توبهای بسیار بزرگ!
در اینجا نمونههایی از توبههای کاروان اول این امت، صحابه رسول اللهجرا میآوریم.
بریدهسنقل میکند که «ماعِز بن مالک أسلمی» نزد رسول رحمت جآمد و گفت: ای رسول خدا! من بر خویشتن ستم کرده و مرتکب عمل زنا – فحشاء – شدهام، حال میخواهم مرا پاک گردانی – حد شرعی را بر من اجرا کنی – ولی ایشان جاو را بازگرداند. فردای آن روز مجدداً به نزد آن حضرت جرفت و گفت: ای رسول خدا! من مرتکب عمل زنا شدهام این بار نیز او را برای بار دوم برگرداند. پس رسول رحمت جبه نزد قومش کسی را فرستاد و پرسید: (آیا او از نظر عقلی دارای مشکلی است؟ و یا آیا شما سخنان او را نمیپذیرید؟)
گفتند: ما از او چیزی جز دانایی و عقل کامل ندیده ایم و او را از افراد صالح و نیکوکارمان میبینیم. «ماعز» برای بار سوم نزد آن حضرت جآمد، باز به سوی قومش کسی را فرستادند و از احوالاتش سؤال کردند، ولی آنان خبر دادند که موردی را در او مشاهده نکردهاند و آسیبی هم به عقلش نرسیده است. زمانی که برای بار چهارم آمد. گودالی برای او حفر شد، سپس رسول خدا جفرمان داد تا رَجم – سنگسار شود و سنگسار شد».
در ادامه میگوید: زنی به نام «غامدیة» آمد و گفت: (ای رسول خدا! من مرتکب عمل زنا شدهام، مرا پاک گردانید. ولی ایشان جاو را بازگرداند، فردا که شد، گفت: ای رسول خدا! چرا مرا برمیگردانید؟ شاید مرا باز میگردانید، همانگونه که «ماعز» را بازگردانیدید، سوگند به خدا! باردار – حامله – میباشم، رسول رحمت جفرمود: «نه، امّا برو تا زمانی که فرزندت را به دنیا آوری». میگوید: زمانی که فرزندش را به دنیا آورد، نوزادش را در حالی که در پارچهای پیچیده بود آورد و گفت: او را به دنیا آوردم، ولی باز رسول رحمت جفرمود: برو و او را تا زمانی که شیر میخورد، شیر بده». زمانی که پسرش را از شیر بازکرد کودک را در حالی تکه نانی در دستش بود آورد و گفت: ای رسول خدا جاین فرزندم است که الآن از شیر بازش گرفتهام و غذا میخورد، ایشان جکودک را به یکی از مردان مسلمان سپرد سپس فرمان داد و گودالی برای او تا سینهاش کنده شد و به مردم فرمان داد و سنگسارش کردند. در این لحظه «خالد بن ولیدس» به طرف سنگی رفت و آن را به سرش زد در نتیجه خون بر چهره خالد پاشیده شد و آن زن را دشنام داد. پیامبر خدا جدشنام او را شنید و در جواب فرمود: (کمی درنگ کن خالد! و عجله نکن! سوگند به کسی که جانم در دست اوست، آن زن چنان توبهای کرد که اگر مأمور مالیاتی که به زور و ستم از مردم خراج میگیرد آنگونه توبه میکرد حتماً بخشیده میشد) [۱۸]سپس رسول خدا جفرمان داد و بر او نماز خواند و دفن گردید».
در روایتی آمده است که عمر فاروقسگفت: ای رسول خدا! او را سنگسار میکنی آنگاه نماز هم بر وی میخوانی، ولی رسول رحمت جفرمود: «لَقَدْ تَابَتْ تَوْبَةً لَوْ قُسِمَتْ بَيْنَ سَبْعِينَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ وَسِعَتْهُمْ، وَهَلْ وَجَدْتَ شَيْئًا أَفْضَلَ مِنْ أَنْ جَادَتْ بِنَفْسِهَا للَّهِ عَزَّوَجَلَّ» [۱٩]«به راستی که او چنان توبهای کرده است که اگر میان هفتاد تن از ساکنان شهر مدینه تقسیم میشد آنان را کفایت میکرد و تحت پوشش قرار میداد. «ای عُمَر» آیا تو چیزی با فضیلتتر از این مییابی که کسی تمام وجودش را به خداوند بلندمرتبه و با عظمت ببخشد و تقدیم کند».
[۱۸] این حدیث را امام مسلم روایت کرده است. [۱٩] این روایت عبدالرزاق در کتابش آورده است. (٧ / ۳۲۵).