زوال دولت اسرائیل

لتفسدنّ فی الأرض مرّتين

لتفسدنّ فی الأرض مرّتين

«بدون شک در زمین دو بار فساد برپا می‌کنند»

مفسرین در رابطه با این دو بار فساد که یهود در زمین مرتکب می‌شوند و در قران آمده است با هم اختلاف نظر دارند، ما درینجا بعضی ازین روایات را نقل می‌کنیم، در ضمن فهم جدید ازین دو فساد و تدمیری را که یهود عامل آنست عرضه می‌داریم:

روایت در معنای فساد اول یهود:

۱- امام جلال الدین سیوطی در تفسیر جلالین گفته است: مراد از فساد اولی یهود همان قتل زکریا÷است.

۲- ابو سعود در تفسیر خود گفته است: مراد از فساد اول یهود مخالفت ایشان با احکام تورات، قتل پیامبر خدا اشعیاء÷و حبس کردن نبی دیگر بنام ارمیا÷است.

۳- عبدالله ابن عباس و عبدالله ابن مسعود به این نظر‌اند که مراد از آن قتل ذکریا÷است.

۴- ابن اسحاق می‌گوید: مراد از فساد اول کشتن ایشان اشعیاء نبی راست.

آنچه که در معنای فساد دوم روایت شده است:

۱- جلال الدین سیوطی در تفسیر جلالین بدین نظر است که، مراد از فساد دوم کشتن یحیی÷است.

۲- ابو سعود به این رأی است که، مراد از فساد دوم یهود قتل یحیی و ذکریا علیهما السلام است.

۳- قرطبی می‌گوید: فساد دوم ایشام کشتن یحیی پسر ذکریا÷است.

ازین بیان مختصر اختلاف میان مفسرین در رابطه با فساد اول و دوم دانسته شد.

در مجموع جمهور مفسرین به این نظر‌اند که هر دو فساد در گذشته اتفاق افتاده است، زمانیکه یهود در فلسطین بعد از داود و سلیمانإقدرت، دولت و حاکمیت داشت، ولی در نوعیت، تحدید، کیفیت و تعین اشخاص در هرکدام ازین دو فساد اختلاف دارند.

راجح‌ترین رأی که از مفسرین نامبرده به نظر می‌رسد اینست که، مراد از فساد اول قتل اشعیاء÷یکی از انبیاء بنی اسرائیل است و مراد از فساد دوم قتل زکریا و یحییإاست.

کسی که در فساد اول ایشان را نابود کرد بختنصر پادشاهی بت‌پرست بابلی بود که بیت المقدس را ویران کرد و یهود را به اسارت و بردگی به بابل برد، ایشان ده‌ها سال در بابل زیستند تا اینکه کوروش پادشاه فارسی آن‌ها را به بیت المقدس باز گردانید.

نظر دیگری هم است که کسی دیگری آن‌ها را نجات داد.

هرچه کسانیکه در فساد دوم آن‌ها را ریشه کن ساخت رومی‌ها بودند که بلاد شام را اشغال کردند و به یهودی‌ها بد‌ترین عقوبت‌ها را چشاندند.

* من بدین نظر هستم که، این روایات به چند دلیل علمی تاریخی و لغوی بی‌اساس و نا درست است.

آنچه را که امام جلال الدین سیوطی گفته است که، مراد از فساد اول قتل ذکریا علیه السلام و در مقابل ارسال ارتش جالوت بر آن‌ها و از میان بردن یهود، به اسارت گرفتن زنان آن‌ها و تخریب بیت المقدس است، از نگاه تاریخی قطعاً نادرست است، چون جالوت بسیار پیش از ذکریا÷گذشته است، و داود÷در زمان جالوت پیامبر بوده است، او بود که جالوت را بقتل رسانید و این داستان در قرانکریم آمده است: ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ[البقرة: ۲۵۱]. «پس شکست دادند آن کفار را به اجازه خدا و کشت داود جالوت را».

در فاصله میان داود و زکریاإچندین پیامبر دیگر از بنی اسرائیل گذشته است، بعد از داود÷خداوندأفرزند او سلیمان÷را به پیامبری مبعوث کرد. و ورِثَ سلیمان داود. «جای نشین شد سلیمان را داود». و همچنان اشعیاء نبی و ارمیاء نبی آمدند، و در میان ارمیاء نبی تا تولد یحیی÷پسر زکریا÷تقرییاً ۴۶۱ سال فاصله است.

دیگر اینکه داستان جالوت قبل از حمله (نبو خذ نصر) در سال ۵۸۶ ق م و اسارت یهود بدست او بود.

همچنان این گفته که، قتل یحیی و ذکریا علیهما السلام فساد دوم و بعد از آن حمله بختنصر بر یهود نابودی دوم است، نادرست و غیر صحیح است، چون آن واقعه شش قرن قبل از میلاد مسیح اتفاق افتاده است، حال اینکه زکریا÷و پسرش یحیی÷معاصر ولادت مسیح÷بودند.

این گذشته ازین است که روایات دیگری آمده است مبنی بر این که، مرگ زکریا÷یک مرگ طبیعی بوده و هیچگاه کشته نشده است، روایات دیگری هم وجود دارد که مرگ یحیی÷قبل از پدرش زکریا÷اتفاق افتاده است.

در حدیثی از ابن اسحاق روایت شده است که، پیامبر جدر شب اسراء و معراج زکریا÷را در آسمان چهارم ملاقات کرد، به او سلام داد و پرسید که از کشته شدن خود برایم حکایت کن، کشته شدن تو چگونه بود و چرا بنی اسرائیل ترا کشتند؟ در پاسخ گفت: بنی اسرائیل پادشاهی داشت که یحیی را اکرام می‌کرد و با او در امور مشورت می‌نمود، روزی از او مشوره خواست که، می‌خواهد دختر زن (سنو) خود را به نکاح خود در آورد، یا دختر برادر (برادزاده) خود را، یحیی او را ازین کار منع ساخت و گفت: این کار برای او حرام است، مادر آن دختر ازین ماجرا خبر شد و به یحیی کینه گرفت، بعد از آن به دختر خود لباس‌های سرخ و ظریف پوشانید و با عطر و خوشبویی او را نزد پادشاه فرستاد، پادشاه مست شراب بود و خواست که به دختر نزدیک شود، دختر ابا ورزید و گفت: اگر خواسته او را بر آورده سازد به خواست پادشاه تن در می‌دهد. از او خواست که سر یحیی÷را در تشتی از طلا بیاورند، پادشاه اینکار را کرد و سر یحیی÷آوردند، وقتی سر را نزد پادشاه گذاشتند سر به پادشاه خطاب می‌کرد: برتو حلال نیست، بر تو حلال نیست!!.

شامگاهان خداوندأپادشاه و اهل و بیت و حشم او را در زمین فرو برد. وقتی صبح شد بنی اسرائیل گفتند: خدای ذکریا بخاطر ذکریا به پادشاه ما غضب کرد، بیایید ما هم بخاطر پادشاه خود بر زکریا غضب کنیم و او را بکشیم. زکریا÷گفت: آن‌ها در طلب من بر آمدند تا مرا بکشند، کسی مرا خبر داد و من فرار کردم، ابلیس پیشا پیش آن‌ها مرا به ایشان نشان می‌داد، تا اینکه درختی پیش روی من پدید آمد و بر من صدا زد که بسوی من بیا! مرا در خود جای داد و من داخل آن شدم، ابلیس آمد و از گوشه چادر من گرفت و لی درخت درهم پیچیده شد و گوشه چادر من خارج از درخت ماند، بنی اسرائیل آمد و ابلیس برایشان گفت: دیدید که با سحر داخل این درخت شد و این گوشه چادر اوست، بنی اسرائیل گفتند: این درخت را می‌سوزانیم. ولی ابلیس برای آن‌ها گفت: باید این را با اره دو شق کنید، آن‌ها چنین کردند. وقتی اره بر فرقش رسید خداوندأگفت: اگر صدای ناله تو بر آید همه زمین را به روی دیگر می‌کنم، او هم صدای خود را بلند نکرد تا اینکه دو نیمش کردند.

در جای دیگر ابن اسحاق گفته است: بعضی از علماء گفته‌اند که: زکریا÷به مرگ طبیعی مرده است و آن کسی که کشته شده است اشعیاء نبی بود.

سهیلی نیز به این نظر است که، این گفته درست نیست، چون قتل یحیی÷بعد از ولادت عیسی÷بوقوع پیوسته است و حمله بختنصر بسیار پیش از میلاد حضرت عیسی بود.

هر آنچه در رابطه با فساد اول و دوم که عبارت از قتل اشعیاء نبی گفته شده است، و یا جمع کردن بنی اسرائیل توسط ارمیاء نبی وتحذیر آن‌ها از عذاب خداوندأبا این گفته‌اش که: شما یحیی را اهانت کردید، بعداً او را ذبح کردید و بقتل رساندید، خون پاک او را ریختید و شخص کریم را اهانت کردید. و یا اینکه آن‌ها ارمیا را در زندان انداختند، بعداً بختنصر به آن‌ها حمله کرد و... این‌ها همه با معانی کلمات قرآن کریم سازگار نیستند. چون خداوندأدر قرآنکریم فرموده است:

﴿بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ[الإسراء: ۵]. «فرستادیم بر شما بندگان از خود را دارای توانایی شدید...». و بختنصر از کسانی نبود که خداوند را عبادت کند، و بعداً معنای عبد را شرح خواهیم داد. بختنصر و پیروان او بت پرست بودند، ازینرو این روایت بعید است که با معنای قرآن که آن‌ها را بنده خطاب کرده است تطابق کند.

این یک یاد آوری بسیار مختصر از آنچه بود که در متون تاریخ و تفاسیر در رابطه با موضوع دو فساد در زمین آمده است که خداوند بر بنی اسرائیل در سوره اسراء فیصله نموده است و با بسیار اختصار به تضادی که این روایات مفسرین از ناحیه لغوی و تاریخی با هم دارند اشاره کردیم، و در آینده ما درین رساله بقدر توان می‌کوشیم تا با تفسیر این آیت موضوع را بیشتر روشن سازیم، ما از خداوند کریم می‌خواهیم تا در این امر ما را یاری رساند و این تلاش را در کفه ثواب و حسنات ما قرار دهد و از خطاهای ما در گذرد. او اجابت کننده دعا‌هاست.

*****