مسيحيت در ادوار تاريخ

۱- حلول و تجسم

۱- حلول و تجسم

کلیسای کاتولیک برای اثبات بخش اول ازعقیده‌ی خود از انجیل یوحنا استدلال می‌کند در جایی که آمده: «در ابتداء کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود» سپس در ادامه می‌گوید: «و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پس از فیض و راستی و جلال او را دیدیم جلالی شایسته پسر یگانه پدر». مطلب این نیست که فرزند خدایی را ترک کرد و انسان شد بلکه ابتداء فقط خدا بود و اکنون انسان نیزشد پس حضرت مسیح در یک لحظه هم خدا بود و انسان هم بود. چنانچه از حیثیت انسانی حضرت مسیح رتبه‌اش از خدا کم‌تر است و در یوحنا آمده است: «پدر از من بزرگ است» و از حیث خدایی با خدا برابر است چنانکه می‌گوید: «من و پدر یکی هستیم».

و آگوستین -دانشمند و فیلسوف مسیحی که در قرن سوم میلادی می‌زیسته است- می‌نویسد: «علی هذا القیاس بنابر حیثیت خدایی او انسان را آفریده و بنابر حیثیت انسانی خودش آفریده شد». ولی این سؤال مطرح است که چطور ممکن است که یک شخص هم خدا باشد و هم انسان؟ هم خالق باشد و هم مخلوق؟ هم برتر و هم کهتر؟ این سؤال نیز مانند مسئله تثلیث سالیان سال مورد بحث بوده و در جواب آن‌ها به قدری کتاب نوشته شده که در عالم مسیحیت Christology «مسیح شناسی» بنیاد‌گذاری شده است. حل این مسئله گروههای متعددی را در دنیا مسیحیت بوجود آورده است که همیشه در مقابل هم بوده‌اند به عنوان مثال:

۱- فرقه آریوس: که قایل به توحید محض بود و می‌گفت: «عیسی÷عبدٌ مخلوقٌ -بنده‌ی مخلوق است- و او آن کلمه الله است که به وسیله‌ی او و آسمان‌ها و زمین را خلق نمود.

۲- نسطوریه: این گروه می‌گوید: «حضرت عیسی÷و مادرش به غیر از الله تعالی دو خدا هستند البته مریم خدا را متولد نکرد بلکه انسان را متولد کرد و اللهانسان را متولد نکرد بلکه خدا را متولد کرد».

۳- یعقوبیه: این گروه که به یعقوب برزغانی منسوبند می‌گویند: «مسیح خودش خدا هست و با کفر عظیم مردم خدا مرد و به دار زده شد و قتل شد، عالم و فلک سه روز بدون مدبر بودن پس از مردن، همان خدا بلند شد و همچنان شد که قبلاً بود. خدا حادث شده بود و حادث قدیم شده بود و هم همان خدا در شکم مریم به صورت حمل بود».

و گروه‌های دیگری نیز به وجود آمدند که کلیسای روم همه را بدعتی و ملحد قرار داد و بنیان‌گزاران گروه‌های مذکور را تبعید نمودند.

به اشکال مختلفی شکنجه دادند. اما کلیسای کاتولیک در حل این مهما بیشتر به عبارت‌های انجیل یوحنا متکی است و دلایل عقلی خیلی کم و سخیفی را ارایه می‌دهند که ابطال آن‌ها برای هر ذی شعوری سهل است. علاوه بر این بسیاری از انصاری نیز هم این عقیده را رد می‌کنند، چنانکه (ریورند) رئیس دانشگاه پن هال آکسفورد می‌گوید: «جناب مسیح نه به معنای جسمانی ادعای ابن الله نمود آن‌گونه که از داستان بدون پدر متولد شدن استنباط کرده می‌شود و نه به معنای روحانی چنین ادعایی داشت چنانکه مجلس نیقیه این ادعا را رد کرد. ایشان (مسیح) به معنای اخلاقی خودشان را فرزند خدا قرار دادند، چنانکه هر انسان می‌تواند ادعا بکند یعنی درمیان انسان و خدا این نسبت فرزندی و پدری چنان ظاهر می‌شود که انسان چنان اخلاقی از خودش بدهد که اخلاق خدایی باشد».