وعده الهی برای نابودی اول يهود
﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا﴾[الإسراء: ۵].
حرف (ف) افاده عطف را میکند با تعقیب - یعنی این جمله معطوف است به جمله قبلی.
کلمه ﴿إِذَ﴾ظرف زمان برای آینده است و ما بعد آن ارتباطی به ما قبل آن ندارد، پس وجود کلمه ﴿إِذَ﴾در آیت دلالت برین دارد که فساد و بعدا از آن برتری جویی و در نهایت تدمیر بنی اسرائیل حتمیست و برتری جویی ایشان دوام نمییابد.
﴿جَآءَ﴾اینجا افاده زمان گذشته را نمیکند، بلکه زمان آینده را افاده میکند، این را در ما بعد تشریح خواهیم کرد، و بدین معناست: هرگاهی بیاید زمان بار اول فساد ایشان، مثل اینکه برایشان گفته شود، شما بودید که فساد بر پای کردید، و آنچه از مبادی اخلاق، تعهدات و ذمه داری بود و آنچه که بر صلاح زمین بود ویران کردید.
﴿وَعۡدُ﴾وعد همچنان بعد از میعاد میباشد و بدین معناست که خداوندأدر آینده با وعده خود خلاف نمیکند.
﴿أُولَىٰهُمَا﴾یعنی اول بار این دو مرتبه.
﴿بَعَثۡنَا﴾این کلمه اینجا بمعنای فرستادیم است، و کلمه بعث بمعنای زنده گردانیدن بعد از مرگ است. این کلمه در سیاق کلام این را میرساند که، این مردان مؤمناند که خداوند بر یهود میفرستد و آنها نافذ کننده قدرت خداأدر خرابی یهود و از میان بردن فساد آنها اند، همچنان این کلمه این معنا را افاده میکند که، خداوندأازین اشخاص که بر یهود مسلط ساخته است و از جنگ آنها بر ضد ایشان راضی است.
اگر آیات قرآنکریم که در جنگ صحابه با یهود بنینضیر در سوره حشر و در جنگ یهود بنی قریضه در سوره احزاب نازل شده است خوانده شود معنای این آیت بیشتر روشن و واضح میگردد. درین آیات بصراحت رضای ربانی را از افعال و جنگ مسلمین دانسته میشود: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَخۡرَجَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ مِن دِيَٰرِهِمۡ لِأَوَّلِ ٱلۡحَشۡرِۚ مَا ظَنَنتُمۡ أَن يَخۡرُجُواْۖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمۡ حُصُونُهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَأَتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِنۡ حَيۡثُ لَمۡ يَحۡتَسِبُواْۖ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَۚ يُخۡرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيۡدِيهِمۡ وَأَيۡدِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ ٢ وَلَوۡلَآ أَن كَتَبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡجَلَآءَ لَعَذَّبَهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابُ ٱلنَّارِ ٣﴾[الحشر: ۲-۳].
«اوست که بیرون آورد آنان را که کافر شدند از اهل کتاب از خانههایشان در اول جمع کردن لشکر، گمان نداشتید شما ای مسلمانان که بیرون روند و گمان میکردند آن کافران که نگاهدارنده ایشان قلعههای ایشان است از عقوبت خدا، پس بیامد بایشان عقوبت خدا از آنجا که گمان نمیکردند و افگند در دلهای ایشان ترس را، خراب میکردند خانههای خود را بدستهای خویش و بدستهای مسلمانان، پس عبرت گیرید ای خداوندان بصیرت».
﴿وَأَنزَلَ ٱلَّذِينَ ظَٰهَرُوهُم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ مِن صَيَاصِيهِمۡ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَ فَرِيقٗا تَقۡتُلُونَ وَتَأۡسِرُونَ فَرِيقٗا ٢٦ وَأَوۡرَثَكُمۡ أَرۡضَهُمۡ وَدِيَٰرَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُمۡ وَأَرۡضٗا لَّمۡ تَطَُٔوهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٗا ٢٧﴾[الأحزاب: ۲۶-۲٧].
«و فرود آورد آنان را که مددگاری این لشکرها کرده بودند از اهل کتاب از قلعههای ایشان و افگند در دلهای ایشان خوف، طائفهای را میکشتید و اسیر گرفتید طائفهای را. و عاقبت کار به شما داد زمین ایشان را و خانههای ایشان را و نیز عاقبت کار بشما داد زمینی را که نفرسودهاید آن را و هست خدا بر همه چیز توانا».
این امکان وجود ندارد که مراد از کلمه ﴿بَعَثۡنَا﴾پادشاهان بت پرست مثل بختنصر و ... در گذشته باشند که به دولت یهود پایان دادند، چنانکه مفسرین گفتهاند، سبک کلام قرآنی معنای را که ما گفتیم میرساند.
کلمه ﴿بَعَث﴾فعل ماضی مجرد - فعل در زمان گذشته - و در قرآن هفت بار آمده است، فاعل در همه این مراتب خداوندأاست، چون بعث - فرستادن - تنها از جانب خداوند ممکن است، و در سیاق تمجید و ستایش از پیامبران است که مفعول به این افعال همه پیامبران و مردمان نیک هستند نه اشخاص غیر صالح و بت پرست. این جا این هفت آیت را ذکر میکنیم:
۱- ﴿كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ﴾[البقرة: ۲۱۳]. «بودند مردمان یک گروه، پس فرستاد خدای تعالی پیامبران را بشارت دهنده و بیمدهنده...».
۲- ﴿وَقَالَ لَهُمۡ نَبِيُّهُمۡ إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ بَعَثَ لَكُمۡ طَالُوتَ مَلِكٗا﴾[البقرة: ۲۴٧]. «و گفت مر ایشان را پیامبر ایشان هر آیینه خدا پادشاه مقرر کرده است برای شما طالوت را... ».
۳- ﴿لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ بَعَثَ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾[آلعمران: ۱۶۴]. «هر آیینه نعمت فراوان داد خدا بر مؤمنان آنگاه که فرستاد در میان ایشان پیغمبری از قوم ایشان...».
۴- ﴿أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا﴾[المائدة: ۳۱]. «پس فرستاد خدا زاغی را که میشگافت در زمین...».
۵- ﴿أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا﴾[الإسراء: ٩۴]. «...آیا خدای تعالی آدمی را پیامبر فرستاده است».
۶- ﴿أَهَٰذَا ٱلَّذِي بَعَثَ ٱللَّهُ رَسُولًا﴾[الفرقان: ۴۱]. «...آیا این شخص است که خدای تعالی پیامبرش فرستاده است».
٧- ﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ﴾[الجمعة: ۲].
و کلمه ﴿بَعَثۡنَا﴾فعل ماضی مسند به فاعل و متصل به ضمیرمتکلم است و در قرانکریم آنهم مثل ﴿بَعَثَ﴾هفت بار تکرار شده است و در مقام ثنا و ستایش میباشد، چون مبعوثین که مفعول این فعل در آیات کریمه هستند انبیاء و پیامبران الهی و یا هم مؤمنان ربانیاند. ما اینجا این هفت آیت را تذکر میدهیم:
۱- ﴿وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَيۡ عَشَرَ نَقِيبٗا﴾[المائدة: ۱۲]. «... و معین ساختیم از ایشان دوازده سردار».
۲- ﴿بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ بَِٔايَٰتِنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ﴾[الأعراف: ۱۰۳]. «باز فرستادیم بعد از ایشان موسی را به نشانههای خویش بسوی فرعون و قوم او...».
۳- ﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾[یونس: ٧۴]. «باز فرستادیم بعد نوح پیامبران بسوی قوم ایشان پس آوردند پیش ایشان نشانههای روشن».
۴- ﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ وَهَٰرُونَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ﴾[یونس: ٧۵]. «باز فرستادیم بعد ایشان موسی و هارون را بسوی فرعون و قوم او».
۵- ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ﴾[النحل: ۳۶]. «و هر آیینه فرستادیم در هر گروهی پیامبری را که عبادت خدا کنید...».
۶- ﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ﴾[الإسراء: ۵]. «پس چون بیاید وعده نخستین باری از آندو بفرستیم بر شما بندگان خود را خداوندان کارزار سخت».
٧- ﴿وَلَوۡ شِئۡنَا لَبَعَثۡنَا فِي كُلِّ قَرۡيَةٖ نَّذِيرٗا ٥١﴾[الفرقان: ۵۱]. «و اگر میخواستیم میفرستادیم در هر دهی ترسانندهای».
قرآنکریم در انتخاب مفردات و کلمات، و رسانیدن معنا از سبک کلام که در رابطه با هر موضوع وارد شده است بسیار دقیق است، در حالیکه در هیچ جای ازین آیات چهارده گانه مراد از فرستادگان مردمان غیر صالح یا کافران نبودهاند، پس بسیار بعید است که در آغاز سوره اسراء مراد از فرستادگان بختنصر یا امثال او باشند که دور کردن و پاک کردن فساد بنی اسرائیل به آنها نسبت داده شود. والله اعلم بالصّواب
ازین جهت این بعثت در باره بندگان استعمال شده است
را در اصلاح زندگی که از اهداف اصلی خود منحرف شده است بدوش گیرند. این بدین معناست که این فرستادگان دارای رسالت و کتاباند، از جانب پروردگار فرستاده شدهاند، این گفته تنها به امت اسلامی صدق میکند، چون دیگر امتها مشرک شدهاند و رسالتهای ایشان باطل است و دیگر حقانیت ندارند، بعد از اسلام هم دیگر رسالت آسمانی تا روز قیامت پدید نمیگردد، چون خداوندأفرموده است: ﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ﴾[آلعمران: ۱٩]. «هر آیینه دین معتبر نزد خدا اسلام است».
و فرموده است: ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾[آلعمران: ۸۵]. «و هر که طلب کند غیر اسلام دین دیگر را پس قبول کرده نمیشود از او و اوست در آخرت از زیانکاران».
و این فرموده الهی: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾[المائدة: ۳]. «... امروز کامل کردم برای شما دین شما را و تمام کردم بر شما نعمت خود را و اختیار کردم اسلام را دین برای شما...».
﴿عَلَيۡكُمۡ﴾علیکم - بر شما - بدین معناست که، آنهای که بر شما گماشته میشوند قویتر از شما اند، بر شما غلبه میکنند و هیچ مجال مقارنه میان شما و آنها نیست.
کلمه ﴿عَلَى﴾در علیکم فوقیت و برتری را افاده میکند، از همینرو خداوندأنگفته است «بعثنا إلیکم» یعنی بسوی شما فرستادم، چون کلمه ﴿إِلَيۡكُمۡ﴾افاده همسانی و ضد مقابل را میکند که بمعنای گرفتن و پس دادن در میان هر دو جانب است و این حالت هم وضعیت جنگ و کریز را دارد، بلکه خداوندأبه کلمه ﴿عَلَيۡكُمۡ﴾خطاب کرده است که تا این افاده را کند که، این فرستادگان بر شما غالب میشوند و شما توان مقابله با آنها را ندارید، سیادت از آن آنهاست و شما ای یهود! حتماً شکست میخورید و ذلیل میشوید و هیچ راهی دیگری هم ندارید.
در عربی میگوییم: رکب فلان علی حصان. «فلانی بر اسپ سوار شد» یا: جلس فلان علی کرسی «فلانی در چوکی نشست». حرف علی درین جا افاده برتری و تفوق را میکند.
اینجا واقعهای از یک مدرس در یکی از قریههای سعودی بیادم میآید، وقتی مدرس به امیر قریه ابلاغ کرده بود که به زیارت او آمده بود و گفت: «سيّرتُ عليک». «بر تو آمده بودم». امیر بسیار قهر شده و گفت: بگو، سیرت یمّک. «یعنی الیک» - نزد تو آمده بودم - چون من الاغ نیستم که بر من سوار شوی وبیایی. پس کلمه ﴿عَلَيۡكُمۡ﴾در سبک این کلام بدین معناست که، شما همسوی آنها در توان نیستید، نمیتوانید با آنها همسری کنید، بلکه نسبت به آنها مثل حیوانات و جمادات هستید که برای سواری و نشستن انسان از آنها استفاده میشود.
﴿عِبَادٗا لَّنَآ﴾یعنی بندگان که به ما ایمان دارند و یکتا پرست هستند، چون اینجا یک فرق فاحش میان کلمه ﴿عِبَادٗا﴾و «عبيد» وجود دارد، این دو کلمه با هم مترادف و به یک معنای واحد نیستند، هر کدام معنایی دارد که جدا از دیگریست، همه مخلوقات «عبید» خداوندأهستند، چون در هستی امور جبریهای وجود دارد که مخلوقات اختیار آن را ندارند و به سنت کونی خداوندأدر گردش هستند، مثال پدر، مادر، اجل، رزق و دیگر واقعات که در هستی بوقوع میپیوندند و بشر از جلوگیری آن عاجز است، «عبید» بر همه کسانی گفته میشود که صفت قهریه خداوند بر آنها جاری است.
هر چه ﴿عِبَاد﴾کسانی هستند که به اختیار خود و حرکات در زندگی و به رضای کامل به طاعت خدای یگانه میشتابند، و با خشوع و خضوع اقدام به آن اعمال میکنند که خداوندأاز آن راضی میگردد، این اعمال را از مجبوریت انجام نمیدهند، اینها اختیاری محبت خداوندأرا اختیار میکنند نه قهراً و غصباً. همچنان خداوندأتنها کسانی را به کاری مکلف میسازد که به او ایمان دارند، از همینرو خداوندأهنگام خطاب تکیلفی عامه مردم را مورد خطاب قرار نمیدهد بلکه با این گفته خطاب میکند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾«ای کسانی که ایمان آوردهاید...». پس خطاب تکلیفی برای مؤمنان مسلمان است نه برای همه.
همچنان اطلاق کلمه ﴿عِبَاد﴾با اضافت آن بسوی پروردگار برای تشریف، تکریم و ستایش است و اینکه این ارجمندترین قله برتری است، ما این مفهوم را از خلال آیات ذیل بخوبی درک میکنیم:
﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ...﴾[الإسراء: ۱۰]. «پاک است آنکه سیر کنانید بنده خود را ..».
﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا...﴾[البقرة: ۲۳]. «و اگر باشید شما در شک از آنچه ما بر بنده خود فرستادهایم».
﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾[یوسف: ۲۴]. «هر آیینه او هست از بنگان صالح ما».
﴿وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٧١﴾[الصافات: ۱٧۱]. «و هر آیینه سابقاً صادر شده وعده ما برای بندگان فرستاده خویش».
﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِي وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَيۡبِۚ إِنَّهُۥ كَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِيّٗا ٦١﴾[مریم: ۶۱]. «بوستانهای همیشه ماندن که وعده داده است خداوندأبندگان خود را نا دیده هر آیینه هست وعده او آینده».
﴿وَٱذۡكُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ أُوْلِي ٱلۡأَيۡدِي وَٱلۡأَبۡصَٰرِ ٤٥﴾[ص: ۴۵]. «یا کن بندگان ما ابراهیم و اسحق و یعقوب را».
﴿كَانَتَا تَحۡتَ عَبۡدَيۡنِ مِنۡ عِبَادِنَا صَٰلِحَيۡنِ فَخَانَتَاهُمَا﴾[التحریم: ۱۰]. «... بودند زیر نکاح دو بنده شایسته از بندگان ما پس خیانت کردند به آن دو بنده...».
﴿فَأَسۡرِ بِعِبَادِي لَيۡلًا إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ ٢٣﴾[الدخان: ۲۳]. «- پس کفتیم - ببر بندگان من را وقت شب هر آیینه شما را تعاقب کرده شود».
﴿قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٥٣﴾[الزمر: ۵۳]. «بگو- ای محمد - ای بندگان من که زیاده روی کردید بر خود نباشید نومید از رحمت خداأهر آیینه خدا میآمرزد گناهان را همه».
﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا ٦٣﴾[الفرقان: ۶۳]. «و بندگان خدا آنانند که میروند بر زمین به آهستگی ...».
و این دعای ما در نماز در تشهد: «السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلامُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ». «درود وسلامتی برتو ای پیامبر و رحمت خدا برتو و برکات او، سلامتی بر ما و بر بندگان نیکو کار...».
هر چه کلمه «عبید» در مواضعی بکار برده شده است که مراد از آن حساب و عقاب برای کسانی بوده است که بسبب ظلم ایشان آنها را در آتش دوزخ افکنده میشود، نه اینکه بر آنها ظلم کرده شود، چون خداوندأظلم را از خود نفی میکند و خداوند حکمی را صادر کرده است که بر وفق مراد ایشان نیست، بلا تشبیه مثل یک قاضی که در رابطه با یک مجرم حکم صادر میکند و ظلم را از خود و حکم خود نفی میکند و میگوید این مجرمی است که قانون را زیر پای گذاشته و امنیت مردم را اخلال کرده است، این قاضی نیست که بر او ظلم کرده است بلکه خود او بر خود ظلم کرده است.
ما به تأیید این گفته این گفته پروردگار را نقل میکنیم: ﴿لَّقَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ فَقِيرٞ وَنَحۡنُ أَغۡنِيَآءُۘ سَنَكۡتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتۡلَهُمُ ٱلۡأَنۢبِيَآءَ بِغَيۡرِ حَقّٖ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ ١٨١ ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيكُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَيۡسَ بِظَلَّامٖ لِّلۡعَبِيدِ ١٨٢﴾[آلعمران: ۱۸۱-۱۸۲]. «هر آیینه شنید خدا سخن آنانکه گفتند که خدا فقیر است و ما توانگریم، خواهیم نوشت آنچه گفتن و بنویسیم کشتن ایشان پیامبران را به ناحق و بگویم بچشید عذاب سوزنده* این عذاب بسبب عملی است که پیش فرستاده است دستهای شما و بسبب آنست که خدا ستم کننده نیست بر بندگان».
و این فرموده پروردگار: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ يَتَوَفَّى ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ ٥٠﴾[الأنفال: ۵۰-۵۱]. «- و تعجب میکردی - اگر میدیدی - ای بیننده - چون فرشتگان قبض ارواح کافران میکنند میزنند بر رویهای ایشان و بر پشتهای ایشان - و میگویند - بچشید عذاب سوزان را* این به سبب آن کردار که پیش فرستاد است دستهای شما و بسبب آنست که خدا ظلم کننده نیست بر بندگان».
و این قول خداوندأ: ﴿ثَانِيَ عِطۡفِهِۦ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۖ لَهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞۖ وَنُذِيقُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ ٩ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتۡ يَدَاكَ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَيۡسَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ١٠﴾[الحج: ٩-۱۰]. «پیچیده صفحه گردن خود را تا گمراه کند از راه خدا، او راست در دنیا رسوائی، بچشانیم او را روز قیامت عذاب سوختن* گوییم این بسبب آن اعمال است که فرستادش دو دست و به سبب آنست که خدا نیست ستم کننده بر بندگان».
و درین قول الهی: ﴿مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَيۡهَا﴾[فصلت: ۴۶]. «هر که بکند کار نیک پس نفع او راست و هر که بدکاری کند پس وبال بر وی است و نیست پروردگار تو ستم کننده بر بندگان».
در آیت دیگری آمده است: ﴿قَالَ قَرِينُهُۥ رَبَّنَا مَآ أَطۡغَيۡتُهُۥ وَلَٰكِن كَانَ فِي ضَلَٰلِۢ بَعِيدٖ ٢٧ قَالَ لَا تَخۡتَصِمُواْ لَدَيَّ وَقَدۡ قَدَّمۡتُ إِلَيۡكُم بِٱلۡوَعِيدِ ٢٨ مَا يُبَدَّلُ ٱلۡقَوۡلُ لَدَيَّ وَمَآ أَنَا۠ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ٢٩﴾[ق: ۲٧-۲٩]. «گفت همنشین او ای پروردگار من گمراه نکردم این شخص را ولیکن وی بود در گمراهی دور* فرمود خصومت مکنید پیش من حال آنکه پیش ازین فرستاده بودم بسوی شما وعده عذاب* تغیر داده نمیشود وعده نزد من و نیستم ستم کننده بر بندگان».
کلمه عبید در قرآن تنها در همین پنج جای ذکر شده است و این پنج جای خاص برای یهود و کسانی است که کافر و گمراه شدند، یا هم کسانی که کفر و تمرد و سرکشی کردند، هیچگاه این کلمه در شأن مؤمنین مخلص استعمال نشده است، و کسانی را خطاب کرده است که با تمرد و سر کشی از دستورات خداوندأبر خویشتن ظلم کردند، چون بر ایشان پیامبران فرستاده شد، آنها ایشان را پند دادند و از عذاب خدا ترساندند و به بهشت آن نوید دادند، ولی کافران نشنیدند و پیروی ایشان نکردند.
ازینرو خداوندأدر این آیت کلمه ﴿عِبَادٗا لَّنَآ﴾را ذکر کرده است، چون آنهای که باید به فساد بنی اسرائیل خاتمه بخشند، اولاً یکتا پرستان مؤمن در ثانی مرتبه مجاهدان راه خدا و در سوم مرتبه به این خطاب نزد خداوندأمشرفاند.
این امر در طول تاریخ اتفاق نیفتاده است که یک گروه موحد به نابودی و خراب یهود یا دولت آن دسته زده باشد مگر مسلمانان که در زمان پیامبر گرامی و زمان خلافت عمرسدر مدینه منوره به سلطه آنها خاتمه بخشیدند و آنها را از خانه و کاشانهشان راندند.
بناءً روایاتی که در رابطه با تدمیر یهود در بار اول است و مراد از آن بختنصر را دانستهاند و یاهم جالوت را میدانند باطل و نادرست است، چون آنها کفار و بت پرست یا هم آتش پرست بودند، و موحد نبودند، ازینرو این روایات بعید مینماید، چون کلمه عباد تنها برای موحدین و مؤمنین استعمال میشود، مثلی که ما به تفصیل آن را بیان داشتیم.
«أولِی» یعنی صاحبان.
«بأس» یعنی شدید در جنگ، عقوبت و گرفت، و کلمه بأس بر شیر استعمال میشود، یعنی این کسانی که بر شما مسلط میشوند مردمان زور مند و توانایی در جنگاند و کشتار و نابودی شما به خواست خداوندأبدستان اینها صورت میگیرد،
«فجاسوا» یعنی در میان اماکن مسکونه شما رفت و آمد میکنند و در میان دهات شما به گشت و کذار میپردازند و میپرسند که آیا کسی از یهود باقی مانده است یا خیر، مثل اینکه مردی از پی دریافت خبری در جستجو میافتد.
این کلمه از آیت مبارک به فتوحات صحابه کرام در سر زمین یهود و تدمیر قلعهها و دیوارهایشان صدق میکند، و اینکه آنها بودند که برهمه مظاهر سلطه و جبروت آنها خاتمه بخشیدند.
«خلال الّدیار» یعنی در میان اماکن مسکونه، جایهای که در آنجا مردم زندگی میکنند، مفرد (دیار) دیر است و مراد از آن جایی است که آباد بوده، اهالی داشته باشد و در آن رفت و آمد صورت گیرد.
«و کان وعداً مفعولاً» یعنی این وعده به تحقق میپیوندد در زمان خود پیامبر جو یاران راستینش بعد از او، یعنی اتفاقی است که وقوع آن حتمیست و تحقق میپذیرد و هیچ راه بر گشت ندارد.
******