موقع باران خواستن:
اَللّهُمَّ أسقنا غيثاً مغيثاً هنيئاً مريئاً
خدایا! بده ما را باران فریاد رس گوارا پسندیده
مريعاً سحّاً عامّاً غدقاً
عاقبت دارای ریع و حاصل بقوت آینده همه جا گیرنده دانه درشت
طبقاً مجلّلاً
همه جا را مانند طبق سیراب کند جل پوش که همه جا برسد
دائماً إلی يوم الدّين
همیشه در موقع حاجات بیاید تا روز قیامت.
اَللَّهمّ أسقنا الغيث ولا تجعلنا من القانطين، اللّهمّ إِنّ بالعباد والبلاد من الجهد والجوع والضّنك ما لا نشكو إلّا إليك، اللّهمّ أنبت لنا الزّرع وأدرّ لنا الضّرع وأنزل علينا من بركات السّماء وأنبت لنا من بركات الأرض، واكشف عنّا من البلاء ما لا يكشفه غيرك، اللّهمّ إنّا نستغفرك إنّك كنت غفّاراً فأرسل السماء علينا مدراراً، ويغتسل في الوادي إذا سأل ويسبّح للرّعد والبرق.
خدایا، بده ما را باران و مگردان ما را از نومیدان. خدایا محقّقاً به بندگان و شهرها از سختی و گرسنگی و مشقّت بحدّی است که شکایت آن نکنیم مگر به سوی تو. خدایا برویان برای ما کشتها، و بریزان برای ما بستانها، و فرو آر برای ما از برکتهای آسمان و برویان برای ما از برکتهای زمین، و بر دار از ما از بلاها آنچه نمیبرداردش غیر تو. خدایا محقّقاً ما طلب آمرزش از تو میکنیم محققاً تو همیشه آمرزگاری، پس بفرست بر ما باران بسیار ریزنده را. و سنّت است بدن شستن در دروا وقتی که جای شد و تسبیح گفتن موقع رعد (تَنَْدَرْ) و دیدن برق (آذرخش) به گفتن: سُبْحَان الَّذِي يُسَبَّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِه وَالْمَلائِكَة مِنْ خِيْفَتِه.
كلمات:
(اَللّهُمَّ): خدایا. (أسقنا): آب ده ما را. (الغيث): باران. (لا تجعلنا): مگردان ما را. (من القانطين): از نومیدان. (قانط): نا امید. (قنوط): نومیدی. (بالعباد): به بندگان. (والبلاد): به شهرها. (من الجهد): از رنج و زحمت. (الجوع): گرسنگی. (الضّنك): سختی. (ما لا نشكو): آنچه شکایت نمیکنیم از آن. (إلّا): مگر. (إليك): به سوی تو (أنبت): برویان (لنا): برای ما. (الزرع): کشتنیها مانند: جو و گندم و غیره از آنچه کاشته میشود و از آنچه خود میروید. (أدرّ): بریزان. (درّ): ریختن و شیر خوردنی; زیرا از پستان میریزد (الضرع): پستانها. (أدّرلنا الضّرع): یعنی بریزان برای ما پستانها; یعنی پستانها را پر شیر فرما. ما را از خیرهای زمین از گیاهان و حیوانات بهره مند فرما. (أنزل): فرود آر. (علينا): بر ما. (من بركات): از برکتها. (بركت): فزونی و زیاد شدن. (السماء): به معنی آسمان و به معنی باران; یعنی باران را بر ما نازل فرما و برکتهای آسمان را با آن همراه دار تا باران با برکت باشد.
(وأنبت لنا من بركات الأرض): و برویان برای ما از برکتهای زمین تا آنچه میروید با برکت باشد، و خوشی همراه آورد و از آفات دور باشد. (وأكشف): و برداشته فرما، بر طرف کن، از بین ببر. (عنّا): از ما. (من البلاء): از بلا. (بلا): مصیبت، پیش آمد ناگوار. (آفت): آسیب. (بلاء): آسیب. (ما لا يكشفه): آنچه برطرفش نمیکند. (غيرك): غیر تو. (إنّا نستغفرك): محقّقاً ما آمرزشت جوئیم. (إنّا): محقّقاً ما. (إنّك): محقّقاً تو. (كنت غفّاراً): همیشه آمرزگاری. (فأرسل): پس بفرست. (السماء): باران. (علينا): بر ما. (مدراراً): بسیار ریزنده. (ويغتسل): آب تنی کند، بدن بشوید. (في الوادي): در دروا (إذا): هر گاه. (سال): جاری شد. (ويسبّح): تسبیح گوید، سبحان الله گوید. (تسبيح): خدا را منزه از جمله عیب و نقص دانستن. (سبحان الله): خدا منزّه و پاک است و بری از هر عیب و نقص. (رعد): تَنْدَرْ. (برق): آذرخش.
فصل: وصلاة الخوف علی ثلاثة أضرب: أحدها أن يكون العدوّ في غير جهة القبلة فيفرقهم الإمام فرقتين، فرقة تقف في وجه العدوّ وفرقة خلفه. فيصلّي بالفرقة الّتي خلفه ركعة ثمّ تتمّ لنفسها وتمضي إلى وجه العدوّ وتأتي الطّائفة الأخري فيصلّي بها ركعة وتتمّ لنفسها وتمضي إلى وجه العدوّ وتأتي الطّائفة الأخري فيصلّي بها ركعه وتتمّ لنفسها ويسلّم بها. والثّاني أن يكون في جهة القبلة فيصفّهم الإمام صفّين ويحرم بهم فإذا سجد سجد معهُ أحد الصّفين ووقف الصفّ الآخر يحرسهم فإذا رفع سجدوا ولحقوه. والثّالث أن يكون في شدّة الخوف والتحام الحرب فيصلّي كيف أمكنهُ راجلاً أو راكباً مستقبل القبلة أو غير مستقبل لها.
فصل:
و نمازی که در حال ترس در جنگ خوانده میشود بر سه گونه است: یکی از آن سه قسم این است که دشمن در غیر جهت قبله باشد. پس امام گروه خود را به دو قسمت مینماید: گروهی که روبروی دشمن میایستد و گروهی پشت سر امام. پس امام نماز میخواند با گروهی که پشت سر او است، یک رکعت، و در موقعی که امام در رکعت دوم است این گروه نماز خود را تکمیل مینماید و سلام نماز میگوید، و میرود رو به روی دشمن. و آن گروهی که قبلاً روبروی دشمن ایستاده بود میآِد و پشت سر امام نماز میبندد، و موقعی که امام در تشهد مینشیند این گروه نماز خود را تکمیل نموده به تشهد مینشیند و امام با این گروه سلام نماز میدهند. قسم دوم آنکه دشمن در جهت قبله باشد. در اینحال امام همراهان خود را به دو صف مینماید و با همه شان نماز میبندد. پس هر گاه که امام به سجده رفت یک صف با امام به سجده میرود و صف دیگر میایستد و پاسبانی آنانی که در سجده هستند مینماید. وقتی که صفی که با امام به سجده رفته بودند از سجده بالا آمدند، آن صفّی که ایستاده بودند به سجده میروند و در رکعت دوم به امام میرسند. و قسم سوم این است که ترس شدت یابد، و جنگ تن به تن و یا گوشت به گوشت رسیده باشد که در این حال نمازگزار، نماز میخواند هر طور ممکنش شد، پیاده یا سواره در حال رو به قبله و یا نه رو به قبله.
فصل: ويحرم على الرّجال لبس الحرير والتّختّم بالذّهب ويحلّ للنّساء وقليل الذّهب وكثيره في التحريم سواء. وإذا كان بعض الثوب إبريسماً وبعضه قطنا أو كتّانا جاز لبسهُ ما لم يكن الإبريسم غالباً.
فصل: ويلزم في الميّت أربعة أشياء: غسلهُ، وكفنهُ، والصّلاة عليه، ودفنهُ. وإثنان لا يُغسّلان ولا يصلّي عليهما: الشّهيد في معركة المشركين والسِّقط الّذي لم يستهلّ صارخاً. ويغسل الميّت وتراً ويكون في أوّل غسله سدر وفي آخره شيء من كافور ويكفّن في ثلاثة أثواب بيض ليس فيها قميص ولا عمامة ويكبّر عليه أربع تكبيرات يقرأ الفاتحة بعد الأولي ويصلّي على النّبي صَلَى اللهُ عَليَه وَ آله و سَلمَ بعد الثانية ويدعو للميّت بعد الثّالثـة.
فصل:
و حرام است بر مردان پوشیدن ابریشم، و انگشتر نمودن در دست از طلا، و روا است ابریشم و طلا برای زنان. کم طلا و بسیار آن در حرام بودن بر مردان یکسان است. هر گاه بعضی از پارچه ابریشم باشد و بعضی دیگرش پنبه و یا کتانی باشد، درست است پوشیدنش مادامی که ابریشم زیادتر نباشد.
فصل:
و واجب است در حقّ میت چهار چیز: شستنش، کفن کردنش، نماز خواندن بر او، و دفن کردنش. دو کسند که شسته نمیشوند و نماز بر آن دو خوانده نمیشود: کسی که در جنگ با کافران شهید شد، و بچه که از مادر بزاد و زنده بودنش معلوم نشد، نه نفس کشید نه آواز داد نه رگش میزند. میت شسته میشود شستن تاک سه بار یا پنج بار الخ، و میباشد در اوّل شستنش کمی برگ کنار و در آخر شستنش اندکی کافور، و کفن کرده میشود میت در سه سرتاسری که نه از آن سه تا است جامه و نه دستار، و الله اکبر گفته میشود بر میت در نماز میت چهار الله اکبر، که فاتحه میخواند بعد از الله اکبر اوّلی، و درود میفرستد بر پیغمبر صبعد از الله اکبر دومی و دعا مینماید برای میت بعد از الله اکبر سومی.
كلمات:
(لبس): پوشیدن. (التّختّم): انگشتر بدست نمودن. (ذهب): طلا، زر. (يحلّ): روا است. (للنّساء): برای زنان. (قليل): اندک (كثير): بسیار. (سواء): یکسان. (الحرير): ابریشم، حریر عربی است و ابریشم معرب ابریشم است. (قطنا): پنبه. (كتّان): کتان که از شاهدا میسازند. (ميّت): مرده. (غسله): شستنش. (تكفينه): کفن کردنش. (كفن): تن پوش مرده. (دفنهُ): پوشیدنش زیر خاک که خاک آن را بپوشاند. (شهيد): کسی که در جنگ با کافران کشته شد. (شهيد): گواهی دهنده به یکتائی خدا و معتقد به ثواب اخروی به تحقیق بجائی که حیات خود را در این راه از کف داده است. (سِقط): بچهای که از شکم مادر بدنیا آمد و علامت حیاتش ظاهر شد. (لم يستهلّ): بلند نکرد آوازش. (صارخا): بفریاد زدن. (وتر): تاک. (سدر): برگ کنار و آرد آن. (قميص): پیراهن، جامه. (عمامة): دستار. (معركة): جنگ. (مشركين): کفّار.
فيقول: اللّهم هذا عبدك وابن عبديك، خرج من رَوْح الدّنيا وسعتها، ومحبوبه وأحبّاؤه فيها، إلی ظلمة القبر وما هو لاقيه، كان يشهد أن لا إله إلّا أنت وحدك لا شريك لك وأنّ محمّداً عبدك ورسولك، وأنت أعلم به منّا. اللّهمّ إنّهُ بك وأنت خير منزولٍ به، وأصبح فقيراً إلی رحمتك وأنت غنيّ عن عذابه وقد جئناك راغبين إليك شفعاء لهُ. اللّهمّ إن كان محسناً فزِدْ في إحسانه وإن كان مُسيئاً فتجاوز عنه ولقّه برحمتك رضاك وقه فتنة القبر وعذابهُ وافسح لهُ في قبره وجاف الأرض عن جَنبيه ولقّه برحمتك الأمن من عذابك حتّی تبعثهُ أمنا إلی جنّتك يا أرحم الرّاحمين. ويقول في الرّابعة: اللّهمّ لا تحرمنا أجرهُ ولا تفتنّا بعدهُ واغفر لنا ولهُ و يسلّم بعد الرّابعة.
پس میگوید: خدایا، این میت بندۀ تو و پسر دو بندۀ تو است. بیرون رفته از راحت دنیا و فراخیش، و پسندیدۀ او و دوستانش در دنیا هستند. از همۀ اینها جدا شده به سوی تاریکی گور رفته و آنچه به او میرسد. گواهی میداد آنکه نیست معبودی بحق جز تو که یکتائی و شریک نیست تو را و گواهی میداد آنکه حضرت محمّد بندۀ تو و فرستادۀ تو است، و تو داناتری به او از ما. خدایا محققاً او مهمان تو شده است و تو بهترین کسی هستی که مهمانش شوند. و گردیده محتاج رحمتت و تو بینیازی از عذاب او، و هر آینه ما آمدهایم به درگاه تو میل کنندگان به سوی تو و شفاعتکاران برای او، خدایا اگر بوده نیکوکار پس زیاد فرما در نکوئی او، و اگر بوده بدکار پس گذشت بفرما از او، و برسان او را به رحمتت به خوشنودیت و نگهدار او را از فتنۀ قبر و عذاب آن، و گشاده فرما جای او در قبرش، و دور فرما زمین را از دو پهلویش و برسان او را به رحمتت به ایمنی از عذابت تا آنکه او را بفرستی در حال ایمنی به سوی بهشت، ای مهربانترین مهربانان. و میگوید بعد از الله اکبر چهارمی: خدایا ما را محروم مفرما از ثواب او، و ما را به فتنه مینداز بعد از او، و بیامرز برای ما و برای او. و سلام دهد بعد از الله اکبر چهارمی.
كلمات:
(هذا): این. (عبدك): بندۀ تو. (ابن عبديك): پسر دو بندۀ تو. (روح الدّنيا): راحت دنیا. (وسعتها): و فراخی دنیا. (محبوبه): پسندیدهاش. (أحبّاؤه): دوستانش. (إلي): بسوی. (ظلمة القبر): تاریکی گور. (وما هو لاقيه): و آنچه او به آن میرسد. (نزل بك): مهمان تو شده است. (وأنت خير منزول به): و تو بهترین کسی هستی که مهمانش شوند. (أصبح): گردیده. (فقيراً): بینوا و نیازمند. (غني): بینیاز. (قد): هر آینه. (جئناك): بدرگاه تو آمدهایم. (راغبين إليك): رغبت کنندگان به سوی تو. (شفعاء له): شفاعتگران برای او. (محسن): نکوکار (مسييء): بدکار. (تجاوز): گذشت فرما. (لقّه): برسان او را.
ويدفن في لحد مستقبل القبلة، ويسلّ من قِبل رأسه برفق، ويقول الذّي يلحده بِسْمّ اللهِ وَعَلی مِلَّة رَسُولِ اللهِ جويضجع في القبر بعد أن يعمّق قامة وبسطه ويسطّح القبر ولا يبني عليه ولا يجصّص. ولا بأس بالبكاء علی الميّت من غير نَوْحٍ ولا شقّ جيب ويعزّي أهلهُ إلی ثلاثة أيّام من دفنه ولا يدفن إثنان في قبر إلّا لحاجة.
دفن کرده میشود میت در قبر در حالی که رو به قبله خوابانده شود و کشیده میشود از جنازه از طرف سر میت به نرمی و میگوید کسی که میت را در لَحَدْ میخواباند: بنام خدا و بر دین پیغمبر خدا ج، و به پهلو خوابانده میشود میت در قبر بعد از آنکه گود کرده شود یک قد و یک دست، و مسطّح یعنی یکسان کرده میشود قبر و ساختمان بر آن نمیشود، و گچکاری نمیشود قبر. اشکالی نیست به گریه کردن بر میت هر گاه که نوحه خوانی و پاره کردن گریبان همراه آن نباشد. و تعزیه گفته میشود به کسان میت تا سه روز از دفن آن. و دفن کرده نمیشود دو میت در یک قبر مگر برای حاجت.