عبادت...و تضرع و زاری
و از امام محمد باقر /روایت است که حضرت علی بن ابی طالب سروزی برای امامت نماز صبح در عراق به نماز ایستاد، وقتی منصرف شد شروع به موعظه کرد، و از بیم الله ﻷگریه گرد و مردم را به گریه انداخت، سپس فرمود:
«به الله سوگند در زمان خلیل و عزیزم رسول الله صبا کسانی در ارتباط بودم که ژولیده و غبار آلود و گرسنه صبح را به شب و شب را به روز میرسانیدند، پیشانی و سجدهگاهشان مانند زانوی بُز (در اثر سجدۀ زیاد) پینه بسته بود، شب را با سجده و رکوع و ایستاده در نماز سپری میکردند، گاهی روی پا و گاهی بر پیشانی قرار داشتند، با پروردگارشان مناجات میکردند، و از او درخواست نجات از آتش دوزخ میکردند، به الله سوگند با وجود همه اینها از ترس الله نگران و بیمناک بودند» [۲۴].
و از امام زین العابدن/روایت شده که فرمود:
«قَالَ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سالْفَجْرَ ثُمَّ لَمْ يَزَلْ فِي مَوْضِعِهِ حَتَّى صَارَتِ الشَّمْسُ عَلَى قِيدِ رُمْحٍ وَأَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ بِوَجْهِهِ فَقَالَ وَالله لَقَدْ أَدْرَكْتُ أَقْوَاماً يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِيَاماً يُخَالِفُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَرُكَبِهِمْ كَانَ زَفِيرُ النَّارِ فِي آذَانِهِمْ إِذَا ذُكِرَ الله عِنْدَهُمْ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ». «امیر المؤمنین سنماز صبح را به جا آورد، سپس در جایش باقی ماند تا اینکه خورشید به اندازۀ یک نیزه بالا آمد، سپس روی به مردم کرد و فرمود: به الله قسم با اقوامی زیستهام که شب را با سجده و قیام برای پروردگارشان میگذرانیدند، گاهی بر زانو و گاهی روی پیشانی قرار داشتند، گویی صدای آتش در گوششان است، وقتی که نزد ایشان الله یاد میشد مانند (شاخههای بید) میلرزیدند [۲۵]».
[۲۴. ] اعلام الدین في صفات المؤمنین دیلمی (ص۱۱۱). [۲۵] منبع سابق همان صفحه و اصول کافی جلد۲ ص ۴٧۵.