علی سو دشنام دادن به شیخینب
از سوید بن غفله روایت است که فرمود:
«علی سبا چشمان اشک آلود و گریان برخاست و فریاد زد: «الصلاة جامعة»، مردم جمع شدند و او روی منبر نشست در حالی که اشک روی ریش سفیدش جاری میشد، سپس برخاست و خطبۀ رسا و کوتاهی ایراد کرد و فرمود: چگونه اقوامی دو سرور قریش و دو پدر مسلمانان را با چیزهایی ذکر میکنند که من از گفتن چنین سخنان ناشایستی و گویندۀ چنین ناسزاها پاک و مبراء هستم و آنها را مجازات میکنم، سوگند به ذاتی که دانه را شکافت، و روح را در آدمی دمید جز انسان مؤمن پرهیزگار آن دو (ابوبکر و عمر) را دوست نمیدارد، و جز انسانهای فاجر گمراه نسبت به آنها بغض و کینه ندارند، آن دو برادر و رفیق و وزیر پیامبر صبودند [۶۴].
[۶۴] اسد الغابة (۱/۸۲۴)، تاریخ دمشق (۳۰/۳۸۵).