می خواهم توبه کنم اما...

شرایط توبه‌کردن و عوامل تکمیلی آن

شرایط توبه‌کردن و عوامل تکمیلی آن

کلمه توبه، کلمه‌ای بسیار بزرگ و با عظمت است و دارای اشارت و مفاهیم عمیقی می‌باشد، نه آنگونه است که بسیاری گمان می‌کنند که فقط ذکر الفاظی بر زبان است و سپس باز تداوم و ادامه گناه! در این پیام الهی اندکی بیندیش!

﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ[هود: ۳].

«این که از پروردگارتان طلب آمرزش کنید و به سوی او برگردید (توبه کنید[۱۰]می‌بینی که توبه در اینجا امری اضافه بر استغفار می‌باشد.

این را بدان که هر کار بزرگی به ناچار نیازمند شرایطی می‌باشد. بدین سبب علما شرایطی را که برگرفته از آیات قرآن و سنت صحیح می‌باشد ذکر کرده‌اند. این موارد یادآوری تعدادی از آن‌ها است:

اوّل: بلافاصله و بی‌درنگ از گناه دست‌کشیدن و ترک آن.

دوّم: ندامت و پشیمانی بر آنچه که گذشته است.

سوّم: ارده و تصمیمی قاطع و جدی بر عدم ارتکاب آن گناه.

چهارم: بازگرداندن حقوق آنانی که مورد ظلم واقع شده‌اند یا درخواست بخشش و حلالی از آنان.

همچنین دانشمندان موارد دیگری را برای شرایط توبه‌ای نصوح - صمیمانه و صادقانه - بیان داشته‌اند که تعدادی از آن‌ها را به همراه مثال می‌آوریم: اوّل: این که ترک گناه فقط برای الله باشد نه چیز دیگری، مانند: نداشتن توانایی بر انجام آن گناه یا بازگشت به آن حالتی که قبلاً بوده است، یا ترس از زبان و سخنان مردم. به عنوان مثال: تائب [۱۱]نامیده نمی‌شود کسی که گناه را به خاطر مقام و شهرتش در بین مردم ترک می‌کند یا ممکن است به خاطر آن گناه از شغل و کارش اخراج گردد.

تائب نامیده نمی‌شود کسی که گناه را به خاطر بهداشت و سلامتی و نیروی جسمانی و روحانی‌اش ترک می‌کند. مانند کسی که عمل زنا و فحشاء را به علت بیماری‌های واگیر کشنده و ناتوان‌کننده ترک می‌کند یا آن که این عمل جسم و حافظه او را ضعیف و ناتوان می‌کند.

تائب نامیده نمی‌شود کسی که دزدی و سرقت را به خاطر آن که راهی برای نفوذ به منازل نمی‌یابد ترک می‌کند یا آن که نمی‌تواند گاو صندوقی را باز کند و یا آن که از نگهبان و پلیس می‌ترسد.

تائب نامیده نمی‌شود کسی که گرفتن رشوه را به خاطر ترس از آن که مبادا رشوه‌دهنده از گروه پیکار با ارتشاء (عمل رشوه‌دادن و گرفتن) باشد ترک می‌کند.

تائب نامیده نمی‌شود کسی که شراب‌خوردن و اعتیاد به تریاک و سیگار و سایر مواد مخدّر را به خاطر فقر و عدم توان مالی یا مفلس‌شدنش ترک می‌کند. همچنین تائب نامیده نمی‌شود کسی که از انجام عمل گناهی که خارج از توان و اراده‌اش است عاجز و ناتوان می‌باشد، مانند دروغگو آن هنگامی مبتلا به بیماری می‌شود که توان سخن‌گفتن را از دست می‌دهد یا زانی و بدکاری که قدرت و توان جنسی بر همخوابگی را از دست می‌دهد یا سارق و دزدی که بر اثر حادثه‌ای اعضای بدنش را از دست می‌دهد.

البته این افراد باز چاره‌ای جز پشیمانی و ندامت ندارند و باید آرزوی معصیت و گناه را از دل‌شان خارج کنند و بر آنچه که گذشته است تأسف و اندوه بخورند بدین سبب است که رسول رحمت جفرموده است: «النَّدَمُ توبةٌ» [۱۲]یعنی «پشیمانی خودش توبه می‌باشد».

این را بدان که خداوند شخص عاجز و ناتوانی را که آرزوی گناه دارد و آن را به زبان می‌آورد مقامش را به اندازه فاعل آن گناه، پایین می‌آورد. آیا این سخن رسول خدا جرا نشنیده‌ای!

«إِنَّمَا الدُّنْيَا لِأَرْبَعَةِ نَفَرٍ، عَبْدٍ رَزَقَهُ اللَّهُ مَالًا وَعِلْمًا فَهُوَ يَتَّقِي فِيهِ رَبَّهُ، وَيَصِلُ فِيهِ رَحِمَهُ، وَيَعْلَمُ لِلَّهِ فِيهِ حَقًّا، فَهَذَا بِأَفْضَلِ المَنَازِلِ، وَعَبْدٌ رَزَقَهُ اللَّهُ عِلْمًا وَلَمْ يَرْزُقْهُ مَالًا فَهُوَ صَادِقُ النِّيَّةِ، يَقُولُ: لَوْ أَنَّ لِي مَالًا لَعَمِلْتُ بِعَمَلِ فُلَانٍ، فَهُوَ بِنِيَّتِهِ، فَأَجْرُهُمَا سَوَاءٌ، وَعَبْدٍ رَزَقَهُ اللَّهُ مَالًا وَلَمْ يَرْزُقْهُ عِلْمًا، وَيَخْبِطُ فِي مَالِهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ لَا يَتَّقِي فِيهِ رَبَّهُ، وَلَا يَصِلُ فِيهِ رَحِمَهُ، وَلَا يَعْلَمُ لِلَّهِ فِيهِ حَقًّا، فَهَذَا بِأَخْبَثِ المَنَازِلِ، وَعَبْدٍ لَمْ يَرْزُقْهُ اللَّهُ مَالًا وَلَا عِلْمًا فَهُوَ يَقُولُ: لَوْ أَنَّ لِي مَالًا لَعَمِلْتُ فِيهِ بِعَمَلِ فُلَانٍ، فَهُوَ بِنِيَّتِهِ، فَوِزْرُهُمَا سَوَاءٌ...» [۱۳].

«جز این نیست که دنیا از آن چهار نفر است:

بنده‌ای که خداوند به او ثروت و علم داده است [۱۴]و او نیز به خاطر آن از پروردگارش می‌ترسد و صله رحم (ارتباط خویشاوندی) را به جای می‌آورد (و حق نزدیکانش را ادا می‌کند) و می‌داند که خداوند در آن حقی دارد، چنین فردی در بالاترین و بهترین جایگاه‌ها قرار دارد.

بنده‌ای که خداوند به او علم و دانش ارزانی داشته و اما ثروتی نداده است، ولی نیّتش صادقانه است و می‌گوید: اگر ثروت می‌داشتم حتماً همانند فلان شخص (عالم ثروتمند) عمل می‌کردم، پس او نیز براساس نیتش محاسبه خواهد شد و پاداش این دو فرد مساوی است. (این شخص نیز در بالاترین و بهترین جایگاه‌ها قرار دارد).

بنده‌ای که خداوند به او ثروت داده، اما علم و دانش ارزانی نداشته است، پس در ثروتش غرق شده و فرو می‌رود بدون دانش و آگاهی و بدون آن که از پروردگارش در ارتباط با آن ترس و بیمی داشته باشد، و صله رحم – ارتباط خویشاوندی – را به جای نمی‌آورد (حق نزدیکانش را ادا نمی‌کند) و نمی‌داند که خدا در آن - ثروت - حقی دارد. بنابراین، چنین فردی در پست‌ترین و کثیف‌ترین جایگاه‌ها قرار دارد.

بنده‌ای که خداوند به او نه ثروت داده است و نه علمی، و می‌گوید: اگر ثروت می‌داشتم حتماً همانند فلان شخص «ثروتمند بی‌علم» عمل می‌کردم، او نیز براساس نیتش محاسبه خواهد شد و این دو فرد در بار گناه مساوی هستند. (این شخص نیز در پست‌ترین و کثیف‌ترین جایگاه‌ها قرار دارد).

دوّم: زشتی و زیان‌های گناه را احساس کند.

این بدان معنا است که هنگام توبه صحیح و راستین امکان ندارد انسان آنگاه که گناهان گذشت‌هایش را به یاد می‌آورد احساس لذت و شادمانی کرده یا آرزو کند که در آینده نیز چنین واقعه‌ای برایش تکرار شود.

ابن قَیم جوزی/در کتاب «الدَّاء وَالدَّواء» و کتاب «الفَوَائِد» زیان‌های زیادی را برای گناهان برشمرده است که بخشی از آن‌ها عبارتند از:

۱- محروم‌شدن از دانش و علم. ۲- وحشت و تنهایی درون جان و قلب انسان. ۳- سخت و دشوارشدن کارها. ۴- سستی و ناتوانی بدن. ۵- محروم‌شدن از اطاعت و فرمانبرداری. ۶- از بین‌رفتن خیر و برکت. ٧- کم‌شدم توفیق. ۸- تنگ‌شدن سینه و بی‌حوصلگی. ٩- زایش و افزون‌شدن گناهان. ۱۰- اعتیاد به گناهان. ۱۱- کم‌ارزش‌شدن گناهکار نزد الله. ۱۲- کم‌ارزش‌شدنش نزد مردم. ۱۳- نفرین و لعنت چهارپایان بر گناهکار. ۱۴- پوشیدن لباس ذلت و خواری (خوار و خفیف‌شدن). ۱۵- بر قلب مهر خوردن و قرارگرفتن در نفرین ابدی و لعنت. ۱۶- عدم پذیرفته‌شدن و قبولی دعاها. ۱٧- گسترش فساد در خشکی و دریا و از بین‌رفتن غیرت. ۱۸- از بین‌رفتن شرم و حیا. ۱٩- پایان‌پذیرفتن و برچیده‌شدن نعمت‌ها. ۲۰- فرود غم‌ها و بلایا و مصیبت‌ها. ۲۱- ایجاد ترس و وحشت در قلب نافرمان و گناهکار. ۲۲- افتادن در اسارت و دام‌های شیطان. ۲۳- عاقبت به خیر نشدن. ۲۴- عذاب دردناک و جاودانی آخرت.

این شناخت بنده از گناهان او را در شرایطی قرار می‌دهد که به طور کلی از هر گناهی دوری گزیند.

اما گروهی از انسان‌ها به عواملی که تعدادی از آن‌ها ذکر می‌شود از گناهی به گناهی دیگر روی آورده و خود را به نوعی دیگر آلوده می‌سازند:

می‌پندارند که آن گناه، جرم و کیفرش سبک‌تر است.

نفس انسان به آن گناه تمایل بیشتری نشان می‌دهد و شهوت در آن قوی‌تر می‌باشد.

شرایط برای انجام آن گناه از گناه قبلی فراهم‌تر و آسان‌تر می‌باشد برخلاف گناه و نافرمانی که نیاز به آمادگی و تجهیزات دارد و اسباب و شرایط آن حاضر و فراهم و فراوان نمی‌باشد.

زیرا دوستان و همنشینانش مرتکب آن گناه می‌شوند و برای او جدایی از آنان بسیار دشوار و ناگوار می‌باشد.

گاهی گناه و نافرمانی مشخص برای فرد در میان دوستان و یارانش سبب شهرت و مقام و پست می‌گردد، و برای او سخت خواهد بود که آن شرایط ظاهراً خوب را از دست بدهد. و بنابراین، در انجام آن گناه اصرار و پافشاری می‌کند. همانگونه که این اتفاق در میان بعضی از گروه‌ها و باندهای شرارت، قاچاق، تروریستی، فساد و تباهی پیش می‌آید. به عنوان مثال، روزی «ابو العَتَاهیة» شاعر زاهد و ناصح و واعظ، ابونُواس را که شاعری بی‌شرم و گستاخ بود نصیحت کرده و به خاطر گستاخی و بی‌پروائیش در عصیان سرزنش کرد، اما «ابونُواس در جواب او این ابیات را سرائید:

أتراني يا عتاهي أتراني مفسدا بالنسك
تاركا تلك الملاهي عند القوم جاهي

آیا تو معتقدی ای ابو العتاهیه که من این رفتار و سرگرمی‌ها را رها کنم!

آیا نمی‌بینی مرا که با فاسدگردانیدن عبادات در نزد قوم دارای جاه و مقام می‌باشم!

سوم: بنده سریعاً توبه کند.

زیرا تأخیر در توبه خودش نوعی گناه می‌باشد که نیاز به توبه دارد.

چهارم: از قبولی توبه‌اش و نقایص آن بترسد.

قطعاً نپذیرد که توبه‌اش پذیرفته شده و نسبت به رفتارش مغرور گردد و خود را از مکر و عذاب الهی در امان بداند! (زیرا تنها زیانکاران و کافران هستند که خود را از عذاب الهی در امان می‌بینند).

پنجم: به جای‌آوردن و اصلاح‌کردن آنچه که از حقوق الهی از دست رفته است. اگر برایش امکان داشته باشد. مانند دادن زکات‌هایی که در گذشته پرداخت نکرده است و یا آن صدقاتی که از حقوق نیازمندان و نزدیکان نداده است.

ششم: مکان و محل گناه را ترک کند، هرگاه احتمال آن برود که وجودش در آن محل سبب شود، برای بار دیگر در آن گناه و معصیت بیفتد.

هفتم: کسانی را که او را بر انجام گناه یاری می‌کنند، ترک گوید.

(این مورد و مورد قبلی از حدیث قاتل صد نفر گرفته شده است که در فصل‌های بعدی ماجرای آن خواهد آمد).

پروردگار متعال می‌فرماید:

﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ يَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِينَ ٦٧[الزخرف: ۶٧].

«دوستان در آن روز – قیامت – دشمنان یکدیگر خواهند شد، مگر پرهیزکاران» [۱۵].

دوستان بد در روز قیامت یکدیگر را نفرین و لعنت خواهند کرد، بدین سبب ای توبه‌کننده – تائب – تو باید از دوستان و رفیقان بد جدا شوی و آنان را رها کنی و دورشان بیندازی و با ایشان قطع ارتباط کنی و شدیداً از آنان برحذر باشی، اگر از دعوت آنان عاجز و ناتوان بودی. و مبادا شیطان تو را در پناه خودش قرار دهد و با انواع وسوسه‌ها و فریب‌ها، بازگشت به نزد دوستان و رفقایت را برایت آراسته گرداند از باب این که باید دعوت را پذیرفت آن هم در حالی که می‌دانی تو ضعیف هستی و توان مقابله و مقاومت در برابرشان و گناه را نداری! در اینجا حالات فراوانی است که افراد به سبب رابطه‌شان با دوستان گذشته مجدداً به گناه و معصیت می‌افتند.

هشتم: از بین‌بردن اسباب حرام و مواد حرامی که نزدش می‌باشد، مانند نوشیدنی‌های حرام (شراب و...)، مواد مخدر (هروئین، تریاک، سیگار، تنباکو، حشیش و...) و ابزار و دستگاه‌های سرگرمی و موسیقی (عود، نی، گیتار و دوتار و...) و تصاویر و فیلم‌های حرام و رمان‌ها و داستان‌های عشقی و زشت و مجسمه‌های تحریک‌کننده. اینچنین است که شکستن و نابودساختن و سوزاندن آن‌ها لازم و ضروری است.

مسأله: تائبی – توبه‌کننده‌ای – که در آستانه راه راست و مستقیم می‌باشد. و می‌خواهد در این راه استقامت بورزد باید تمامی لباس‌های جاهلیتی که بر تن داشته است، بیرون آورد. (خود را از رفتارها و ابزارهای جاهلی رها سازد). چه بسیار داستان‌هایی وجود دارد که افراد تائب به خاطر وجود این مواد و وسایل حرام در نزدشان از توبه کنار کشیده و مجدداً با سر درگمی و ضلالت سقوط کرده‌اند. (از خداوند بخشنده و مهربان پایداری و استقامت را عاجزانه می‌طلبیم).

نهم: دوستان صالح و خیرخواهی برگزیند تا او را در این پیکار با نفس و شیطان یاری کنند. این دوستان باید جای دوستان بد را بگیرند و بسیار بر شرکت در حلقات ذکر الهی و مجالس علم حریص باشد و تمامی اوقاتش را با امور مفید و سودمند پر کند تا آن که مبادا شیطان وقت خالی را پیدا کرده و او را به یاد گذشته‌اش بیندازد.

دهم: به جسم و بدنش توجه کند، بدنی که آن را با اعمال و رفتار و خوراک حرام و نامشروع پرورش داده است. بنابراین، باید تمامی توانش را در راه اطاعت و فرمانبرداری از خدا قرار دهد و بکوشد تا روزی حلال به دست آورد که با آن بتواند گوشت، پوست و خون پاک را جایگزین پیکر پرورش یافته در حرامش بکند.

یازدهم: توبه باید قبل از خرخرکردن دم مرگ(لحظه احتضار) و قبل از طلوع خورشید از مغرب باشد.

خرخرمرگ( غرغره) آن صدایی است که هنگام پرواز و خروج روح از بدن در حلق ایجاد می‌شود. در اینجا منظور آن است که توبه باید قبل از قیامت صغری – مرگ انسان – و قیامت کبری باشد. رسول رحمت جدر این موارد می‌فرماید: «مَنْ تَابَ إِلَى اللهِ قَبْلَ أَنْ يُغَرْغَرَ، قَبِلَ اللهُ مِنْهُ» [۱۶]«هرکس قبل از آن که به حالت احتضار بیفتد و نفسش به غرغره بیفتد توبه کند، خداوند متعال توبه‌اش را می‌پذیرد».

«مَنْ تَابَ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا، تَابَ اللهُ عَلَيْهِ» [۱٧]«هرکس قبل از آن که خورشید از مغربش طلوع کند – قیامت کبری – توبه کند و به خدای روی آورد خداوند متعال نیز توبه او را پذیرفته و به او روی خواهد آورد».

[۱۰] تفسیر نور صفحه ۲۳۶. [۱۱] کسی که توبه می‌کند. [۱۲] این روایت را امام احمد و ابن ماجه نقل کرده‌اند (صحیح الجامع۶۸۰۲). [۱۳] این روایت را امام احمد ذکر کرده است و ترمذی آن را صحیح قرار داده است (صحیح الترغیب و الترهیب ۱ / ٩). [۱۴] علم در اینجا دانشی است که انسان حلال را از حرام تشخیص می‌دهد و توسط آن حقوق خدا و دیگران را می‌شناسد و می‌داند که ثروت و هرچیز دیگر در دست انسان به عنوان امانت و آزمایش می‌باشد. (م). [۱۵] تفسیر نور، ص ۵۸٩. [۱۶] امام احمد و ترمذی آن را روایت کرده‌اند (صحیح الجامع ۶۱۳۲). [۱٧] این حدیث را امام مسلم روایت کرده است.