فتح القریب در فقه امام شافعی

کتاب الجهاد
کتاب جهاد

کتاب الجهاد
کتاب جهاد

«وشَرَائِطُ وُجُوبِ الْجِهَادِ سَبْعُ خِصَالٍ الإسْلاَمُ والْبُلُوغُ والْعَقْلُ والْحُرِّيَّةُ والْذُکُورِيَّةُ والصِّحَّةُ والطَّاقَةُ عَلَی الْقِتَالِ ومَنْ أُسِرَ مِنَ الْکُفَّارِ فَعَلَی ضَرْبَيْنِ ضَرْبٌ يَکُونُ رَقِيقاً بِنَفْسِ السَّبیِ وهُمُ الصِّبْيَانُ والنِّسَاءُ وضَرْبٌ لاَيَرِقُّ بِنَفْسِ السَّبیِ وهُمُ الرِّجَالُ الْبَالِغُونَ والإمَامُ مُخَيَّرٌ فِيهِمْ بَيْنَ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ الْقَتْلِ والإسْتِرْقَاقِ والْمَنِّ والْفِدْيَةِ بِالْمَالِ أَوْ بِالرِّجَالِ يَفْعَلُ مِنْ ذلِكَ مَافِيهِ الْمَصْلَحَةُ ومَنْ أَسْلَمَ قَبْلَ الأَسْرِ أَحْرَزَ مَالَهُ ودَمَهُ وصِغَارَ أَوْلاَدِهِ ويُحْکَمُ لِلصَّبِیِّ بِالإسْلاَمِ عِنْدَ وُجُودِ ثَلاَثَةِ أَسْبَابٍ: أَنْ يُسْلِمَ أَحَدُ أَبَوَيهِ أَوْ يَسْبِيَهُ مُسْلِمٌ مُنْفَرِداً عَنْ أَبَوَيهِ أَوْ يُوجَدَ لَقِيطاً فی دَارِ الإسْلاَمِ».

در زمان حضرت محمد ج بعد از هجرت جهاد فرض کفایه بوده است ولی بعد از رحلت حضرت ایشان کافران دارای دو حالت می‌باشند:

۱- کافران در محل خود باشند در این صورت جهاد هر ساله بر مسلمانان فرض کفایه است.

۲- ویا کافران در نزدیک کشور اسلام فرود آیند و در این صورت جهاد فرض عین است و بر اهل آن کشور است راندن آنان به هر وسیله که بوده.

«شرط‌های وجوب جهاد هفت است:

۱- اسلام،

۲- بلوغ،

۳- عقل،

۴- آزادی،

۵- ذکوریت،

۶- تندرستی،

۷- توانائی جنگ.

اسیران کفار دو نوع‌اند:

۱- به مجرد اسیر شدن برده می‌شود «رقیق» و آنها بچه و زن‌ها هستند.

۲- به مجرد اسیر شدن برده نمی‌شود و آنان مردان بالغ‌اند.

در این صورت امام در برگزیدن چهار چیز مختار است:

۱- کشتن،

۲- برده نمودن آنان،

۳- آزاد کردن آنان،

۴- فدیه‌گرفتن و آزاد کردن آنان «فدیه یا مال است یا رها کردن اسیران مسلمان» در هر کدام مصلحت است امام باید آن را انجام بدهد. کسی که قبل از اسیر شدن مسلمان شود سبب نگهداری و مصونیت مال و نفس خود و بچه‌های کوچک او می‌باشد «نه اولاد بالغ او زیرا مسلمان شدن پدر آنان سبب عصمت آنان نخواهد شود».

به وجود سه چیز حکم به اسلام بچه می‌شود:

۱- مسلمان شدن یکی از والدین او.

۲- مسلمانی او را اسیر کرده باشد بدون پدر و مادرش.

۳- در مملکت اسلام پیدا شده باشد».

فصل: «ومَنْ قَتَلَ قَتِيلاً أُعْطِیَ سَلَبَهُ وتُقَسَّمُ الْغَنِيمَةُ بَعْدَ ذلِكَ عَلَی خَمْسَةِ أَخْمَاسٍ فَيُعْطَی أَرْبَعَةُ أَخْمَاسِهَا لِمَنْ شَهِدَ الْوَقعَةَ ويُعْطَی لِلْفَارِسِ ثَلاَثَةُ أَسْهُمٍ ولِلرَّجِلِ سَهْمٌ ولاَ يُسْهَمُ إلاَّ لِمَنِ اسْتَکْمَلَتْ فِيهِ خَمْسُ شَرَائِطَ الإسْلاَمُ والْبُلُوغُ والْعَقْلُ والْحُرِّيَّةُ والذُّکُورِيَّةُ فَإنِ اخْتَلَّ شَرْطُ مِنْ ذلِكَ رُضِخَ لَهُ ولَمْ يُسْهَمْ ويُقْسَمُ الْخُمْسُ عَلَی خَمْسَةِ أَسْهُمٍ سَهْمٌ لِرَسُولِ اللهِ ج يُصْرَفُ بَعْدَهُ لِلْمَصَالِحِ وسَهْمٌ لِذَوِی الْقُرْبَی وهُمْ بَنُو‌هاشِمٍ وبَنُو المُطَّلِبِ وسَهْمٌ لِلْيَتَامَی وسَهْمٌ لِلْمَسَاکِيْنِ وسَهمٌ لِأَبنَاءِ السَّبِيلِ».

«هر مسلمانی «خواه، مرد، آزاد یا برده» کافری را بکشد باید کلیه لباس و آلات جنگ و مرکب او را به قاتل بدهند، سپس غنیمت را به پنج قسمت تقسیم کرده چهار پنجم آن را به حاضران جنگ می‌دهد و باید به سوار سه سهم داده شود «دو سهم برای اسب او و یک سهم برای خود او» و پیاده یک سهم.

غنیمت به کسی داده می شود که دارای پنج صفت باشد:

۱- اسلام،

۲- بلوغ،

۳- عقل،

۴- آزادی،

۵- ذکوریت.

اگر یکی از صفات بالا نباشد «مثل اینکه: بچه، دیوانه، برده، مؤنث یا ذمی باشد» دارای سهم نمی‌باشد ولی مقداری ناچیز به وی داده می‌شود و نیز یک پنجم مانده را به پنج قسمت دیگر تقسیم می‌نمایند:

۱- برای حضرت که اکنون در مصارف خیریّه صرف می‌شود.

۲- برای خویشاوندان نزدیک او که فرزندان هاشم و فرزندان عبدالمطلب می‌باشند.

۳- برای یتیمان.

۴- برای مسکینان.

۵- برای مسافران.

فصل: «ويُقْسَمُ مَالُ الْفَیْءِ عَلَی خَمْسِ فِرَقٍ يُصْرَفُ خُمْسُهُ عَلَی مَنْ يُصْرَفُ عَلَيهِمْ خُمْسٌ الْغَنِيمَةِ ويُعْطَی أَرْبَعَةُ أَخْمَاسِهَا لِلْمُقَاتِلَةِ وفی مَصَالِحِ الْمُسْلِمِينَ».

«مال بدست آمده از کفار بدون جنگ بر پنج گروه تقسیم می‌شود:

۱- یک پنجم آن برای مستحقان،

۲- چهار پنجم آن برای لشکریان جنگی و مصالح مسلمانان».

فصل: «وشَرَائِطُ وُجُوبِ الْجِزْيَةِ خَمْسُ خِصَالٍ الْبُلُوغُ والْعَقْلُ والْحُرِّيَّةُ والذُّکُورِيَّةُ وأَنْ يَکُونَ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أَوْ مِمَّنْ لَهُ شُبْهَةُ کِتَابٍ وأَقَلُّ الْجِزْيَةِ دِينَارٌ فی کُلِّ حَوْلٍ ويُؤْخَذُ مِنَ الْمُتَوَسِّطِ دِينَارَانِ ومِنَ الْمُوسِرِ أَرْبَعَةُ دَنَانِيرَ ويَجُوزُ أَنْ يُشْتَرَطَ عَلَيهِمُ الضِّيَافَةُ فَضْلاً عَنْ مِقدَارِ الْجِزْيَةِ ويَتَضَمَّنُ عَقْدُ الْجِزْيَةِ أَرْبَعَةَ أَشْيَاءَ أَنْ يُؤَدُّوا الْجِزْيَةَ وأَنْ تَجْرِیَ عَلَيهِمْ أَحْکَامُ الإسْلاَمِ وأَنْ لاَيَذْکُرُوا دِينَ الإسْلاَمِ إلاَّ بِخَيْرٍ وأَنْ لاَيَفْعَلُوا مَافِيهِ ضَرَرٌ عَلَی الْمُسْلِمِينَ ويُعْرَفُونَ بِلُبْسٍ الْغِيَارِ وشَدِّ الزُّنَازِ ويُمْنَعُونَ مِنْ رُکُوبِ الْخَيْلِ».

در احکام جزیه: «یعنی خراجی که در مقابل حفظ نفس مال و اجازه اقامت در کشور اسلام از ذمیان گرفته می‌شود».

«شروط واجب شدن جزیه پنج است:

۱- بلوغ،

۲- عقل،

۳- آزادی،

۴- ذکوریت،

۵- جزیه دهنده اهل کتاب یا شبه اهل کتاب باشد «مانند مجوسی» حد اقل جزیه هر ساله یک دینار است و برای متوسط هر سال دو دینار و برای ثروتمند چهار دینار است و رواست که علاوه بر پرداخت جزیه تعهد مهمان‌داری هم بنماید مطابق عرف و عادت.

و پیمان جزیه مشتمل بر چهار چیز است:

۱- پرداخت خراج.

۲- جاری شدن احکام اسلام بر آنان «هرچه از مال و نفس مسلمانان را تلف کنند ضامن شوند و حدود شرع اسلام بر آنان جاری شود، و هرگاه مرتکب گناهی شوند که خودشان معتقد حرمت آن باشند حد بر آنان جاری شود».

۳- دین اسلام را مذمت نکنند ومرتکب عملی نشوند که برای اسلام زیان‌آور باشد.

۴- لباس آنان باید با لباس مسلمان مغایرت داشته باشد، باید ذمی روی پیراهن خود چیزی که با لباسش مغایر باشد بر دوش خود بدوزد. بهتر است که یهودی رنگ زرد ومسیحی کبود و آتش پرست سیاه و قرمز باشد و بستن زنار «ریسمان کلفتی است که در کمر بالای لباس‌های خود ببندند» برای آنان لازم است. و از سواری اسب‌های گرانبها باید جلوگیری شوند «اما سوار شدن خر عیب ندارد»».