذوها قبورا»: «بعضی از نمازهایتان - منظور نمازهای نافله است - را در خانههایتان بخوا نید و خانههایتان را قبرستان نکنید».
خداوند میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا صُمّٞ وَبُكۡمٞ فِي ٱلظُّلُمَٰتِۗ﴾[الأنعام: ۳۹].
«آنان که آیات - جهانی و قرآنی – ما را تکذیب میدارند کرانند و لالانند و در تاریکیها قرار دارند».
باز خداوند در جای دیگری از قرآن نشانهی نور و نشانهی ظلمت را بیان کرده میفرماید:
﴿۞ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ فِيهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ﴾[النور: ۳۵].
ترجمه: «خدا روشنگر آسمانها و زمین است نور خدا به چلچراغی میماند که در آن چراغی باشد و آن چراغ در حبابی قرار گیرد حباب درخشانی که انگار ستارهی فروزان است واین چراغ با روغنی افروخته شود که از درخت پربرکت زیتون بدست آید که نه شرقی و نه غربی است انگار روغن آن بدون تماس با آتش دارد شعلهور میشود نوری است برفراز نوری- نور چلچراغ و نور حباب و نور روغن زیتون همه جا را نور باران کردهاند، به همین منوال هم نور تشریعی وحی و نور تکوینی هدایت و نور عقلانی معرفت پردههای شک و شبهه را از جلو دیدگان همگان کنار زدهاند».
این همان مِثل نور ایمان در قلوب مؤمنان واقعی است و سپس میفرمایند:
﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَعۡمَٰلُهُمۡ كَسَرَابِۢ بِقِيعَةٖ يَحۡسَبُهُ ٱلظَّمَۡٔانُ مَآءً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ يَجِدۡهُ شَيۡٔٗا وَوَجَدَ ٱللَّهَ عِندَهُۥ فَوَفَّىٰهُ حِسَابَهُۥۗ وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ ٣٩ أَوۡ كَظُلُمَٰتٖ فِي بَحۡرٖ لُّجِّيّٖ يَغۡشَىٰهُ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ سَحَابٞۚ ظُلُمَٰتُۢ بَعۡضُهَا فَوۡقَ بَعۡضٍ إِذَآ أَخۡرَجَ يَدَهُۥ لَمۡ يَكَدۡ يَرَىٰهَاۗ وَمَن لَّمۡ يَجۡعَلِ ٱللَّهُ لَهُۥ نُورٗا فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍ ٤٠﴾[النور: ۳۹- ۴۰].
ترجمه: «کافران اعمالشان به سرابی میماند که در بیابان بیآب وعلفی شخص تشنهای آن را آب پندارد اما هنگامیکه به سراغ آن رود اصلاً چیزی نیابد، مگر خدا را که- او را بمیراند و- به حساب او برسد وسزای عمل وی را به تمام وکامل بدهد. خداوند در حسابرسی سریع است. یا اعمال آنان بسان تاریکیهایی دردریای عمیق مواجی است که امواج عظیمی آن را فرا گرفته باشد و بر فراز آن امواج عظیم امواج عظیم دیگری قرارگرفته باشد و بر فراز امواج ابرهای تیره خیمه زده باشند تاریکیها یکی بر فراز دیگری جای گرفته- آنچنان ظلمت و وحشتی پدید آمده باشد که مسافر دریا- هر گاه دست خود را به درآورد- و بدان بنگرد، به سبب تاریکی وحشتزای بیرون و هراس دل از جای کندهی درون- ممکن نیست که آن را ببیند وکسی که خداوند نور را بهرهی او نکرده باشد او نوری ندارد تا وی را به راه راست رهنمود کند».
آیه اول مَثلِ اعتقادات فاسد و اعمال باطلی است که تابع این اعتقادات فاسدمیباشد که صاحب آن اعمال فاسد فکر میکند که با انجام این اعمال نفعی به او میرسد ولی وقتی به سراغ اعمالش میرود چیزی را نمییابد که قابل منفعت باشد. و خداوند به طور کامل به حساب اعمالش میرسد. آیهی دوم مَثلِ کسی است که دارای جهل بسیط (مطلق) بوده بیایمان و نادان باشد وکسیکه دارای چنین اوصافی است در تاریکی پشت سر تاریکی قرار دارد و حق و حقیقتی را نمیبیند، زیرا با نور ایمان و علم است که دیدگان باز میشوند و میبینند. خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ ٢٠١﴾[الأعراف: ۲۰۱].
«پرهیزگاران هنگامیکه گرفتار وسوسهای از شیطان میشوند به یاد - عداوت و نیرنگ شیطان و عقاب و ثواب خداوند - میافتند وبینا میگردند».
و باز خداوند میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ هَمَّتۡ بِهِۦۖ وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦۚ﴾[یوسف: ۲۴].
«زن- زلیخا- قصد یوسف را کرد و یوسف قصد او را کرد اما برهان خدای خود را دید و منصرف شد».
و این برهان همان برهان ایمان است که خداوند در قلب یوسف (÷) ایجاد کرد و او را از نزدیکی به زلیخا بازداشت و جلوی قصد و ارادهی او را گرفت و به سبب آن خداوند پاداش کاملی را برای یوسف (÷) منظور داشت و هیچ گناهی برایش ننوشت، زیرا که یوسف (÷) با تاثیر از ایمانش، عمل خیری- عدم نزدیکی به زلیخا - انجام داد و از آن عمل زشت - نزدیکی با زلیخا- پرهیز نمود. خداوند میفرماید:
﴿أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ لِتُخۡرِجَ ٱلنَّاسَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ﴾[إبراهیم: ۱].
«قرآن را نازل کردیم بر تو تا اینکه مردمان را از تاریکیها - کفر و بیدینی - به سوی نور ـ ایمان و خداپرستی ـ بیرون بیاوری».
همچنین میفرماید: ﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَوۡلِيَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ يُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ﴾[البقرة: ۲۵۷].
«خداوند متولی و عهدهدار امور کسانی است که ایمان آوردهاند ایشان را از تاریکیها بیرون میآورد و به سوی نور رهنمون میکند. و اما کسانی که کفر ورزیدهاند، طاغوتیان - شیاطین و داعیان شر و ضلالت - متولی و سرپرست ایشانند، آنان را از نور بیرون آورده به سوی تاریکیها میکشانند».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَءَامِنُواْ بِرَسُولِهِۦ يُؤۡتِكُمۡ كِفۡلَيۡنِ مِن رَّحۡمَتِهِۦ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ نُورٗا تَمۡشُونَ بِهِۦ﴾[الحدید: ۲۸].
«ای کسانی که- از اهل کتاب هستید و به خدا و پیغمبران الهی و کتابهای تورات وانجیل- ایمان آوردهاید، از خدا بترسید و به پیغمبر او- محمد بن عبدالله ج ، خاتم ا نبیاء، هم- ایمان بیاورید، تا خداوند دو پاداش از رحمت خود را به شما دهد- یکی پاداش ایمان به عیسی÷، و دیگری پاداش ایمان به محمد ج- و نیز برای شما نوری را پدیدار گرداند که در پرتو آن حرکت کنید».
و به همین خاطر است که خداوند برای اهل ایمان دو مَثل زده است:
مثل اول:
مثل آبی است که مایهی حیات و زندگی میباشد ولی وقتی که به سیلاب تبدیل میشود و به حرکت در میآید بر روی آن کف بسیاری دیده میشود.
مثل دوم:
مثل آتشی است که دارای روشنایی و نور میباشد ولی وقتی فلزی را بر روی آن گرم میکنند و آن فلز را در آب فرو میبرند به خاطر گرمی فلز حبابهایی از آب به شکل کف بر روی آن جمع میشود. و در این دو مثال هر دو نوع حباب پس از آرام گرفتن آب (در مثل اول) و سرد شدن آب (در مثل دوم) از بین میروند ولی خود آب و فلز داغ شده باقی میمانند که در اینجا کفهای روی آب مثل کفر و باطل است که همیشه رفتنی است و آ ب و فلز مثل ایمان و حقیقت است که همیشه جاودانه میماند. خداوند میفرماید:
﴿أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَسَالَتۡ أَوۡدِيَةُۢ بِقَدَرِهَا فَٱحۡتَمَلَ ٱلسَّيۡلُ زَبَدٗا رَّابِيٗاۖ وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيۡهِ فِي ٱلنَّارِ ٱبۡتِغَآءَ حِلۡيَةٍ أَوۡ مَتَٰعٖ زَبَدٞ مِّثۡلُهُۥۚ كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ وَٱلۡبَٰطِلَۚ فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَيَذۡهَبُ جُفَآءٗۖ وَأَمَّا مَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ فَيَمۡكُثُ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ ١٧﴾[الرعد: ۱۷].
ترجمه: «خداوند از (ابرهای) آسمان، آب فرو میباراند و درهها و رودخانهها هر یک به اندازهی گنجایش خود- برای رویش گیاهان و بهرهوری درختان، از آب آن- در خود میگنجانند، و روی این سیلابها، کفهای زیاد و بیسودی قرار میگیرد، همچنین است آنچه از طلا و نقره و غیره جهت تهیهی زینتآلات روی آ تش ذوب مینمایند، کفهائی همانند کفهای آب برمیآورد - پروردگار برای حق و باطل چنین مثالی میزند- اما کفها- بیسود و بیهوده بوده و هرچه زودتر- دور انداخته میشود، ولی آنچه برای مردم نافع است در زمین ماندگار میگردد. خداوند این چنین مثالی میزند».
در این آیه، عقائد باطل، همسان کف و خس و خاشاک روی آب و بالای فلزات قرار داده شده است که خیلی زود از میان میرود، ولی ادیان حقیقی آسمانی، چون آب و طلا و نقره سود مند و ماندگار میمانند.
خداوند در وصف منافقان میفرماید:
﴿مَثَلُهُمۡ كَمَثَلِ ٱلَّذِي ٱسۡتَوۡقَدَ نَارٗا فَلَمَّآ أَضَآءَتۡ مَا حَوۡلَهُۥ ذَهَبَ ٱللَّهُ بِنُورِهِمۡ وَتَرَكَهُمۡ فِي ظُلُمَٰتٖ لَّا يُبۡصِرُونَ ١٧ صُمُّۢ بُكۡمٌ عُمۡيٞ فَهُمۡ لَا يَرۡجِعُونَ ١٨ أَوۡ كَصَيِّبٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فِيهِ ظُلُمَٰتٞ وَرَعۡدٞ وَبَرۡقٞ يَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِم مِّنَ ٱلصَّوَٰعِقِ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِۚ وَٱللَّهُ مُحِيطُۢ بِٱلۡكَٰفِرِينَ ١٩ يَكَادُ ٱلۡبَرۡقُ يَخۡطَفُ أَبۡصَٰرَهُمۡۖ كُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم مَّشَوۡاْ فِيهِ وَإِذَآ أَظۡلَمَ عَلَيۡهِمۡ قَامُواْۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٢٠﴾[البقرة:۱۷- ۲۰].
ترجمه: «داستان اینان، همانند داستان کسی است که آتشی را با کوشش فراوان بیفروزد- تا خود و همراهانش از آن استفاده کنند- و آنگاه آتش دوروبر او را روشن گرداند، پروردگار آتش آنها را خاموش و نابود نماید، و ایشان را در انبوهی از تاریکیها رها سازد، بگونهای که چشمانشان- چیزی- نبینند]آنان همچون- کران و لالان و کورانند و- به سوی حق و حقیقت- راه بازگشت ندارند. یا گوئی داستان آنان همچون داستان کسانی است که به باران طوفنده ای گرفتار آمده باشند که از آسمان فرو ریزد، ودرآن، انبوه تاریکیها و رعد و برق بوده باشد، و از بیم مرگ انگشتان خود را در گوشهایشان فرو برند تا از صدای صائقه در امان بمانند] نمیدانند که- خدا از هر سو دور ایشان را گرفته است – و هر وقت و هر جا بخواهد نابو دشان مینماید-. چنان است که گوئی آذر خش آسمان میخواهد- نور- چشمانشان را برباید. هرگاه که - پیش پای ایشان را- روشن میدارد، به پیش میروند. و چون - محیط- ایشان تاریک شود، بر جای خود میمانند واگر خدا میخواست گوش و چشمان ایشان را از میان میبرد زیرا خدا بر هر چیزی توانا است».
در این آیات، خداوند، مثل منافقان را تشبیه به کسی کرده که میخواهد آتش روشن کند و هر زمان که آن را روشن میکند خداوند آن را خاموش میکند، و یا آنها را تشبیه به بارانی کرده که پشت سر هم از آسمان میبارد و همزمان آن تاریکی ابرها و رعد و برق آنها را در بر گرفته است و نمیتوانند راه به در برند.
در مورد این مثلهای قرآنی و طول وتفسیر آنها در جایی دیگر بحث خواهیم کرد. و در اینجا هدف اینست که حیات قلب و درخشش قلب به وسیلهی ایمان محقق میشود، همچنان که در دعای مأثور آمده است که: «اجعل القرآن ربيع قلوبنا ونور صدورنا»: «خدایا قرآن را بهار بارانی دلها و نور سینههایمان قرار بده» والربیع: همان بارانی است که از آسمان میبارد و به وسیلهی آن گیاهان میرویند.
همچنین رسول الله (ج) میفرماید: «ان مما ينبت الربيع ما يقتل حبطا او يلم»: «آنچه را که بهار میرویاند نه حیوانات را میکشد ونه آنها را به مرگ نزدیک میکند». و عرب فصلی را که در آن اولین باران میبارد ربیع (بهار) نامیدهاند، به خاطر اینکه باران زیادی میبارد و گیاهان را میرویاند. ولی غیر عرب، فصلی را که بعد از زمستان میآید بهار نامیدهاند، و در آن گلهای درختان شکوفه میزنند و از آنها میوه به وجود میآید و برگهای درختان میرویند.