حقیقت زندگی حسین شهید

روایاتی نادرست در نامگذاری

روایاتی نادرست در نامگذاری

مراجع تاریخی و اخبار روایاتی ضعیف و منکر درباره‌ی نامگذاری حسین به این نام توسط رسول الله ص نقل شده که چون میان مردم مشهورند ناچار اندکی پیرامون آن سخن می‌گوییم:

هانی بن هانی از علی س چنین نقل کرده است که: «هنگامی که حسن به دنیا آمد من او را «حرب» نام گذاشتم، رسول الله ص فرمودند: فرزندم را به من نشان دهید، نام او را چه گذاشته اید؟ گفتم: حرب، فرمودند: خیر، بلکه او حسن است، و هنگامی که حسین به دنیا آمد نام او را حرب نهادند، رسول اللهص آمده و فرمودند: فرزندم را به من نشان دهید، نامش را چه گذاشته اید؟ گفتم: حرب، فرمودند: خیر، بلکه او حسین است و هنگامی که بچه‌ی سوم به دنیا آمد من او را حرب نام گذاشتم، رسول الله تشریف آوردند و فرمودند: فرزندم را بیاورید، او را چه نام گذاشته اید؟ گفتم: حرب، فرمودند: خیر، بلکه او مُحَسِّن است و فرمودند: آنان را به نام‌های فرزندان هارون: شَبَّر و شبیر و مُشبر نام نهاده ام» [۳۰].

این روایت ار دیدگاه ما صحیح نیست؛ زیرا:

اولا: آن را «هانی بن هانی» روایت کرده و ابن سعد درباره‌ی او گفته است: منکرالحدیث است [۳۱]. و امام شافعی گفته است: فردی ناشناخته است و علمای حدیث به خاطر ناشناس بودنش، به احادیث وی اهمیت نمی‌دهند، و ابن المدینی گفته است که مجهول است [۳۲].

ثانیا: از علی بن ابی طالبس بعید است که با اینکه می‌بیند که رسول الله ص نام حرب را نمی‌پسندد بار بار هر نوزاد جدیدی را به آن نام نامگذاری کند.

ثالثا: با این فرضیه که نامگذاری هر سه نوزاد در روز هفتم ولادت صورت گرفته است آیا معقول است که رسول الله ص از نامگذاری هر سه نوه‌اش غافل بوده‌اند و هر بار بیایند و بپرسند که بچه را چه نام گذاشته اید و سپس آن نام را تغییر دهند.

رابعا: ذکر نام «محسن» و «مشبر» با عنوان پسران هارون، از مناکیر هانی بن هانی و انفرادات اوست و کسی دیگر آن را ذکر نکرده است، حدیث فوق در معجم طبرانی از طریق دیگری از یحیی بن عیسی رملی تمیمی نیز روایت شده است، می‌گوید: اعمش از زبان صالح بن ابی الجعد به ما گفت که علی س گفته است: من مردی بودم که (حرب= جنگ) را دوست داشتم، وقتی حسن متولد شد خواستم او را حرب نام گذارم اما رسول الله ص او را حسن نام نهادند و وقتی حسین متولد شد، خواستم او را حرب نام گذارم که رسول الله ص او را حسین نام گذاشتند و فرمودند: من این دو پسرم را نام‌های پسران هارون شبر و مشبر نام نهاده‌ام.

سند این روایت ضعیف و منقطع است؛ روایت سالم بن ابی الجعد از علی، مرسل است؛ همان گونه که ابوزرعه گفته است، رملی، آن گونه که حافظ ابن حجر گفته: صدوق است اما در روایت خطا می‌کند [۳۳].

این روایت با آنکه ضعیف است اما از روایت اول بیشتر قابل قبول است؛ زیرا در آن آمده که علی س خواست پسرانش را حرب نام بگذارد اما به احترام خواسته‌ی رسول الله ص این کار را نکرد.

و همچنین در روایت سلمان س نیز نامی از «محسن» و «مشبر» نیست، این جای تأمل است.

خامسا: هارون پسرانی به این نام نداشته است و کسانی که پسران هارون را با این نام‌ها می‌شناسند به همین روایت استناد کرده‌اند وهمان گونه که می‌بینید این روایت صلاحیت شاهد بودن برای روایتی دیگر را ندارد چه رسد به اینکه مستقیما از آن استدلال شود.

و هنگامی که برای نمونه به سفر خروج؛ کتابی که یهود و نصاری به آن معتقدند بر می‌گردیم می‌بینیم که در اصحاح ششم که نام‌های پسران هارون ÷را بر می‌شمارد، آمده است که: هارون، الیشابع دختر عمیناداب خواهر نحشون را به همسری گرفت و از وی فرزندانش: ناداب، ابیهو، العازا، و ایثامارا زاییده شدند [۳۴].

پسران هارون نزد اهل کتاب این‌هایند، شبر و شبیر و مشبر از کجا آمده‌اند؟

سادسا: در روایات ثابت است که رسول الله ص برای حسن و حسین نام برگزیدهاند نه علی، و روایت مورد بحث با آن تناقض دارد.

روایت دوم

سلمانس می‌گوید، رسول الله ص فرمودند: حسن و حسین را به نام پسران هارون شبر و شبیر نام نهاده ام. [۳۵]

در سند این روایت فردی به نام برذعه ابن عبدالرحمن وجود دارد که ابن حبان درباره وی گفته است: احادیث منکر و بی‌بنیادی را روایت می‌کند و در آن دچار وهم می‌شود و احتجاج به آن جایز نیست [۳۶]. ذهبی می‌گوید: او روایات منکری دارد [۳٧]. و راوی دیگرش عمرو بن حریث است، امام بخاری در «التاریخ الکبیر» و ابن ابی‌حاتم در «الجرح والتعدیل» از او یاد کرده‌اند [۳۸]و او را جرح و یا تعدیل نکرده‌اند.

لذا امام بخاری در «التاریخ الکبیر» درباره‌ی این حدیث می‌گوید: سندش ناشناخته و مجهول است [۳٩].

روایت سوم

سوده بنت مسرح می‌گوید: هنگام زایمان فاطمه من با چند زن دیگر حضور داشتیم، رسول الله ص آمدند و فرمودند: حال وی چطور است؟ گفتم: یا رسول الله! در حال زایمان است، فرمودند: هرگاه زایمان کرد، تا من نیامده ام کاری نکنید، هنگامی که زایمان کرد، نافش را بریدند و در پارچه‌ای زرد رنگ پیچیدند، رسول الله ص تشریف آوردند و پرسیدند: چه شد؟ گفتم: یا رسول الله! پسری به دنیا آورد و ما نافش را بریده و در پارچه‌ای پیچیده ایم، فرمودند: او را بیاورید، من او را آوردم، رسول الله ص پارچه زرد رنگ را انداختند و وی را در پارچه‌ای سفید پیچیدند و در دهان او آب دهن انداختند، علی س آمد، رسول الله ص فرمودند: ای علی! نامش را چه گذاشته ای؟ گفت: جعفر یا رسول الله! فرمودند: خیر، لیکن او حسن است و بعد از او هم حسین و تو ابوالحسن الخیر هستی [۴۰].

ذهبی درباره‌ی سند این روایت می‌گوید: سند علی بن میسر از عمر بن عمیر از ابن فیروز، سندی تاریک و متن آن باطل است [۴۱].

و ابن حجر در «الإصابة» از ابن عبدالبر نقل نموده که وی گفته است: «سندش ناشناخته و مجهول است» [۴۲].

و علامه آلبانی می‌گوید: این سند مسلسل با افرادی مجهول و نشاخته است، از علی بن میسر گرفته به بالا. [۴۳]

و غیر از جهالت سند، ضرار بن صرد تیمی یعنی همان ابونعیم طحان کوفی نیز در سندش وجود دارد که ابن معین می‌گوید: در کوفه دو دروزغ‌پرداز هست، یکی این، یعنی: ضرار بن صرد، و ابونعیم نخعی. و امام بخاری او را متروک الحدیث گفته است و نسائی می‌گوید: ثقه نیست، و دارقطنی نیز او را ضعیف دانسته [۴۴].

روایت چهارم

علی س می‌گوید: هنگامی که حسن متولد شد او را حمزه و حسین را به نام عمویش جعفر نام نهادم، رسول الله ص مرا طلبیدند و فرمودند: به من امر شده که نام این دو نفر را تغییر دهم، گفتم: خداو رسول صاحب اختیارند، آن گاه آنان را حسن و حسین نامیدند [۴۵].

یکی از راویان این حدیث، عبدالله بن محمد بن عقیل است که محمد بن سعد او را در طبقه‌ی چهارم اهل مدینه قرار داده و گفته است: او منکر الحدیث است و به احادیث او احتجاج نمی‌شود، و نسائی او را ضعیف نامیده است و ابوزرعه می‌گوید: از او سندهای متفاوتی آمده است، ابوحاتم می‌گوید: لین الحدیث است و قوی نیست، و ابومعمر قطیعی می‌گوید: این عیینه حافظه‌اش را نمی‌ستود، ابوبکر بن خزیمه می‌گوید: به خاطر سوء حافظه‌اش به او استدلال نمی‌کنم [۴۶].

یحیی بن معین می‌گوید: ضعیف الحدیث است [۴٧]. و ابن حبان می‌گوید: بد حافظه است، حدیث را نادرست عرضه می‌کند و باید از اخبار او پرهیز نمود [۴۸]. و همچنین محمد بن عقیل ابن ابی طالب، یکی دیگر از راویان این روایت، لین الحدیث است و مبادا کسی به گفته‌ی حافظ بن حجر که او را مقبول دانسته فریب خورد؛ زیرا مقبول نزد ابن حجر مشروط به آنست که متابعی داشته باشد در غیر این صورت، لین الحدیث باقی خواهد ماند و این مطلب را در مقدمه‌ی "التقریب" مفصلا بیان داشته و گفته است: ششم: کسی است که احادیث اندکی دارد و علیه او موردی ثابت نگشته است که به سبب آن حدیثش ترک گردد و با واژه مقبول این افراد مراد هستند البته در جایی که متابع داشته باشند و در غیر این صورت لین الحدیث هستند [۴٩].

و هرجا برای روایت محمد بن عقیل متابعی وجود نداشته باشد، آن حدیث محکوم به ضعف است.

[۳۰] مسند امام أحمد (۱/٩۸)، ابن حبان (۶٩۵۸). [۳۱] الطبقات الکبری (۶/۴٧۱) [۳۲] تهذیب التهذیب (۱۱/۲۳). [۳۳] سلسلة الأحادیث الضعیفة (۸/۱۸۳-۱۸۴). [۳۴] سفر خروج (۶/۲۳). [۳۵] المعجم الکبیر طبرانی (۱/۱۰۱). [۳۶] المجروحین (۱/۱٩۸). [۳٧] میزان الإعتدال (۱/۳۰۳). [۳۸] التاریخ الکبیر (۶/۳۲۲)، والجرح والتعدیل (۶/۲۲۶). [۳٩] التاریخ الکبیر (۲/۱۴٧). [۴۰] طبرانی (۳/۲۳) شماره‌ی ۲۵۴۲، و (۲۴/۳۱۱) شماره‌ی ٧۸۶. [۴۱] میزان الاعتدال (۳/۱۵۸). [۴۲] الإصابة في تمییز الصحابة ترجمه شماره‌ی ۱۱۳۵۴: سواده و گفته شده: سودة بنت مسرح. [۴۳] سلسلة الأحادیث الضعیفة (۸/۱۸۶). [۴۴] تهذیب الکمال (۱۳/۳۰۳). [۴۵] مسند امام احمد (۱/۱۵٩)، والمعجم الکبیر (۴/۲٧٧) حدیث شماره‌ی ۲٧۸۰. [۴۶] تهذیب الکمال (۱۶/۸۰). [۴٧] الکامل في الضعفاء (۴/۱۲٧). [۴۸] میزان الاعتدال (۲/۴۸۴). [۴٩] مقدمه‌ی تقریب التهذیب، ص ۱.