شوری از آنِ مهاجرین و انصار است
امیرالمؤمنین علی سدر تعریف و ستایش خلافت سه خلیفۀ راشد قبل از خود در نامۀ ۶ نهج البلاغه میفرماید:
«إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَلَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَسَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْـمُؤْمِنِينَ». «همان قومی که با «ابوبکر»، «عمر»، «عثمان» بیعت کردند با همان شرایط و کیفیت با من بیعت نمودند. بنابر این نه آنکه حاضر بود اختیار فسخ دارد، و نه آنکه غائب بود اجازۀ رد کردن. و شورى فقط از آن مهاجران و انصار است اگر آنها متفقا کسى را امام نامیدند این عمل مورد رضا و خشنودی الله است. اگر کسى از فرمان آنها با طعن و بدعت خارج گردد او را بجاى خود مىنشانند، و اگر طغیان کند با او پیکار (جنگ) میکنند زیرا که از غیر طریق مؤمنان تبعیت کرده، و الله او را در بیراهه رها مىسازد».
این روایت نص صریح است بر اینکه اگر علی ساز جانب الله به امامت برگزیده شده بود؛ تحت هیچ شرایطی برایش جایز نبود با چنین صراحتی از انتخاب شورا سخن بگوید، و این کلام علی سجز برای کسانی که قلبشان از حق منحرف گشته باشد صریح و واضح و آشکار است.
همچنانکه امام علی سبر صحت خلافت خود، و انعقاد بیعت مردم با او به دلیل صحت بیعت خلفای سابق استدلال کرده است، و به وضوح و روشنی هرچه بیشتر این را میرساند که علی سمعتقد به مشروعیت خلافت ابوبکر و عمر و عثمان بوده، همانگونه که در نامهای به معاویه بن ابوسفیان سنوشت که خلافت با اتفاق و اجتماع مسلمین بر سر انتخاب یک شخص حاصل میگردد، و خصوصاً در عصر اول اسلام که با اجتماع مهاجرین و انصار برای انتخاب امام صورت میگرفت، همانگونه که به اتفاق آراء ابوبکر و عمر برا برگزیدند، بنابر این کسی که حاضر بود اختیار ندارد و باید بپذیرد، و آنکه غائب بود اجازۀ رد کردن رأی ایشان را ندارد.
{جالب است بدانید که عدهای به عمر سبه خاطر تهدید برای گرفتن بیعت برای ابوبکر س خرده میگیرند و میگویند این کار درست نبوده و خلاف دستورات اسلام است که به در خانه کسی بروند و با زور از او بیعت بگیرند! اگر صحت و سقم این روایت را کنار بگذریم نکتۀ مهم این است که فرضاً این تهدیدها درست بوده باشد! بیایید ببینید که علی سدربارۀ کسانی که از بیعت با خلیفه مسلمین سرپیچی و انکار نماید در نامۀ ۶ نهج البلاغه چه میفرماید:
«فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْـمُؤْمِنِينَ». «اگر کسى از فرمان آنها با طعن وبدعتخارج گردد او را بجاى خود مىنشانند، و اگر طغیان کند با او پیکار (جنگ) میکنند زیرا که از غیر طریق مؤمنان تبعیت کرده، و الله او را در بیراهه رها مىسازد».
بله اگر عمر ستهدید کرد علی سمیفرماید که باید با آنها جنگید!!}.
با تأمل در نامه ۶ نهج البلاغه به چند نکته جالب پی میبریم:
۱- شاید خواننده عزیز سؤال کند که چرا علی سفرمود: «همان قومی که با «ابو بکر»، «عمر»، «عثمان» بیعت کردند با همانشرایط و کیفیت با من بیعت نمودند...»؟ چرا در هر دو بیعت آن تعداد مشخص شدهاند؟ آیا در اینجا مسألۀ مهمی در کار نبوده که امام علی سدر صدد توضیح آن بوده باشد؟.
بله منظورش این بوده که: کسی در میان آن بیعت کنندگان با طعن و انتقاد علیه خلفاء یا بدعت یعنی ابداع روش جدید در دین از بیعت با خلیفه و اطاعت وی خارج نشدند، پس با من هم مانند ایشان بیعت شده است!.
۲- سپس اگر فرض بر این باشد که منظور علی ساین بوده که خصم و مخالفش را با حجّت ملزم گرداند و بگوید: واقعاً آنها با من بیعت کردند همانگونه که با سابقین بیعت نمودند، پس بر تو (خصم و مخالف) هم لازم و واجب است با من بیعت کنی. اگر در مقام مجادله و مناظره به صحت این ادعاء اذعان کنیم، این جملات را چکار کنیم که فرمود: «شورا تنها از آنِ مهاجرین و انصار است..»؟.
امام علی سبا زبان عربی سخن میگوید، و ما میدانیم که واژۀ (انّما) مفید قصر و حصر است، پس معنی آن این است: «شورای بیعت و انتخاب جز برای مهاجرین و انصار نیست، پس این جمله مدح و ستایش است برای آنها چون اهلیت شورا برای امت محمّد صرا دارند.
۳- علی سمیفرماید: «اگر آنها متفقا کسى را امام نامیدند این عمل مورد رضا و خشنودی الله است...» پس هرگاه آنها مردی را به عنوان خلیفه به اتفاق آراء برگزیدند، این کار آنها مورد رضایت الله سبحانه و تعالی خواهد بود، سبحان الله آیا مدح و تعریفی از این بزرگتر وجود دارد؟!.