شمع های فروزان تاریخ

سربازی گم نام

سربازی گم نام

سخنم را با یاد یکی دیگر از قهرمانان تاریخ پایان می‌دهم. سرباز گم نام، جوانی فداکار، و مبارزی بی‌باک، در غزوه یرموک، غزوه‌ای که رومیان با چهار صد هزار (۰۰۰،۴۰۰) جنگجوی شمشیر بدست با سلاح‌ها و لباس‌های مدرن جنگی در برابر مسلمانان، خیال پهلوانی داشتند، از یک طرف، این طوفان وحشت‌زا همراه با احبار و رهبان‌شان که انجیلها را بر سر نیزه‌ها داشتند پیش می‌آمدند، و از طرف دیگر لشکریان مسلمان قدم‌های پرناز و غمزه و متکبرانه آن‌ها را مراقبت می‌کردند.

صحنه گرم است، ابو عبیدهسو خالد ابن ولیدسبدور لشکر می‌گردند و به آن‌ها درس ایمان و اخلاص و عشق به جهاد می‌آموزند، و چنین خطاب می‌کنند: ای مردم! بشتابید بسوی جنت و ثابت قدم باشید، بشتابید به نعمت‌های جاویدانی که در نزد خدا برایتان مهیا کرده شده، امروز روزی است که به حیات ابدی تان بپیوندید، خود را آماده، و شمشیرهای‌تان را برهنه کنید و دشمنان خدا را بکشید مبادا که از جنگ فرار کنید.

حضرت خالدسبطرف زن‌ها می‌رود و خطاب می‌کند که: ای خواهران و مادرانم! سنگ و چوب‌هایتان را آماده کنید، و هر کسی که از مجاهدین قصد فرار داشته باشد او را بکشید، در این فرصت زن‌ها صف می‌کشند و با سنگ و چوب‌هایشان آماده می‌شوند و انتظار می‌کشند تا اگر کسی از پدران، و شوهران و فرزندان‌شان قصد فرار از جنگ را داشته باشد او را بکشند.

آری، سرباز گم نام، مجاهد قهرمان با هیکل ناشناس و غبار آلودش پیش می‌رود، کسی او را نمی‌شناسد خود را به قلب لشکر می‌زند، و همین که با فرمانده دوم لشکر، ابو عبیده همدوش می‌شود با لهجۀ نرم و محبت آمیزی در گوشش چنین می‌گوید:

ای ابو عبیده، برای پیامبرصسفارشی نداری؟ ابو عبیده تعجب کنان می‌پرسد: چه فرمودی عزیزم؟ گفت: امروز آروز دارم اولین شهید این میدان باشم، اگر سفارشی داری بگو تا به پیامبرصبرسانم، ابوعبیده تبسم کنان گفت: سلامم را به پیامبرصبرسان و بگو: آن چیزی که خدا به ما وعده داده بود (نصرت و پیروزی اسلام را) دریافتیم.

به هرحال، نبرد گرمی در میان سپاهیان کفر و اسلام درگرفت. و در نتیجه علاوه بر پیروزی اسلام و شکست کفر، سرباز گم نام، مجاهد ناشناس، و حامل پیغام ابوعبیده، به آروزیش نایل گردید، و اولین شهید این میدان گردید؛ گرچه او در نزد همه لشکر ناشناس به نظر می‌آمد و اشکی نبود که بخاطر او سرا زیر شود، ولی این مهم نیست، اینکه مردم او را بشناسد یا نه، ارزشی ندارد، زیرا خداوند او را می‌شناسد، ملائکه در آسمان گواهی می‌دهند که او در بهترین طبقات جنت قرار دارد، و اعلی‌ترین درجات بهشت جاویدان را حاصل کرده است. درجاتی که به گواهی خود قرآن پاک فاصلۀ هرکدام تا دیگری چون فاصله آسمان‌ها تا زمین است، پس چه غم دارد، کسی که در بهشت جاویدان قدم می‌زند و چرا ناراضی باشد، کسی که خشنودی خدا را حاصل کرده است، دیگر این شهید از چه چیزی ناراحت باشد، حال اینکه روحش در کالبد پرندگان سبز جنت جای گرفته و با مشعل‌های فروزان به عرش الهی آویزان است، در هر جای جنت که آروز داشته باشد، سیر می‌کند و از نعمت‌های پرارزش جنت لذت می‌برد، نعمت‌هایی که حدیث قدسی چنین توصیف‌شان می‌کند: «ما لا عين رأت ولا أذن سمعت ولا خطر على قلب بشر»، «خداوند برای بندگانش در جنت نعمت‌هایی مهیا کرده که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و حتی در قلب کسی خطور هم نکرده» نهرهای مختلف نوشیدنی و خوشگوار، قصر‌های طلائی، باغ‌های سبز و خرم، میوه‌های رنگارنگ و لذت‌بخش، سایه‌های سرد و ملایم، خدمتگذاران خوش قیافه و خوش اخلاق، حورهای بزرگ چشم و بلورگردن، و... و بزرگتر و یا ارزش‌تر از همه، دیدار و ملاقات، و خوشنودی خداوند، که آخرین آروزی هر مسلمانی است. بشتاب بسوی جنت، و آرمانت را فراموش مکن.

﴿فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَۗ وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ ١٨٥[آل عمران: ۱۸۵]. «پس کسی که از آتش دوزخ دور نگه داشته شود و در جنت داخل کرده شود هر آئینه کامیاب است. و زندگانی دنیا با همه لذت‌ها و نعمت‌هایش جز متاع بی‌ارزش و فریب‌دهنده برای انسان، چیز دیگری نیست».

ای لشکر جنت! گوارا باد بر شما، بوی خوشگوار جنت، حلال‌تان باد نوشیدن‌های خنک و شیرین جنت و...

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته