مسئولیت در اسلام

مسئولیت مسلمان نسبت به جانواران

مسئولیت مسلمان نسبت به جانواران

نخست انسان باید بداند که در مورد حیوانات و پرندگانی که در اختیار و تحت تصرف وی هستند مسؤولیت دارد و لذا باید:

۱- آب و غذا برایشان فراهم کند و وظیفه‌ی خود را در مقابل این حیوانات به خوبی انجام داده و هرگز کم‌کاری نکند، زیرا چنان‌که گفته شد در پیشگاه خدا مسئولیت دارد و مؤاخذه می‌شود و دلیل این مطلب این است که: پیامبر خداصوارد حیاط خانه‌ی یکی از انصار شد، ناگهان شتری را دید، وقتی که شتر متوجه حضور پیامبرصشد صدایی از خود درآورد و چشمانش پر از اشک شد، پیامبر آمد و دستی بر او کشید و اشک‌هایش را پاک کرد، سپس شتر آرام شد و پیامبرصفرمود: صاحب این شتر کیست؟ این شتر مال کیست؟ مرد جوانی آمد و گفت: ای رسول خدا، مال من است. پیامبرصفرمود: چرا در مورد این چهارپان از خدا نمی‌ترسی؟ خدایی که این شتر را به مالکیت تو درآورده است. این شتر نزد من از تو شکایت می‌کند که گرسنه و خسته‌اش کرده‌ای [۶۱].

فرمان اسلام در آب و خوراک دادن به جانور تنها منحصر به آن‌چه در اختیار انسان است نیست، بلکه همه‌ی جانوران را در بر می‌گیرد، حتی جانور بیابان که در مالکیت انسان نیست.

نبی رحمتصمی‌فرماید: «مردی در بیابان راه می‌رفت و تشنگی بر او فشار آورده بود، به درون چاهی رفت و از آن آب نوشید و بیرون آمد، در این هنگام سگی را دید که از شدت تشنگی زبانش را بیرون می‌آورد و خاک می‌خورد، مرد با خود گفت: این سگ مانند من به شدت تشنه است. به درون چاه رفت و کفش خود را پر از آب کرد، با دهانش آن را گرفت و از چاه بیرون آمد و سگ را سیراب کرد، خداوند این شخص را تمجید کرد و گناهانش را بخشید».

صحابه پرسیدند: ای رسول خدا، آیا در مورد جانواران هم ما اجر و ثواب داریم؟ پیامبر؟ پیامبر فرمود:

«فِى كُلِّ كَبِدٍ رَطْبَةٍ أَجْرٌ» [۶۲].

«در هر کبد زنده‌ای پاداش است». یعنی در نیکی به هر حیوان زنده‌ای اجر و پاداش وجود دارد.

و باز می‌فرماید:

«مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَغْرِسُ غَرْسًا، أَوْ يَزْرَعُ زَرْعًا، فَيَأْكُلُ مِنْهُ طَيْرٌ أَوْ إِنْسَانٌ أَوْ بَهِيمَةٌ، إِلاَّ كَانَ لَهُ بِهِ صَدَقَةٌ» [۶۳].

«هر مسلمانی که درختی و یا زراعتی بکارد، سپس پرنده‌ای یا انسانی و یا حیوانی از آن بخورد برای او به سبب آن کار صدقه هست».

پیامبرصانسان‌ها را از آزار رساندن به جانوران خواه اهلی و یا وحشی نهی کرده است و می‌فرماید:

«عُذِّبَتِ امْرَأَةٌ فِى هِرَّةٍ سَجَنَتْهَا حَتَّى مَاتَتْ، فَدَخَلَتْ فِيهَا النَّارَ، لاَ هِىَ أَطْعَمَتْهَا وَلاَ سَقَتْهَا إِذْ حَبَسَتْهَا، وَلاَ هِىَ تَرَكَتْهَا تَأْكُلُ مِنْ خَشَاشِ الأَرْضِ» [۶۴].

«زنی به خاطر گربه‌ای عذاب داده شد این زن گربه را زندانی کرد تا مرد و به همین سبب وارد دوزخ شد. این زن نه خودش آب و خوراک به آن گربه داد و نه آزادش کرد که از حشرات و خزنده‌های زمین و یا از گیاهان بخورد».

پیامبرصنهی کرده است که جانوری زنده را در جایی نگه دارند و با تیراندازی و پرتاب سنگ و چیزهای دیگر به عنوان تفریح یا مسابقه آن را بکشند [۶۵].

پیامبرصالاغی را دید که در پیشانیش با داغ کردن علامت گذاشته‌اند، فرمودند:

«لَعَنَ اللهُ الَّذِي وَسَمَهُ».

«خداوند کسی را که بر پیشانی این الاغ داغ کرده نفرین کند» [۶۶].

عبدالله بن عمرب از کنار نوجوانانی از قریش رد شد که پرنده‌ای را بسته بودند و به سوی او تیر می‌انداختند و هر تیری که خطا می‌رفت برای صاحب پرنده امتیازی محسوب می‌کردند، آن‌ها وقتی ابن عمر را دیدند پراکنده شدند، ابن عمر فرمود: چه کسی این کار را کرده است؟ خدا او را لعنت کند، پیامبر خدا لعنت کرده کسی را که چیزی را که دارای روح است (با نشانه‌گذاری برای تفریح) مورد هدف قرار دهد [۶۷].

پیامبر خدا لانه‌ی مورچه‌ای را دید که گروهی آن را آتش زده بودند، فرمود: چه کسی این لانه را آتش زده است؟ کسانی گفتند: ما. پیامبرصفرمود: سزاوار نیست کسی جز صاحب آتش (خداوند) به وسیله‌ی آتش کسی را عذاب دهد [۶۸].

باز می‌فرماید: هر که گنجشکی و یا پرنده‌ی بزرگ‌تری را به ناحق بکشد، خداوند در روز قیامت در مورد آن از وی بازخواست می‌کند. گفتند: حق گنجشک چیست یا رسول‌الله؟ فرمودند: حق گنجشک آن است که آن را ذبح کند و بخورد و نه این‌که سر آن را قطع کند و پرتاب نماید [۶۹].

ابن عباس روایت کرده است که پیامبر، از کشتن چهار حیوان نهی کرده است: مورچه، زنبور عسل، هدهد، صرد [۷۰](شیرگنجشک).

سهل بن سعد ساعدی روایت می‌کند که پیامبرصاز کشتن پنج حیوان نهی کرده است: مورچه، زنبورعسل، قورباغه، شیرگنجشک و هدهد [۷۱].

ابن مسعود گفته است: در سفری همراه پیامبرصبودیم و پیامبر برای قضای حاجت رفت. در این هنگام اردک گردن‌طلایی را با دو جوجه‌اش دیدم. چون جوجه‌هایش را گرفتم، اردک آمد و بال‌هایش را بر جوجه‌هایش گشود. وقتی پیامبر آمد و این حالت را دید، فرمود: «چه کسی این پرنده را پریشان کرده است؟ جوجه‌هایش را پس دهید» [۷۲].

پیامبرصشتر بسیار ضعیفی را دیدند، دستور داد تا زمانی که این شتر سلامتیش را به دست نیاورده از آن کار نکشند. سهل بن عمرو روایت می‌کند که پیامبرصاز کنار شتری رد شد که پشتش به شکمش چسبیده بود (کنایه از لاغری و گرسنگی) آن گاه فرمود:

«اتَّقُوا اللَّهَ فِى هَذِهِ الْبَهَائِمِ الْمُعْجَمَةِ فَارْكَبُوهَا وَكُلُوهَا صَالِحَةً» [۷۳].

«در حق این چهارپایان زبان‌بسته از خدا بترسید، به درستی بر آن‌ها سوار شوید و به درستی به آن‌ها خوراک دهید».

پیامبرصفرمودند:

«لا تَتَّخِذُوا ظُهُورَ دَوَابِّكُمْ مَنَابِرَ، إِنَّمَا سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُبَلِّغَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الأَنْفُسِ، وَجَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ، فَعَلَيْهَا، فَاقْضُوا حَاجَاتِكُمْ».

«پشت چهارپایانتان را منبر مگردانید، زیرا خداوند این حیوانات را برای شما مسخر کرده است تا شما را به شهرتان که جز به سختی بدان نمی‌رسید برسانند، و زمین را برای شما قرار داده است، نیازتان را بر روی زمین برآورده کنید» [۷۴].

از ابو هریره روایت است که پیامبرصفرمودند:

«إذا سافرتم فی الخصب فأعطوا الإبل حظها من الأرض (الرعی) وإذا سافرتم بالجدب، فأسرعوا علیها السیر، وبادروا بها نقبها، وإذا عرستم، فاجتنبوا الطریق، فإنها طرق الدواب، ومأوی الهوام باللیل» [۷۵].

«هرگاه در سرزمین حاصل‌خیزی مسافرت کردید، حق شتر را به او دهید (بگذارید در چراگاه بچرد) و اگر در سرزمین خشک و بی‌آب و علفی سفر کردید شتر را سریع برانید قبل از این‌که خسته شود. هرگاه شب به استراحت پرداختند از خوابیدن در راه‌ها پرهیز نمایید، زیرا راه محل حرکت حیوانات و خزندگان (مار و عقرب) در شب است».

شارع حکیم در وقت قربانی کردن حیوان فرمان به مهربانی و نیکی داده است. پیامبرصمی‌فرمایند:

«إِذَا قَتَلْتُمْ فَأَحْسِنُوا الْقِتْلَةَ، وَإِذَا ذَبَحْتُمْ فَأَحْسِنُوا الذَّبْحَة، وَلْيُحِدَّ أَحَدُكُمْ شَفْرَتَهُ، وَلْيُرِحْ أَحَدُكُمْ ذَبِيحَتَهُ» [۷۶].

«هرگاه کسی را به حکم شرع کشتید، کشتن او را به وجه نیکو انجام دهید و هرگاه حیوانی را ذبح کردید به نیکی ذبح کنید، لازم است که کارد را تیز نمایید و ذبیحه را استراحت دهید».

از جمله موارد آزار رساندن به حیوان این است که جلو آن جانور دیگری را ذبح و قربانی کنی و یا این‌که هنگام قربانی آلت ذبح (چاقو و امثال آن) را به او نشان دهی. روایت شده که مردی چاقویش را تیز می‌کرد و گوسفند هم می‌دید، پیامبرصفرمود: آیا دوست داری دو بار او را بکشی؟ چرا قبل از این‌که او را بر زمین بخوابانی چاقویت را تیز نکردی؟

ابن سیربن از عمر فاروقسروایت می‌کند که وی مردی را دید که به خشونت گوسفندی را بر زمین خوابانده و پایش را بر چهره‌ی گوسفند گذاشته و چاقویش را تیز می‌کند. عمر او را با چوب‌دستی زد. آن مرد فرار کرد و گوسفند نیز رم کرد.

در سیره‌ی عمر بن عبدالعزیز/آمده است که وی از سوارشدن بر اسب جز در وقت ضرورت نهی کرده است.

عمر بن عبدالعزیز/به حیان در مصر نوشت که: به من خبر رسیده که از شتر در بارکشی و نقل و انتقال بار استفاده می‌شود و بر روی یک شتر هزار رطل [۷۷]بار می‌شود، هرگاه این نامه به دست تو رسید دیگر نشنوم که بیش‌تر از ۶۰۰ رطل بر روی یک شتر بار می‌شود.

مسیّب بن دارم نقل می‌کند که وی عمر‌سرا دیده است که مردی را می‌زد به خاطر این‌که بیش‌تر از حد توان یک شتر بر او بار گذاشته بود.

حکایت کرده‌اند که احمد بن حنبل برای جست‌وجوی حدیث از بغداد به شام رفت تا از محدث مشهور آن‌جا حدیث دریافت کند، وقتی به او رسید دید که دارد سگی را خوراک می‌دهد. ابن حنبل نشست، و محدث به اندازه‌ی مشغول خوراک دادن سگ شد که ابن حنبل به تنگ آمد و خسته شد و هنگامی که محدث کار غذا دادن به سگ را تمام کرد به ابن حنبل روی آورد و به او گفت: حتماً دلتنگ شده‌ای و از من رنجیده‌ای؟ ابن حنبل گفت: آری. محدث گفت: در سرزمین ما سگ وجود ندارد و این سگ به امید این‌که به آن آب و خوراک دهم به طرف من آمده است و من که دانستم آن گرسنه و تشنه است امیدش را برآورده کردم و به آن آب و خوراک دادم، زیرا من از ابی زناد شنیدم و او هم از اعرج و او هم از ابوهریره روایت می‌کند که پیامبر خداصفرمود:

«من قطع رجاء من ارتجاه قطع الله منه رجاءه يوم القيامة فلم يلج الجنة» [۷۸].

«هرکسی که امید کسی را که از او امیدوار است پاسخ نگوید خداوند در روز قیامت امید او را برآورده نمی‌کند، و داخل بهشت نمی‌شود».

ابن حنبل تبسمی کرد و فرمود: این حدیث برای من کافی است و به بغداد بازگشت.

[۶۱] امام برقانی به اسناد مسلم و ابو داود. [۶۲] روایت احمد و ابن‌ماجه. [۶۳] صحیح البخاری (ح۲۱۵۲). [۶۴] متفق علیه: بخاری (ح۳۴۸۲) کتاب احادیث الأنبیاء مسلم (ح۲۲۴۲) باب تحریم قتل الهرة. این لفظ مسلم است و لفظ بخاری به جای حبستها ربطتها آمده و با همین لفظ در مسلم هم آمده است. [۶۵] أن تصبر البهائم (مسلم ح ۱۹۵۶ باب النهی عن صبر البهائم). [۶۶] لعن الله الذی وسمه مسلم (ح۲۱۱۲) باب النهی عن ضرب الحیوان في وجهه و وسمة فیه. [۶۷] (مسلم ۳۶۱۷ باب نهی عن صبر البهائم). [۶۸] (سنن ابو داود ح ۲۶۷۵ باب في کراهیة حرق العدو بالنار، و ح ۵۲۶۸ باب في قتل الذر). [۶۹] نسایی ۴۳۴۹ باب إباحة أکل العصافیر. [۷۰] سنن ابو داود (ح۵۲۶۷) باب فی قتل الذر سنن ابن ماجه (ح ۳۲۲۴ باب ما ینهی عن قتله). ابن اثیر در النهایة گوید: صرد پرنده‌ای است که نصف آن سفید و نصف دیگرش سیاه است. [۷۱] روایت بیهقی. [۷۲] سنس ابوداوود ۲۶۷۵، [۷۳] سنن ابو داوود ح ۵۲۶۷ باب في قتل الذر. سنن ابن ماجه ح ۳۲۲۴ باب ما ینهی عن قتله. [۷۴] سنن ابو داوود ح ۲۵۶۷ باب الوقوف علی الدابة. [۷۵] روتیت دار قطنی و سیوطی آن را ضعیف دانسته است. [۷۶] روایت مسلم. [۷۷] رطل پیمانه‌ای برای سنجش وزن اشیاء معادل ۵۶۴/۲ کیلوگرم (پارگی کتاب) مختلف مقدار آن متفاوت بود. [۷۸] امام سخاوی و دیگر علمای حدیث گفته‌اند که این قصه دروغ و بی‌اساس است.