زوال دولت اسرائیل

تفسير قرآن در احتکار شخص معين نيست

تفسير قرآن در احتکار شخص معين نيست

از عبدالله ابن عباسبدر رابطه با تفسیر این آیت پرسیده شد ﴿يَوۡمَ يُكۡشَفُ عَن سَاقٖدر پاسخ گفت: هرگاه برای کسی که امری دشواری پیش آید که به تلاش و کوشش جدی نیاز مند باشد عرب‌ها برایش می‌گویند: «شَمِّر عن ساقِك». «یعنی پاچه خود را بر بزن». پس معنای این آیت هم همین است.

بار دیگر از او در معنای این آیت پرسیده شد گفت: وقتی برای شما چیزی از معنای قرآن پوشیده ماند آن را در شعر طلب کنید، زیرا شعر دیوان عرب است، بدلیل این فرموده پروردگار:

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِيّٗا لَّعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ ٢[یوسف: ۲]. «هر آیینه ما فرستادیم آن را قرآن عربی تا باشد که شما در یابید».

آیا نشنیده‌اید این گفته شاعر را که فرموده است:

فسنّ لنا قومك ضرب الأعناق
وقامت الحرب بنا علی ساق

یعنی: «قوم خود را تشویق کن بسوی ما بیایند، تا گردنشان زده شود. و دائر شد جنگ در برابر ما تا بند پای. این کنایه از شدت جنگ است».

همچنان ابو عبیده سروده است:

فإن شمّرتَ لك عن ساقها
فَدَتها رَبيعُ ولا تُسام

یعنی: «اگر پاچه خود را در برابر تو بر زده است، او را ربیع(نام شخص) تشویق کرده است، پس ملامت را نمی‌پذیرد».

و جریر در شعر دیگری گفته است:

ألا رُبَّ ساهی الطرف من آل زمان
إذا شمّرت عن ساقها الحرب شمراً

یعنی: «بسا از اهل دنیا که در یک طرف غافل‌اند، وقتیکه جنگ پاچه خود را در برابرش بر بزند».

کسیکه می‌خواهد قرآن را تفسیر کند یا در دین اجتهاد نماید لازم است که به قرآن، سنت پیامبر، قضایا صحابه کرام و اجماع ایشان، عالم باشد، همچنان باید به لغت عربی، اسرار بلاغت وفصاحت آن، صرف و نحو آشنایی کامل داشته باشد، و به این درجه از علوم رسیده نمی‌تواند مگر اینکه شعر عربی بویژه آن اشعاری را که در زمان جاهلیت سروده شده است حفظ داشته و به آن زبانیکه اهل بادیه در زمان نزول قرآن تکلم می‌کردند آشنای کامل داشته باشد.

وقتی انسانی عالم به قرآن، سنت پیامبر جگفتار یاران اوشان ولغت عربی آشنایی داشته باشد مستحق این امر است که اجتهاد نماید، اینچنین یک شخصی در عصر ما وجود ندارد و بهمین سبب وجود مجتهدین در دین هم رو به ندرت گذاشته است، چون کسی بخاطر محض رضای خدا و فرض بودن آن این علوم را نمی‌آموزد، بلکه این علوم یکی از وسایل امرار معاش قرار گرفته است.

اینجا بعضی از مسائل است که از مسلمان‌ها پوشیده مانده است، پس مانعی وجود ندارد که یکی از ایشان در همچو مسایل اجتهاد نماید، لکن بشرط اینکه حد اقل شروط اجتهاد در او وجود داشته باشد، این بدین معناست که باید به همه جوانب، تاریخی، لغوی و دینی این قضیه یا مسئله آگاهی داشته باشد، در صورت وجود و امکان آن را با دیگر مسائل قیاس کند، و در همهاین دوران مقصود و هدف این مجتهد تنها رضای پروردگاربوده باشد.

ازینرو هیچ مانعی وجود ندارد اگر کسی بعد از بحث و موشگافی رأی و نظر خود را با فراهم بودن شرائط در مسئله‌ای ابراز بدارد، هرچه وجود یک مجتهد مطلق با تمام شرائط در بالا یاد شده در عصر ما ناممکن است، چون اینچنین شخصی وجود ندارد که به همه علوم عربی از صرف، نحو، بلاغت، بدیع و بیان عالم باشد، همچنان قرانکریم، سنت پیامبر و اجماع و اقوال صحابه را از حفظ داشته باشد، چون زمان ما آن زمان‌های گذشته نیست، و این مردان ما آن‌های نیستند که آنگاه بودند، بلکه همه هم و غم ما دنیاست، نه خدا و دین او.

بعد ازینکه این دین در زندگی حیثیت یک شئ عرضی را بخود گرفته و به آن اهمیت داده نمی‌شود، مفاهیم اصلی آن به فراموشی سپرده شده است ومردم مصروف احکام ظاهری آن هستند که آنهم توسط یک عده‌ای بیخبر یاکسانی که خودرا به نادانی زده‌اند تبلیغ می‌شود، این هم ازمصیبت بزرگ این امت است.

چه بسا از علماء ماست که بدون دین زندگی می‌کنند، بلکه یک بار دوش دین هستند، چنانکه خداوندأدر شأن بعضی از کاهنان بنی اسرائیل گفته است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡأَحۡبَارِ وَٱلرُّهۡبَانِ لَيَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ[التوبة: ۳۴]. «ای مسلمانان هر آیینه بسیاری از دانشمندان و زاهدان اهل کتاب می‌خوردند اموال مردمانرا به باطل وباز می‌دارند از راه خدا...».

این بدین معنا نیست که این دین باطل است، چون کسانیکه دنباله رو حکام خائن‌اند، مثل آتشک رنگ تبدیل می‌کنند، صبح و بیگاه ملت‌ها را فریب می‌دهند، آن‌ها را از حقوق‌شان محروم می‌سازند و از وجایب‌شان به بیراهه می‌کشانند، حجت و برهان این دین نیستند، بلکه دین حجت بر محکومیت آن‌هاست، چون شریر‌ترین علماء آنانی‌اند که بر دروازه‌های امراء ایستاده‌اند.

امام شافعی به نصیحت امام بزرگوار خود لیث بن سعد عمل می‌کرد و مسلمان‌ها و طلاب علم را تشویق می‌کرد تا به لغت عربی آشنایی کامل داشته باشند، اسرار و فنون آن را بیاموزند، به بلاغت دسترسی داشته باشند، شعر عربی بویژه شعر دوران جاهلیت را قبل از نزول قرآن و همزمان با آن را حفظ کنند، تا بتوانند معانی قرانکریم را درک کنند، شاگردان خود را نصیحت می‌کرد تا به بادیه بروند و کلام عربی اصیل و ناب را بیاموزند، بویژه قبیله هذیل را.

هذیل فصیحترین قبایل عرب بود و شعرهذیلی‌ها بزرگترین خزانه لغت عربیست. لیث بن سعد اشعار هذیلی‌ها را حفظ کرده بود و در تفسیر بعضی از کلمات قرآن از آن‌ها استشهاد می‌کرد، چنانچه ابن عباس استاد مفسرین قبل از او این کار را کرده بود، وخود امام شافعی بیست سال در قبیله هذیل سپری کرد تا شعر ایشان را حفظ کند، آداب و لغت آن‌ها را بیاموزد.

ازینرو بر خود لازم می‌دانم تا در تفسیر این آیت از سوره اسراء تحلیل و تفسیر نمایم: ﴿وَقَضَيۡنَآ إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ وَلَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا كَبِيرٗا ٤ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّيَارِۚ وَكَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا ٥ ثُمَّ رَدَدۡنَا لَكُمُ ٱلۡكَرَّةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَمۡدَدۡنَٰكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ أَكۡثَرَ نَفِيرًا ٦ إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِيَسُ‍ُٔواْ وُجُوهَكُمۡ وَلِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِيرًا ٧ عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يَرۡحَمَكُمۡۚ وَإِنۡ عُدتُّمۡ عُدۡنَاۚ وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ حَصِيرًا ٨[الإسراء: ۴-۸].

«و وحی فرستادیم بسوی بنی‌اسرائیل در تورات که البته فساد خواهید کرد در زمین دو بار و البته طغیان خواهید کرد بسر کشی بزرگ. پس چون بیاید وعده نخستین باری از آن دو بفرستیم بر شما بندگان خود را خداوندان کارزار سخت، پس در آید میان خانه‌ها - یعنی برای قتل و نهب - و هست وعده خدا شدنی. باز دهیم شما را غلبه بر ایشان و پی در پی دهیم شمارا اموال و فرزندان و سازیم شما را بیشتر باعتبار لشکر. و گوییم اگر نیکو کاری کنید نیکوکاری کرده باشید برای خویشتن و اگر بد کاری کنید پس آن بدی برای خود تان است پس چون بیاید وعده دیگر باز بفرستیم بندگان خود را تا ناخوش سازند روی‌های شمارا و تا آیند به مسجد چنانچه در آمده بودند اول بار و تا از پا بافگنند بر هر چه غالب شوند افگندنی».

این آیت بخاطر بر گرداندن اعتماد به نفس این امت از دین و معتقدات‌شان و بخاطر ترغیب و تشویق ایشان به کار و تلاش است، این آیت یک بارقه‌ای از امید است برای کسانیکه تلاش می‌ورزند و در جستجوی رضای پروردگار‌اند و می‌خواهند نعمات جاویدان او را در یابند، گذشته ازین، این خبری از جانب پروردگار عزّ و جل است که از آینده این امت خبر می‌دهد و در ضمن آینده و انجام نابودی یهود و ایادی ایشان را با صراحت بیان می‌دارد.

******