حقیقت زندگی حسین شهید

اولا: نامه‌های مردم کوفه به حسین س

اولا: نامه‌های مردم کوفه به حسین س

مردم کوفه چون از وفات معاویه س و خروج حسین س به مکه و عدم بیعت وی با یزید آگاه شدند، توصیه‌ی حسین س که تا معاویه زنده است اقدامی نکنید، را به خاطر آوردند و در منزل سلیمان بن صرد خزاعی [۳۲٧]گرد هم آمدند، سلیمان بن صرد گفت:

«معاویه فوت کرده، حسین هم بیعت نکرده و به مکه رفته است، شما شیعیان پدر او هستید، اگر می‌دانید که یاریش می‌کنید به او نامه بنویسید و اگر از سستی و ناکامی هراس دارید، بندهی خدا را امیدوار نکنید» همه بالاتفاق تصمیم گرفتند که حسین را یاری خواهند کرد، سپس به او نامه نوشتند: «ما پشت نعمان بن بشیر نه جمعه می‌خوانیم و نه عید، نزد ما بیا، اگر تو بیایی ما نعمان بن بشیر را بیرون می‌کنیم».

این نامه از طرف سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعه بن شداد و حبیب بن مظاهر بود، نامهی مذکور را با عبدالله بن سبع همدانی و عبدالله بن وال فرستادند، و پس از دو روز، قیس بن مسهر صیداوی، عبدالرحمن الأرحبی و عماره بن عبید سلولی را فرستادند و پنجاه و سه صحیفه جمع نمودند و با هانئ بن هانئ سبیعی و سعد بن عبدالله حنفی فرستادند، این صحیفه‌ها لیست نام‌های بیعت‌کنندگان و کسانی بود که خواستار قدوم حسین س بودند، هر صحیفه‌ای از طرف یک یا دو یا سه یا چهار نفر بود، این صحیفه‌ها را با یک نامهی پیوست با هانئ بن هانئ فرستادند».

پس از آن، شبث بن ربعی، حجار بن ابجر، یزید بن الحارث، عزره بن قیس، عمر بن الحجاج الزبیدی و محمد بن عمر التمیمی به حسین س چنین نوشتند: «اما بعد، منطقه سرسبز و میوه‌ها رسیده و آرامش برقرار است، اگر می‌خواهی تشریف بیاور، سپاهی آماده باش در اختیار توست والسلام» [۳۲۸].

هنگامی که حسین س به سوی کوفه رهسپار گردید، فردی وی را از این اقدام منع نمود، ایشان به خورجین خویش اشاره نمود و گفت: «اینها نامه‌های چهره‌های سرشناس شهر هستند» [۳۲٩]این سخن کثرت نامه‌ها را می‌رساند. پس از آن که نامه‌ها در مکه به حسین س رسید و همهی نامه‌ها بر حضور وی در کوفه و بیعت با وی تاکید داشت، ایشان نامه‌ای نگاشت و در آن چنین آمده بود: «بسم الله الرحمن الرحیم: از حسین بن علی به گروهی از مومنان و مسلمانان، اما بعد: هانئ و سعید نامه‌های شما را به من رسانیدند، اینان آخرین فرستادگان شما به من بودند، آن چه شما نوشتید فهمیدم، سخن بیشتر شما این بود که: «ما امامی نداریم، نزد ما بیا شاید پروردگار ما را با هدایت و حق بر تو جمع گرداند» من برادر و عموزاده و مورد اعتمادم از اهل بیت خود را نزد شما فرستادم و وی را امر کردم که حالت، کار و نظر شما را برایم گزارش کند، اگر به من بنویسد که همان گونه که در نامه‌های شما آمده است، جمع شما و اهل فضل و عقلای شما با آن موافقند، به زودی ان شاء الله نزد شما خواهم آمد، سوگند به جان خودم، امام کسی است که به کتاب الله عمل کند و عدل و داد را بگستراند و با حق فیصله کند و در پیشگاه خداوند خود را مسئول بداند. والسلام» [۳۳۰].

از نامهی حسین س به اهل کوفه چنین بر می‌آید که ایشان از نامه‌های مکرر اهل کوفه چنین برداشت کرده بود که رغبت صادقانه و محبت فزایندهای از ایشان در قلبهای اهل کوفه جای گرفته است و آنان با امام خود مخالفت کرده‌اند و با یزید هم بیعت نکرده‌اند و امیر کوفه؛ نعمان بن بشیر را نیز بیرون خواهند کرد و نیاز به امامی دارند که بر او اتفاق کنند و امامی که خواستار او هستند کسی نیست جز حسین بن علی ب.

حسین س تا اهل کوفه نیامده و نگفته بودند که ما «امامی نداریم» [۳۳۱]و از دل و جان از شما دعوت می‌کنیم که تشریف بیاوری، شاید خداوند با هدایت و حق ما را بر امامت شما متفق بگرداند [۳۳۲]، در فکر رفتن به کوفه نبود. با وجود این، حسین س خویشتن‌داری نمود و از آن نامه‌ها و فرستادگان احتیاط پیشه کرد، و خواست از صحت آن سخنان و آنچه در نامه‌ها از زبان بزرگان کوفه قید شده بود مطمئن گردد و بدین منظور عموزاده اش؛ مسلم بن عقیل بن ابی طالب را برای تحقیق و بررسی دقیق اوضاع به کوفه فرستاد و وی را چنین معرفی نمود: «برادر، عموزاده و مورد اعتماد من از اهل بیتم» [۳۳۳]و از وی خواست که وضع حاکم بر کوفه را مفصلا و با شفافیت تمام برای وی گزارش کند [۳۳۴].

[۳۲٧] سلیمان بن صرد بن الجون خزاعی، ابومطرف کوفی، صحابی است و در سال ۶۵ هـ در عین الورده کشته شد (التقریب: ۲۵۲). [۳۲۸] طبری: ۵/۳۵۲-۳۵۳ از ابومخنف، الاصفهانی: مقاتل الطالبین ٩۵-٩۶ با اختصار. [۳۲٩] ابن سعد: ط ۵/۳٧۱ با سند بسیار ضعیف از ابن سعد، ابن عساکر ۲۰٩ از طریق یعقوب فسونی، همه رجالش ثقه هستند جز بحیر اسدی، زندگی نامه‌اش را نیافتم. [۳۳۰] طبری: ۳/۳۵۳ از ابومخنف. [۳۳۱] طبری: ۵/۳۵۳ از طریق ابومخنف. [۳۳۲] طبری: ۵/۳۵۳ از طریق ابومخنف. [۳۳۳] طبری: ۵/۳۵۳ از طریق ابومخنف. [۳۳۴] سابق ۵/۴۳٧، الاصفهانی: مقاتل الطالبین ٩۵-٩۶ از طریق مداینی از ابومعاویه دهنی، با سند ضعیف، مزی: تهذیب الکمال ۵/۴۲۳ از طریق دهنی، ابن حجر: تهذیب التهذیب ۲/۳۰۱ از همان طریق.