قلبهای بیمار و مداوای آنها

بيماری‌های بدن دو دسته‌اند

بيماری‌های بدن دو دسته‌اند

نوع اول: مختل‌شدن بدن بوسبله‌ی حساسیت‌ها و عواطف.

نوع دوم: مختل‌شدن بدن ازحرکت طبیعی و اعمال ظاهری. هردو نوع بیماری باعث ایجاد درد و ناراحتى بدن می‌شوند، همانطور که با صحت و سلامتی آنها احساس لذت و شادابی حاصل می‌شود‌. و خداوند بندگانش را در مورد این نعمت‌ها بازخواست خواهد کرد، چنانکه می‌فرماید:

﴿ثُمَّ لَتُسۡ‍َٔلُنَّ يَوۡمَئِذٍ عَنِ ٱلنَّعِيمِ ٨[التکاثر: ۸].

«در آن روز از ناز و نعمت بازخواست خواهید شد».

یعنی از شکرکردن و سپاسگزاری در مقابل این نعمت‌ها پرسیده می‌شوید. تندرستی، احساس، عواطف متعادل و حرکت طبیعی اعضای بدن باعث شادابی و زمینه‌ی کامجوئی بهینه از نعمت‌ها را فراهم می‌کند. پس لطف‌بردن و همچنین رنج کشیدن نتیجه‌ی بودن یا نبودن موارد یاد شده است . همواره درد ورنج همراه بیماری وجود دارد و گاهی درد ورنج، با چیزی تسکین می‌یابد ولی پس از مدتی وبا از بین رفتن عامل تسکین زا، دوباره عود می‌کند پس برای معالجه نیاز به مداوای مستمر و طولا نی است تابیماری به کلی ریشه‌کن شود.

لذت بردن و درد کشیدن قلب، بزرگ‌تر و سخت‌تر از لذت بردن و درد کشیدن جسم است: وطبعاً بیماری قلب و مداوای آن بزرگتر و سختتر ازبیماری جسمی و مداوای آن است‌. گاهی بیماری قلب از شبهات و گمان‌ها سر چشمه می‌گیرد. چنان که خداوند می‌فر‌ماید:

﴿فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ[الأحزاب: ۳۲].

«‌که بیمار‌دلان چشم طمع به شما بدوزند».

و الخرائطی در کتاب «اعتلال القلوب بالأهواء» می‌نویسد: در قلب‌های منافقان مرض فساد عقیده و اراده وجود دارد و در قلب‌های مظلومان نیز دردی است که حاصل ظلم دیگران است و زمانی که مظلوم حقش را بگیرد تشفی حاصل می‌کند. چنان که خداوند می‌فر‌ماید:

﴿وَيَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِينَ ١٤ وَيُذۡهِبۡ غَيۡظَ قُلُوبِهِمۡۗ[التوبة: ۱۴- ۱۵].

«و خداوند سینه‌های اهل ایمان را شفا می‌بخشد و کینه‌ها را از دل‌هایشان برمی‌دارد».

خشم و کینه وقتی از دل بیرون می‌شود که درد و رنج بیرون بشود. مانند اینکه اگر کسی شنوائی و بینائی خود را از دست بدهد چقدر رنج می‌برد و تا شنوائی و بینائی اش باز نگردد رنجش برطرف نخواهد شد. قلب انسان نیز عیناً همین حالت را دارد تا جایی که اکثر حق را نشنود و نبیند ودر موردآن تفکر نکند و نتواند بین خیر و شر، گمراهی وهدایت، حق و باطل تمیز حاصل نماید، به بزرگترین بیماری و رنج گرفتار شده است. بحث مزاج نیز چنین است، اگر شخصی اشتهای خوردن چیزهای مضر را پیدا کرد و به آنها معتاد شد، به عنوان مثال به خوردن خاک و گل معتاد شد، متحمل رنج فراوان می‌شود چون هم خوردن این‌ها مضر و درد آور است و هم از نخوردن آتها احساس درد و رنج می‌کند! لذا لازم است که او خود را مداوا بکند تا اشتهایش تعدیل بشود. همینطور است مساله‌ی قلب که اگر شیفته‌ی چیزی شد که برایش نفعی را دربر نداشت، مانند: عشق ورزیدن به زنان بیگانه و به پست و مقام و مال و ثروت، و با نرسیدن به این معشوق‌ها، احساس عدم موفقیت و سرافکندگی و شکست می‌کند و در صورت رسیدن به آنها نیز متضرر می‌شود. از اینرو لازم است که قلب، مداوا بشود تا سلامتی طبیعی خود را باز‌یابد.

بغض و کینه‌ی حسود نسبت به نعمت‌هایی که خداوند به شخص محسود (کسی که مورد حسد واقع شده‌) داده نیز مثل بغض وکینه‌ی شخص بیمار ا ست که مزاج و سلیقه‌اش نسبت به آب و غذا تغییر کرده است و اگر کسی دیگر در حضور وی آب و غذا بخورد نگران می‌شود. حسود نیز توانایی دیدن نعمت‌های الهی را بر کسی دیگر ندارد.

پس حب و بغض نیز وقتی خارج از حد اعتدال باشد‌، مثل شهوت و نفرت می‌شوند که از اعتدال بیرون بشوند و کوربودن و لال‌بودن قلب نسبت به دیدن حقایق و تشخیص بین آنچه که برای قلب نفع دارد و آنچه برایش ضرر دارد، مثل کوربودن و لال‌بودن جسم از دیدن امور دنیایی و سخن‌گفتن درباره‌ی آنها و تشخیص بین آنچه که برای جسم نفع دارد و آنچه که برایش ضرر دارد می‌باشد. همانطور که نا بینا بر باز یافتن بینائی خود، احساس شادی و سرور زیادمی کند، قلب نیزبا بیدار شدن و باز شدن چشم بصیرتش برای دیدن حقایق، بی‌نهایت شاداب میگردد. زیرا باز شدن چشم‌های ظاهری با باز شدن چشم دل، قابل مقایسه نیست، و مقایسه ای را که ما مطرح کردیم تشبیهی بیش نیست که بخاطر درک بهتر مطلب بیان کردیم. چنانکه خداوند می‌فرماید:

﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارٗا ٨٢[الإسراء: ۸۲].

«ما آیاتی ازقرآن را فرو می‌فرستیم که مایه‌ی بهبودی – دل‌ها از انواع بیماری – ورحمت مؤمنان – به سبب در برداشتن ایمان ورهنمودهای پرخیروبرکت خداوند – است. ولی برستمگران جززیان نمی‌افزاید».

البته برای کسی شفا است که بر داروی آن اعتماد بکند که یقیناً مومنان برآن اعتماد می‌کنند و دارویش را مرهم دردهایشان می‌نمایند. همانطور که جسم به وسیله‌ی مختل شدن قوای طبیعی، بیمار و ناتوان می‌شود‌، قلب نیز با ایجاد اختلال در حب و بغض و پیروی از هواهای نفسانی، بیمار میگردد چنانکه خداوند می‌فرماید‌:

﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ[القصص: ۵۰].

«‌چه کسی گمراه‌تر و سرگشته‌تر از آن کسی است که ازهوا وهوس خود پیروی کند، بدون اینکه رهنمودی ازجانب خدا – بدان شده – باشد».

﴿بَلِ ٱتَّبَعَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَهۡوَآءَهُم بِغَيۡرِ عِلۡمٖۖ[الروم: ۲۹].

«بلکه ستمگران ازهوا وهوس خود بدون علم وآگاهی پیروی می‌کنند».

همچنانکه جسم انسان اگر هر آنچه را که جسمش دوست دارد بدون گوش‌دادن به قول پزشک ا نجام دهد از حالت صحت و سلامتی خود بیرون می‌آید، قلب نیز اگر همواره از هوا و هوس پیروی نماید از خط اعتدال بیرون می‌شود و دچار بیماری می‌شود. همچنانکه اگر انسان بیماری که نادان باشد و هر آنچه را که اشتها بکند بخورد و هیچ گونه اجتناب و پرهیزی را رعایت نکند. و از تناول و استفاده از داروهای تلخ خودداری نماید چقدر متحمل ضرر و زیان می‌شود، عیناً کسیکه در مقابل داروهای شفا بخش قلب چنین رویه‌ای داشته باشد و به گناهان و لذت‌های فانی دنیا و هرآنچه که نفسش تقاضا بکند برسد، نهایتاً متحمل ضرر وزیان زیادی می‌شود و در آخرت نیز نصیبی جز دوزخ و عذاب‌های الهی ندارد.

تقوا: یعنی پرهیزکردن از هرچیز مضر و انجام‌دادن هر عمل سودمند. پس تقوا یعنی عمل‌کردن به هرچه که مظهر سود و نفع و سلامتی است و دوری‌کردن از کلیه‌ی مظاهر مضر و زشت. و معنای تقوا از نظر شرعی نیز در راستای معنای لغوی آن است. تقوا از نظر شرعی یعنی انجام واجبات، مستحبات و ترک مکروهات و منهیات. چنانکه، تقوای الهی در قرآن بعنوان یکی از بحث‌های اساسی ایمان، مطرح شده است و خداوند از ایمان داران خواسته است که تقوا را رعایت کنند و در حالتی بمیرند که دارای تقواباشند [۲۲]. از بارزترین نشانه‌های تقوا این است که انسان خود را به الله بسپارد، یعنی آنچه را که خدا دستور داده انجام دهد و آنچه را نهی کرده، انجام ندهد. و تشخیص خیر و شر امور را به خدای بزرگ واگذار کند. چنانکه خداوند می‌فرماید:

﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ كُرۡهٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡ‍ٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَيۡ‍ٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّكُمۡۚ[البقرة: ۲۱۶].

«جهاد بر شما واجب گشته است وحال آنکه آن برشما سخت می‌آید، لیکن چه بسا چیزی را دوست نمی‌دارید وآن چیز برای شما نیک باشد وچه بسا چیزی را دوست داشته باشید وآن چیز برای شما بد باشد».

﴿وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ ٤٠ فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٤١[النازعات: ۴۰- ۴۱].

و اما آن کس که ازجاه ومقام پروردگار خود ترسیده باشد ونفسش را ازهوا وهوس بازداشته باشد قطعاً بهشت جایگاه او است.

﴿وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيۡرَ ذَاتِ ٱلشَّوۡكَةِ تَكُونُ لَكُمۡ[الأنفال: ۷].

«شما دوست می‌داشتید دسته‌ای در جهاد نصیب شما گردد که ازقدرت وقوت چندانی برخوردارنیست».

عدم رعایت تقوای الهی باعث ضررمند شدن در دنیا و قیامت‌ می‌شود. در اینجا لازم است به این مسئله اشاره شود، همانطور که انسان باید خود را از چیزهایی که سبب بیمار شدن جسمش می‌شود باز دارد و اگر دچاربیماری شد بایدبرای مداوا تلاش نماید، در مورد قلب نیز چنین است که باید از صحت و سلامتی قلب مواظبت بعمل آید و در صورت پدید آمدن بیماری به فکر مداوای آن باشد تا گسترش نیابد. تقویت علم و تقویت ایمان به خداو تفکر و انجام عبادات مشروع از اسباب مهم نگهداری قلب بوده و جهالت و ضعف ایمان و سستی در انجام عبادات، اسباب عدم نگهداری وعدم مواظبت قلب می‌باشند. و هر بیماری را باید با نقطه‌ی مقابل آن مداوا کرد، مثلاً شبهات را باید با دلایل روشن و محبت باطل را با محبت حق مداوا نمود. به همین دلیل است که یحیی بن عمار می‌گفت: علوم بر پنج دسته‌اند: علمی‌که باعث حیات و زنده ماندن دین می‌شودکه همان علم توحیدو عقیده‌ی صحیح است و علمی‌که غذای دین است، همان تفکر و تعقل در معنای قرآن و احادیث است وعلمی‌که درمان دین است، علم فتوی و شریعت است و علمی که بلای دین است، و همان بدعت‌هائی است که ساخته‌اند. و علمی که از بین برنده‌ی دین است و آن علم سحر و ساحری و کهانت است).

قلب بر فطرتی صحیح و درست خلق شده و درهرآدمی فطرتی الهی بودیعه گذاشته شده است تا انسان با بکارگیری آن، فطرت و نیروی درونی خود را از حالت بالقوه به حالت بالفعل درآورد. ولی دراثر ناملایمات محیطی که مهمترین آنها همان چیزی است که پیامبر (ج) درحدیث مبارکش به آن اشاره فرموده فطرت، دچار انحراف و گمراهی می‌شود. پیامبر (ج) می‌فرماید: «کل مولود يولد على الفطرة فأبواه يهودانه أو ينصرانه أو يمجسانه کما تنتج البهيمة بهيمة جمعاء هل تحسون فيها من جدعاء»:«‌هرمولود بر فطرت خداشناسی متولد می‌شود. ولی پدر ومادرش بعداً او را یهودی، مسیحی یا مجوسی می‌کنند. همانطور که بچه‌ی حیوان، به طور سالم به دنیا می‌آید ولی بعداً بچه‌اش دچار نقص عضو می‌گردد». و خداوند دراین باره می‌فرماید:

﴿وَلَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ كُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ ٢٦ وَهُوَ ٱلَّذِي يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَيۡهِۚ وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ[الروم: ۲۶- ۲۷].

«هرکه و هرچه در آسمان‌ها وزمین است از آن خداست و جملگی فرمانبردار او هستند، اوست که آفرینش را آغاز کرده است و سپس آن را بازمی‌گرداند و این برای او آسانتر است – زیرا کسی که بتواند کاری را در آغاز انجام دهد، قدرت براعاده‌ی آن را نیز دارد – بالاترین وصف در آسمانها وزمین متعلق به خدا است».

﴿بَلِ ٱتَّبَعَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَهۡوَآءَهُم بِغَيۡرِ عِلۡمٖۖ فَمَن يَهۡدِي مَنۡ أَضَلَّ ٱللَّهُۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِينَ ٢٩ فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٠[الروم: ۲۹- ۳۰].

ترجمه: «‌مشرکان ستمگر برای شرک ورزی خود دلیلی ندارند و بلکه ستمگران ازهوا وهوس خود بدون علم وآگاهی پیروی می‌کنند. چه کسی می‌تواند کسانی را که خداوند آنها را گمراه کرده باشد هدایت نماید؟ اصلاً برای ایشان هیچ یارویاوری نخواهد بود. روی خود را خالصانه متوجه آئین اسلام کن این سرشتی است که خداوند مردمان را برآن سرشته است. نباید سرشت خدا را تغییر داد و آن را از خداگرایی به کفرگرایی، از دینداری به بی‌دینی، وازراسترویی به کجرویی کشاند این است دین وآئین محکم واستوار، ولیکن اکثر مردم نمی‌دانند».

در این آیات خداوند این نقطه را خاطر نشان می‌سازد که بندگانش را بر فطرت خداشناسی و اینکه با تمام وجود بوسیله‌ی توحید و عبادت به سوی خداوند متوجه بشوند آفریده است. و این همان حرکت طبیعی و فطری قلب است که اگر در راستای خلقتش سوق داده شود در مسیر کمال قرار می‌گیرد ولی اگربرخلاف فطرت، حرکت بکند، در عکس مسیر کمال قرار گرفته دچار هلاکت و نابودی می‌شود. بی‌تردید فطرت سالم برای ادامه‌‌ی حیاتش نیاز مبرم به آب و آذوقه داردکه آن چیزی جز علم، عمل و ایمان نیست. چنانکه پیامبر (ج) در حدیث ابن مسعود (س) می‌فرماید: «إن کل أدب يحب أن تؤتي مأدبته وإن مأدبة الله هي القرآن»:«هر مهمانداری دوست دارد که غذای مهمانیش را بخورند، و غذای مهمانی الله، قرآن است».

خداوند قرآن را از آسمان برای شفای دل‌های مؤمنان و وسیله ای برای رسیدن به حق نازل کرده است. بی‌تردید در این میان تلاش‌هایی توسط برخی انسان‌های ناباب صورت می‌گیرد تا رابطه‌ی انسان با خدا را تیره سازد که صبر و استقانت در مقابل اینگونه مصیبت‌ها مانند صبر در مقابل مصیبت‌های جسمی، اجر و پاداش فراوان دارد. چنانکه پیامبر (ج) می‌فرماید‌: «ما يصيب المؤمن من وصب ولا نصب ولا هم ولا حزن ولا أذى - حتى الشوکة يشاکها - إلا کفر الله بها خطاياه»:«به انسان مومن هیچ اندوه و خستگی‌ای نمی‌رسد حتى خاری که در وجودش می‌گسلد، مگر اینکه کفاره‌ی گناهانش می‌گردد». و خداوند می‌فرماید:

﴿مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ[النساء: ۱۲۳].

هرکس کار بدی کند دربرابرآن کیفر داده می‌شود. اگر کسی در این دنیا گناهانش پاک نشود نیازمند این است که در آخرت گناهانش پاک شودکه پاکی گناهان در آنجا با عذاب خداست.

وقتی بگوئیم: خدایا، بر فلانی رحم کن. خداوند می‌گوید: همینکه او را بیمار کرده‌ام، بر او رحم نموده‌ام. و همچنین پیامبر جمی‌فرماید: «المرض حطة، يحط الخطايا عن صاحبه کما تحط الشجرة اليابسة ورقها»‌:«بیماری فروریزنده است، گناهان را همانطور‌ی فرو می‌ریزد که درخت خشکیده برگ‌هایش را فرو می‌ریزد» در مورد برخی از بیماری‌های جسمی‌آمده که اگر انسان به سبب آنها بمیرد، شهید است، مانند: شکم درد، طاعون، سینه پهلو، و همچنین مردن به سبب غرق‌شدن، سوختن و انهدام چیزی برروی انسان. البته این‌ها از نظر احکام دنیا شهید، محسوب نمی‌شوند ولی در آخرت به آنها پاداش شهادت داده می‌شود. در بیماری‌های قلب و معنوی اگر کسی صبر را پیشه سازد و به سبب آنها بمیرد، شهید است. مانند: ترسی که در میدان نبرد به انسان دست می‌دهد.

باید دانست که بخل و ترس از بیماری‌های قلب محسوب می‌شوند که اگر قلب تن به آنها بدهد، دچار رنج و مصیبت می‌شود واگر به آنها توجه ننماید آرام می‌گیرد.

در آخر باید اشاره کرد که قلب انسان مؤمن همواره در معرض حملات شیطان و وسوسه‌هایش می‌باشد. و هر آن، احتمال می‌رود که دچار انواع بیماری‌ها بشود، از اینرو باید شدیداً مواظب بود. و تنها راه مواظبت و نگهداری قلب این است که علم قرآن و سنت‌های صحیح رسول الله فرا گرفته و به آنها عمل بشود.

والحمد لله رب العالمين وصلى الله علی نبينامحمد صلى الله عليه وسلم وعلی آله وصحبه أجمعين

[۲۲] مترجم: خداوند می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢[آل عمران: ۱۰۲] «ای کسانی که ایمان آورده اید آنچنان که شایسته‌ی خداوند است از او بترسید - با انجام واجبات و دوری از منهیات گوهر تقوا را به دامن گیرید - و شما نمیرید مگر آنکه در حالت مرگ مسلمان باشید و بر مسلمانی بمیرید».