اوضاع کنونی امت اسلامی
بعد ازینکه امت اسلامی بدون منازعه سردمداری جهان را عهده دار شد و اولین دولت و نیرومندترین قدرت در جهان بود، امروز مسلمانها در وضعیتی قرار گرفتهاند که هیچ سنگینی ندارند و امتی هستند که نمیشود روی آن حساب کرد، این در نتیجه اینکه غرب بیرحمانه مسلمانها را سرکوب ساخت و بدین گمان باطل که با شکست مسلمانها اسلام شکست میخورد و از صحنه نابود میگردد.
این دین که همه قدرتهای زمان، دیانتهای ساخته دست بشر، صلیب و ستاره داودی در برابرش سر تعظیم فرود آوردهاند باقیست و دوباره مسلمانها آن را تجدید میکنند و زنده میسازند، تا اینکه خداوندأاین زمین را به وارثین اصلی آن بازگرداند، چنانکه فرموده است: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدٗا ٢٨﴾[الفتح: ۲۸]. «اوست آنکه فرستاد پیامبر خود را به هدایت و دین راست تا غالب کندش بر ادیان همه وبس است خدا را اظهار حق کننده».
بارها تلاش کردند تا این امت و دین آن را از راه عملیاتهای نظامی نابود سازند، ولی ناکام ماندند، از جنگهای صلیبی زمان زیادی سپری نگردیده است، یکبار میبینی که در امت اسلامی امثال صلاح الدین ایوبی پیدا میشود که این امت را دور هم جمع میکند، از نو آن را زنده میسازد، تجاوز گران را میراند و فتنه آنها را خنثی میسازد. توطئه نامردانه به اهل آن بر میگردد و باید خود زهر آن را بچشند.
از همین جهت بعد ازینکه دولت عثمانی به ضعف گرائید و لقب مرد مریض را بخود گرفت، دعوتگران صلیبی در واتیکان فیصله نمودند تا عقیده اسلامی را توسط دستانی در ظاهر اسلامی و لی در حقیقت ایادی کفر و الحاد در نهاد مسلمانها بکوبند، دستانی که در صفهای مسلمانها داخل شد در ظاهر مسلمان جلوه میکرد حال اینکه باطن آن کفری و الحادی بود.
بعد ازینکه آنها را آموزش دادند و امر کردند گروههای را بنامهای قومیت و وطنپرستی ایجاد کنند تا قیادت گروههای بنام آزادی خواه را برای پاره کردن جسد دولت عثمانی بدست گیرند، درین گیرو دار شعار قومیت ترکی را و اینکه ترکیه برای اتراک است را از جانب حزب ترکیه جوان به سردمداری مرد یهودی بنام کمال اتاترک سردادند.
انگلیسیها حرکات دراماتیکی را به شکل عجیبی در دفاع از ملت ترکی براه انداختند، تا مردم بدون اینکه خطر این امر را بدانند به این خائن توجه کنند و در نهایت در سال ۰۳/۰۳/۱٩۲۴م آخرین خلافت اسلامی را که اگر چند ناتوان هم بود روزنه امیدی بود برای مسلمین جهان از میان برداشتند.
استعمار غربی جای دولت عثمانی را پر کرد و حاکمیت سر زمینهای اسلامی را بعد از جنگ جهانی اول بدست گرفت، بعد از این در همه کشورهای اسلامی نهضتهای قومی و نشنلستی ایجاد شد تا از استعمار بیگانه وطن خود را آزاد سازند، استعمار هم به این حرکات توجه داشت و جدای آنها را از ارزشها و عقیده اسلامی درک میکرد، این بود که زمینه تسلیم حاکمیت را برای آنها آسان و مهیا ساخت، اینست که ما در طول یک قرن به مصیبت آنها گرفتار هستیم.
همزمان با آنکه خلافت اسلامی در سال ۱٩۲۴م سقوط کرد یهود هجرت خود را به فلسطین آغاز کرد، تا نصیب خود ازین میراث برجای مانده از خلافت اسلامی را بدست آورد و گمان داشتند که گویا این دین برای همیش از میان رفته است، بیخبر ازینکه این یک فیصله الهی است که این دین را نجات میدهد و یک حکمت پروردگار است که یهودیها را گرد هم جمع آورده است تا جهان از شر ایشان بعد ازینکه زمین را فساد گسترانیدند خلاصی یابد.
شاید منظور مؤلف این باشد که جمع شدن یهود در فلسطین و بالآخره از میان رفتن ایشان در همین جا طور مجموعی اتفاق افتد. مترجم
استعمار یک دولت اسلامی را به بیشتر از بیست دولت تقسیم کرد و در رأس هر کدام یک شخص اجیر و خونخوار را از ساختههای دست خود مقرر نمود، تا براین کشورها حکمروای کنند و آنها را تحت شعار نشنلستی و وطنپرستی مسخر سازند، حاکمان دعوتگر بر دروازههای جهنم که بعضی از ایشان شناخته شده و بعضیها هم نا شناختهاند، اینها همهاش به این گمان باطل که این دین از میان رفته است.
با بدست گرفتن حاکمیت، این اشخاص به وظیفه اولی خود که همان جنگ و ستیز در برابر اسلام بود آغاز کردند، بردارندگان این دین را از تیغ کشیدند و دولتهای سکولاریستی (بیدینی) را تأسیس کردند که دین را از سیاست و دولت جدا میساخت.
تا این حد که برای تغییر افکار جوامع اسلامی شروع بکار نمودند و خواستند تمدن اسلامی را هم از میان بردارند، ملتهای مسلمان را در تاریکی و جهل نگاه داشتند و یک زندگی ذلت بار، عقب مانده و فلاکت بار را به آنها به ارمغان آوردند.
اینها بخاطر راضی نگاهداشتن بادارانشان و ترس ازینکه استعمار در عوض آنها کسی دیگری را بگمارد، جرأتی را که اینها در دشمنی با اسلام و مسلمانها بخرچ دادند خود استعمارهم این جرأت را نداشت، در هیچ عصری ازعصوراستعماری نشنیده بودیم که یک دولت استعماری شهرهای را که اشغال کرده بود نابود کرده باشد، یا مساجد را بر سر نمازگذاران آن ویران کرده باشد، ولی این کاری بود که بدست حکام بنام مسلمان در این زمان و در حق فرزندان خود این آب و خاک صورت گرفت، اگر این کار بدست دشمنان صورت میگرفت باکی نداشت و احساس و دلیری مردم مسلمان را بر میانگیخت، ولی بدبختانه که این بدست افرادی ازین کشورها و بنام وطنپرستی انجام یافت!!!.
هر کس بسوی ملتهای مسلمان ببیند در مییابد که درین عصر عقب ماندهترین مردم از حیث علمی، تکنالوژی و زندگی اینها هستند، حال اینکه دیروز استادان بشریت در تمدن، قانون و اخلاق بودند.
همه کس عربده، گردنکشی و تکبر اسرائیل را در برابر بیشتر از دوصد ملیون عرب مسلمان و یک ملیارد مسلمان جهان میداند، حال اینکه یهود گروه کوچکی است که تعدادش بیشتر از چهار ملیون در فلسطین و دوازده ملیون در همه جهان نیست، دلیل اصلی این عربده کشی و جرأت که بسیاریها آن را نمیدانند و یا میدانند و لی خود را به نفهمی میزنند اینست که، این حکام بخاطر حمایت دولت مسخ شده یهود و بخاطر خدمت به آن ساخته شدهاند، وگرنه وجود این حکام دلیل دیگری ندارد.
بر هیچ انسان صاحب نظر این پوشیده نیست که مسلمانها در انتخاب حکام خود هیچ آزادی ندارند، حال اینکه باقی دول جهان با کشیدن دیواری از تعالیم اسلام در اطراف خود این کار را کردهاند و به ملتهای خود اجازه انتخاب را دادهاند.
همین است که تو مشاهده میکنی که در شرق و غرب جهان و حتی کسانی که به گاو سجده میکنند حاکمان خود را خود انتخاب میکنند و میتوانند در صورت حرکت کردن بر خلاف مصلحت ملی و یا کار خلاف قانون آنها را بر طرف کنند، و همچنان آنها میتوانند حاکمان خود را محاکمه کنند، مگر مسلمانها که در انتخاب حکام خود اختیاری ندارند، بلکه باید حاکم بر سر او حکمرانی کند، گویا او نمیتواند بین خوب و بد تمیز کند و نیکو کار را از بد کار فرق نماید و باید به بیعت خود تا قیامت در تحت سلطه حاکمی که اگر همه ملت را از میان ببرد و یا کلمات قرآن را تحریف کند باقی بماند.
از همینرو، این تعجبآور نیست که در میان حکام کشورهای اسلامی کسی را ببینی که در یک کاهباره کار میکرد و یک قوماندان انگلیسی از حرکات دلقک مآبانه او بسیار خوشش آمد و او را بر حاکمیت یک کشور اسلامی برگزید. یا کسی دیگری را که در فاحشه خانهها دنبال فاحشهها میگشت و یک ضابط صلیبی با او روبرو شد و او هم به حاکمیت برگزیده شد. دیگری از سلاله سباتای و یا یهود دو رگه بود و او هم حاکمیت داده شد، اینها گفتههای است که هر کس آنها را میداند.
این حالت امروزی مسلمانهاست، از هم پاشیدگی، پراگندگی، عقب ماندگی، غلامی، ذلت، بزدلی، جدایی، توهین، جنگهای داخلی و... خدا مارا ازین حال رهای بخشد...
مگر اینقدر هست که، این مرحله گذرا در تاریخ ملتها و امتها جایی را نمیگیرد و میگذرد، و همانند که پیامبر گرامی خبر داده است این مرحله بزودترین فرصت گذشتنی است، باطل وسلطه آن پایان مییابد، اسلام بر میگردد و عزت و افتخا و سیادت خود را باز میابد، انشاء الله.
این حالت امروزی ماست که پیامبر ما و دین برحق ما آن را خبر داده است و عزت و مجد آینده بهتر از آن خواهد بود که در گذشته بود، خداوند منان در سوره اسراء چنین خبر داده است، و پیامبر جبه بازگشت خلافت اسلامی بعد ازینکه زایل میشود نیز خبر داده است. ای امت اسلامی و پیروان محمد جشما به کار و تلاش درین راه مکلف و مأمور هستید و بشتابید.
*****