برداشت جديد از اين آيات
در بحث گذشته واضح شد که آنهای که باید بر بنی اسرائیل مسلط شوند وبر سلطه آنها خاتمه میبخشند نه بابلیهااند و نه هم کنعانیها و آشوریها، چون همه ایشان بت پرست و کافر بودند نه بندگان مخلص خداوندأو سبک نزول قرآن همین است که گفتیم.
از همین جهت روایات و اقوال مفسرین سابق در معین کردن و تحدید نمودن دو فساد از بنی اسرائیل و در نتیجه نابودی آنها با آنچه که آیات قرآن مقرر میدارد موافق نیست، پس ضروری است که در فهم این آیات قرآنی تجدید نظر صورت گیرد و معنای آن از نو تفسیر گردد و به تفاسیر گذشته اکتفا کرده نشود، باید در رابطه با این افساد و کیفیت نابودی آنها از نو سخن گفت، این فهمی است که از خود آیات، کلمات و اشارات آنها استنباط میشود، و با ملاحظه روابط مسلمانها و تاریخ درگیریهای آنها با یهود میشود به این امر پی برد.
ازینرو من با یک نظریه و فهم جدید میگویم که: مراد از فساد اول، فسادآنها در مدینه منوره بود، چون آنها قبل از آمدن پیامبر اسلام به مدینه بزرگترین و منسجمترین کیان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در همه سر زمین حجاز داشتند، آنها در سر زمین خود فساد بزرگی را بر پا کرده بودند، به حیلهها و مکرهای بزرگی دست میزدند تا سلطه خود را در میان قبایل عربی اطراف خود محکمتر کنند، و یهود درین کار خود در آنزمان بسیار مؤفق بود.
تاریخ آندوره به ما میرساند که یهودیهای یثرب در میان دیگر قبایل عرب توانسته بودند که یک کیان قوی اجتماعی داشته باشند، چون این قبایل در برابر یهودها با نادانی و جهالت بر خورد میکردند، آنها زمینه اشتغال و بهره برداری یهود بودند، این سلطه ناروا در همان زمان همان فساد اول است، چون یهودهای یثرب به اساس معتقدات دینی و آسمانی خود رشد نکرده بودند و نمیخواستند با نشر یک دین آسمانی خیر و سعادت را در میان مردم تبلیغ کنند و گسترش دهند.
این یک هسته جاهلیت بود که برای فساد خود و دیگران ایجاد کرده بودند تا به تکبر و سلطه جویی خود ادامه دهند، آنها بسیار حریص بودند برینکه در میان دیگر قبایل آتش جنگ را شعله ور سازند و خود از آن بهره برداری نمایند، هرگاه این آتش رو به خاموشی میگذاشت آن را در میان قبائلی مثل اوس و خزرج از نو شعله وو میساختند، اینکار همیشگی آنها بود.
همیشه تعامل آنها در برابر عربها به اساس مادیات و سود خواری بود، با اینکار اموال آنها را از چنگشان بیرون میکشیدند و از نگاه اقتصادی آنها را دنباله رو خود میساختند. در حقیقت این گفته را بر آنها تطبیق میکردند «سگ خود را گرسنه نگاهدار از تو اطاعت میکند» آنها سرمایه داران و تجار، ولی عربها تنها مصرف کننده بودند. از سوی دیگر آنها خود را به صفت اینکه اهل کتاب و اهل علم بودند برتر از عربها میدانستند و عربها را خوار و پست میشمردند، خرافات، اسرائیلیات، افسانهها و عقاید باطل خود را بعنوان دین و فرهنگ در میان عربها پخش کرده بودند. یهودها در کنایه گوی و تمسخر عربها بسیار زیاده روی میکردند و آنها را از روزی میترساندند که، پیامبر آخر زمان قسمی که در تورات آمده بود مبعوث میشود و یهود دست را با او یکی کرده بر اعراب حکم میرانند. آنها میگفتند که این پیامبر از مکه جایگاه اصلی اعراب بر میخیزد و بر یهود خون و مال اعراب را مباح میسازد. یکی از علل هم که قبایل اوس و خزرج با شنیدن بعثت پیامبر جبزودی به مکه آمدند و به پیامبر جایمان آوردند همین بود، چون اخبار یهود در باره پیامبر جاز متن تورات بود و آنها یقین کرده بودند که همین شخص همان پیامبر موعود است.
یکی از مظاهر فساد اول یهود موقف ایشان در برابر پیامبر اسلام از روز اول ولادت آنجناب بود، آنها به یقین میدانستند که او فرستاده خداست که پیامبران خود یهود به آن بشارت داده بودند. آنها بعد از ولادت مبارک به مکه رفتند و با دیدن تمام علائم و نشانهها دانستند که او همان پیامبر است، هنگامیکه تحت سرپرستی حلیمه سعدیه در قبیله بنی سعد بود کوشش ربودن او را کردند. وقتی هم که به مدینه هجرت کرد آنها قصد ترور او را نمودند. پیامبر جدر سفر تجارتیاش به شام بعد ازینکه بحیرای راهب عموی او را از خطرات که از جانب یهود او را تهدید میکرد خبر نمود از سفر خود بزودی بر گشت.
وقتی که آنجناب به پیامبری مبعوث شد و مشرکین در برابر او قیام کردند همکاران اولی مشرکین یهودیها بودند، این یهود بود که شبهات را در رابطه با رسالت مبارک خلق میکرد، همانند این سه سئوالی که در سوره کهف آمده است، و یا هم پرسیدن از خوراک اهل بهشت و... بعد از هجرت به مدینه هم یهود با تمام توان و مکر و حیله که داشت در برابر پیامبر ججنگید، یهود بنی نضیر تلاش قتل او را کرد. حیّ پسر اخطب احزاب را در غزوه خندق بر ضد او متحد ساخت. یهود بنی قریضه تعهدات خود را با پیامبر شکست. در روز جنگ خیبر یک زن یهودی گوشت بز مسموم را میخواست به پیامبر جبخوراند.
دیگر چه فساد و تبهکاری بزرگتر از جنگ در برابر پیامبر خداست، پیامبری که برای هدایت و نجات بشریت مبعوث گردیده بود، چه بدتر از تلاش برای قتل و یا به مسخره گرفتن او، یا هم تحریک و کمک مشرکین و کفار بر ضد او؟؟؟ با آنکه آنها از قبل میدانستند و یقین داشتند که او فرستاده خداست.
پس باید بدانید که جنگ آنها بر ضد پیامبر، تلاش برای قتل او و همکاری با دشمنان او فساد و تبهکاری اول یهود است که خداوند بزرگ ایشان را به مقصود شومشان نائل نگردانید و در عوض خود آنها را تباه نمود و نا بود کرد. همه ما این را میدانیم که چه کسی این فساد و تبهکاری را که از میان برد، پس برای یاد دهانی نه معلومات دوباره باید گفت: کسانی که بعد از فساد و تبهکاری اول آنها را نابود کرد بندگان مؤمن خداأبودند.
بعد از غزوه بدر پیامبر جیهود بنی قینقاع را محاصره کرد و آنها را از مدینه منوره تبعید کرد. این اقدام بخاطر این بود که آنها یک زن را برهنه کردند و یک مرد مسلمان را کشته بودند.
بعد از غزوه احد پیامبر جیهود بنی نضیر را محاصره کرد و از مدینه راند، چون آنها تلاش نمودند تا پیامبر جرا بقتل برسانند، لذا به چنین سرنوشت دچار شدند.
بعد از غزوه احزاب یهود بنی قریضه به این سر نوشت دچار شد، چون آنها تعهدات خود را با مسلمانها شکستند.
بعد از صلح حدیبیه قلعههای یهود در خیبر محاصره شد و ارتش مسلمانها به سرکردگی علیسآنها را ویران کردند و بر آنها لازم گردانیدند که زمینهای خود را بکارند و تنها نصف حاصل آن را بگیرند، بشرط اینکه به قافلههای تجارتی آسیبی نرسانند، و در نهایت در زمان خلافت خود عمرسآنها را از آنجا راند.
بعد از غزوه تبوک یهود - فُدک - و - تیما - از سر زمین حجاز به شام رانده شدند. خلاصه اینکه قبل ازینکه پیامبر جاین دار فانی را وداع کند جزیرة العرب را از لوث یهود و فساد و تبهکاری آنها پاک کرد و در آن یک نفر یهودی باقی نماند، بعضی از آنها کشته شد، بعضیها هم اسلام آورد و کسانی هم که از جنگها جان سالم بدر برده بودند به سر زمین شام رفتند.
این امت اسلامی بود که به قیادت پیامبر گرامی و بعداً یاران راستین او دیار یهود را درنوردید و آنها را تصاحب کرد، آنها را پی گیری میکردند تا بکشند و آنها کسانی بودند که خداوندأفرستاده بود تا فساد و تبهکاری اول یهود را از زمین پاک کنند، چون خداوندأدر هیچ جایی از قرآن کریم کلمه یا فعل «بَعَثَ» را استعمال نکرده است مگر در باره نیکوکاران، پیامبران و یکتا پرستان، اینها کسانی بودند که برای سر کوبی بنی اسرائیل فرستاده شده بودند تا بر آنها مسلط گردند نه نزد آنها برای ارائهای مطلبی که جانب مقابل هم همسان آنها باشد، آنها بندگان خدا « عباد الله» مخلص خدا بودند، چون قسمی که در گذشته گفتیم، همه کسانی که قبل از اسلام یهود را سر کوب کرده است بندگان راستین خدا و موحدین نبودند، بلکه بت پرستان و کفار بودند و کلمه «عباد» هم تنها برای نیکوکاران استعمال میشود.
آیاتی که بعد ازین آیات میآید و تکمیل کننده آیات قبلی است بیشتر این موضوع را روشن میسازد و ابهام را از آن دور میکند که، کسانی که یهود را در هردو مرتبه نابود میسازند مسلمانها هستند، فساد آنها در مدینه و برتری جوی و سلطه آنها فساد اول و طرد و تبعید ایشان توسط پیامبر خدا و یاران او «علو» یعنی تسلط اول بر یهود بود.
*****