QP O N
پس از بحث لباس و زینت ظاهری حسین س شایسته است به لباس و زینت اندرونی یعنی تقوا و ایمان ایشان نیز بپردازیم.
ظاهر و باطن اهل ایمان یکسان است و حسین بن علیس نمونهی بارزی از مردانی است که از حیث ایمان و اخلاق مراتب عالیهای داشتند.
حافظ ابن قیم میگوید: «هرگاه قلب از مواهب و عطایای والای ربانی سیراب گردد بر امرا و رعیت خلعت شایسته و مناسبی میپوشاند، بر نفس خلعت اطمینان و آرامش و رضایت و فروتنی میپوشاند، آن گاه حقوق را با بخشندگی و سعۀ صدر و رضایت و به راحتی میپردازد؛ زیرا در آن حال با قلب در اکثر موارد همسو میگردد و غالبا در پی هدف مشترکی خواهند بود، آنگاه نفس که قبلا دشمن آشکار قلب بوده، وزیر دست راستش میگردد، و این همسویی و موافقت چنان طمانینه و لذتی در پی میآورد که لذت و نعمتهای بهشتی را تداعی میکند، البته جنگ آن دو پایان نیافته، بلکه سلاح و تجهیزات آن همچنان در دسترس است و اگر قدرت وسیطرهی قلب نباشد، نفس با هر نحو ممکن و با هر سلاحی با او مبارزه میکند، بنابراین در دو مرز استراتژیک ظاهر و باطن تا آخرین لحظات زندگی باید استقامت و پایداری نمود» [٧۲].
وی در «مدارج السالکین» میگوید: «خداوند جمال ظاهر و باطن را بیش از یک جا در قرآن کریم با هم ذکر نموده است،
از آن جمله فرمودهی خدای متعال:
﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمۡ لِبَاسٗا يُوَٰرِي سَوۡءَٰتِكُمۡ وَرِيشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ﴾[الأعراف: ۲۶].
و از آن جمله فرمودهی خدای متعال در بارهی زنهای جنت:
﴿فِيهِنَّ خَيۡرَٰتٌ حِسَانٞ٧٠﴾[الرحمن: ٧۰].
و فرموده است:
﴿وَلَقَّىٰهُمۡ نَضۡرَةٗ وَسُرُورٗا﴾[الإنسان: ۱۱].
و از آن جمله فرمودهی خدای متعال:
﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾[القیامة: ۲۲-۲۳].
بیتردید صبر و استقامت و توکل و پایداری در برابر دشمنان که حسینس در حادثهی کربلا از خود به نمایش گذاشت، دلیل ایمان قاطع و عمیق ایشان به الله و قضا و قدر الهی است.
حافظ ابن قیم در این باره میگوید:
حسین س میدانست که دشمنان فقط او را میخواهند و با دیگران کاری ندارند، ایشان به همراهان خود اختیار داد که هر کس میخواهد اجازه دارد که خود را از مرگ نجات دهد، و خود را برای مقابله با دشمن آماده نمود و لو اینکه جز چند نفری با او باقی نمانند، به همراهان خود فرمود: هر کس میخواهد شبانه نزد خانوادهاش برگردد، من به او اجازه دادهام، اینان مرا میخواهند، مالک بن نضر گفت: من مدیون و عیالوار هستم، فرمود: شب فرارسیده، در تاریکی آن بروید و هر کس دست یکی از مردان اهل بیت مرا بگیرد و در تاریکی شب در صحرا و به شهرها و مناطق خود بروید، اینان مرا میخواهند، اگر مرا به دست بیاورند دنبال کسی دیگر نمیروند، بروید تا آنکه خداوند فرجی بیاورد... [٧۳].
پیش از آن در مسیر عراق شبی خوابی دید و از خواب بیدار شد و با زبان یک مومن استوار فرمود: إنا لله وإنا إلیه راجعون والـحمدلله رب العالـمین، گفت: در خواب دیدم که فردی اسب سوار میگفت: اینان به سوی مرگ پیش میروند، دانستم که خبر مرگ ما را به ما میدهد [٧۴].
در گرماگرم معرکه که دلها از جا کنده میشود با اعتماد و اطمینان با پروردگارش راز و نیاز میکند و میگوید: «اللهم أنت ثقتي في كل كربٍ، ورجائي في كل شدةٍ، وأنتَ لي في كل أمر نزل بي ثقِةٌ وعِدَّةٌ، فكم مِن هَمٍّ يضعف الفؤاد، وتقل فيه الـحيلة ويخذلُ فيه الصديق، ويشمتُ فيه العدو، فأنزلته بك، وشكوته إلِيك رغبةً فيك إلِيك عمن سواك، ففرجته، وكشفته، وكفيتنيه، فأنت ولي كل نعمةٍ وصاحب كل حَسنة ومنتهى كل غايةٍ» [٧۵].
«پروردگارا! در هر غم و سختی اعتماد و امید من توست، در هر کاری که برایم پیش میآید اعتماد و توانم تویی، چه بسا غمهایی که فراتر از توان تحمل قلب بوده که راه و چارهای نداشته دوستان در آن خود را کنار کشیده و دشمنان به شادی پرداختهاند، من آن را به تو سپرده ام و به تو از آن شکوه کرده و از دیگران خود را به امید تو بریدهام، و تو آن غمها و سختی را گشودهای و از من دور ساخته ای، خدایا! تو ولی هر نعمت و صاحب هر حسنه و نهایت هر مقصدی هستی».
عبدالله بن عمار حسین س را در میدان معرکه، چنین توصیف میکند: «حسین س را دیدم که از هر طرف او را فراگرفته بودند و بر سمت راست خویش چنان یورش میبرد که همه پراکنده میشدند، والله من مردی دلیرتر و مصممتر از او که اهل و اصحابش در برابرش کشته شوند ندیدهام، والله نه قبل از او چنین کسی را دیده ام و نه پس از او...» [٧۶].
[٧۲] طریق الهجرتین (۱/۶۳). [٧۳] البدایة والنهایة (۱۱/۵۳۰). [٧۴] البدایة (۱۱/۵۲۶). [٧۵] البدایة (۱۱/۵۱۶). [٧۶] البدایة (۸/۲۰۴).