اعتقاد ما در بارهی شهادت حسین س
قبلا به این حقیقت رسیدیم که حسین س مظلومانه شهید شد، اعتقاد ما در این باره همان گونه که تقی الدین ابن تیمیه /گفته، این است که: «بدون تردید حسین س همچون بسیاری دیگر مظلومانه به شهادت رسید، قتل وی و همکاری در آن و رضایت به آن مصیبتی است بزرگ که مسلمانان متحمل شدهاند، اما برای حسین س شهادت و علو درجه و جایگاه بلندی است، تقدیر خداوند متعال به سعادت او و برادرش رقم خورده است، سعادتی که جز با نوعی آزمایش بدست نمیآید، سوابقی داشتند که دیگر اهل بیت نداشتند، آنان با عزت و امنیت در دامان اسلام پرورش یافتند، یکی مسموم شد و دیگری به شهادت رسید تا به مراتب سعداء و عیش شهدا برسند» [۵٧۸].
«این نظر اهل حق و گفتاری است میانه و دور از افراط و تفریط» [۵٧٩].
ما معتقدیم که حسن و حسین سرور جوانان بهشت هستند، [۵۸۰]همان گونه که رسول الله ص فرمودند.
و معتقدیم که رسول الله ص حسن و حسین برا دوست میداشتند و میفرمودند: «حسین از من است و من از او، خداوند دوست بدارد هر کس او را دوست میدارد، حسن و حسین از فرزندان پیامبرند» [۵۸۱]. و هر چه رسول الله ص دوست میداشتند ما نیز دوست میداریم.
بغدادی عقیدهی اهلحق را در مورد اهل بیت، چنین بیان کرده است: «اهلسنت معتقد به موالات حسن و حسین و دودمان مشهور رسول الله ص مانند حسین بن الحسن و عبدالله بن الحسین و علی بن الحسین زین العابدین و محمد بن علی بن الحسین معروف به باقر و جعفر بن محمد معروف به صادق هستند، و همچنین دیگر اولاد علی س مانند: عباس، عمر، محمد بن الحنفیه و سایر افرادی که بر سنت نیاکان پاک خود قدم برداشتند» [۵۸۲].
صدیق حسن خان میگوید:
«اهل بیترسول الله ص را دوست میدارند و وصیتی را که رسول الله ص در غدیر خم [۵۸۳]دو بار فرمودند: «أذکرکم الله فی أهل بیتی» [۵۸۴]مد نظر دارند» و هنگامی که عموی رسول الله ص از برخی از قریشیها گلایه نمود که با چهرهای روشن با من برخورد نمیکنند، رسول الله ص فرمودند: «والذي نفسي بيده لايؤمنون حتى يحبوكم لله ولقرابتی» [۵۸۵]، [۵۸۶]. «به خدایی سوگند که جانم در دست اوست، مؤمن نخواهند بود مگر آن که شما را به خاطر خدا وخویشاوندی من دوست بدارند».
حافظ ابن کثیر میگوید: «هر مسلمانی باید از قتل حسین س اندوهگین شود، او از سادات مسلمین و علمای صحابه و پسر برترین دخت رسول خدا ص است و بسیار عابد و شجاع و سخاوتمند بود». [۵۸٧]
بدون تردید قتل حسین س از بزرگترین گناهان است و کسی که به آن اقدام نموده و یا به آن راضی بوده و همکاری نموده مستحق عذاب الهی است. تمام سلف قتل حسین س را شنیع میدانستند؛ ابراهیم نخعی میگوید: «اگر من از قاتلان حسین س بودم و به بهشت هم میرفتم، خجالت میکشیدم به چهرهی رسول الله ص نگاه کنم» [۵۸۸].
لیکن نکتهای اینجا هست که باید به آن توجه کنیم و آن این که قتل حسین س از قتل انبیاء و سابقین اولین و آنان که در جنگ مسیلمه کشته شدند و شهدای احد و بئر معونه و امثال عثمان و علی بالاتر نیست، [۵۸٩]اعتقاد ما در مورد حسین س با اعتقاد غالیان متفاوت است، آنان قتل حسین س را بزرگترین مصیبت میپندارند و داد و فغان و نوحه سرایی میکنند که بسا اکثر آن تصنع و خودنمایی است [۵٩۰]. علی س پدر حسین س قطعا از او برتر و افضل بود و روز جمعه هفدهم رمضان سال ۴۰ هجری در حالی که داشت برای نماز فجر میرفت، کشته شد، اما با وجود این به مناسبت شهادت او مانند شهادت حسین س عزا نمیگیرند.
نزد اهل حق عثمان س از علی س برتر است و او نیز در ایام تشریق ماه ذیالحجه سال ۳۶ هجری در محاصره شهید و ذبح شد، [۵٩۱]ظلم بر عثمان س از ظلم بر حسین س عظیمتر و صبر و تحملش کاملتر بود و هر دو شهید مظلوم هستند [۵٩۲]. واکنش مسلمانان به شهادت عثمان ذیالنورین س فراتر از واکنشی بود که به شهادت حسین س نشان دادند، و آن گونه که برای خونخواهی عثمانس قیام کردند برای خونخواهی حسین س قیام نکردند و آن گونه که از قاتلان عثمان انتقام گرفتند، از قاتلان او انتقام نگرفتند، فتنه و فسادی که به سبب شهادت عثمان ذیالنورین پدید آمد از شهادت حسین س پدید نیامد و شهادت حسین س از جانب خدا و رسول و مؤمنان فراتر از شهادت عثمان س محکوم نگردید، عثمان از اعیان سابقین به اسلام و خلیفهی متفق علیه مسلمانان بود و بر مسلمانان شمشیر نکشید و برای ولایت خود خون کسی را نریخت.
او مسلمانان را در مصاف با کفار قرار داده بود و در دوران او همانند دوران ابوبکر صدیق وعمر فاروق شمشیر مسلمانان در جهاد با کفار به کار گرفته میشد و کسی از اهل قبله را هدف قرار نمیداد، ایشان در حالی که خلیفه بود، در پی قتلش بر آمدند اما برای دفاع از خود نجنگید تا آنکه خود کشته شد، بدون تردید اجر او بیشتر و قتل او گناهی سنگینتر است از کسی که ولایتی نداشته و برای رسیدن به ولایت و امارت قیام نمود تا آنکه هواخواهان کسانی که میخواست حکومت را از آنان بستاند با او جنگیدند و نهایتا او در دفاع از خود کشته شد.
بدون شک جنگ برای دفاع از خود و حفظ حکومت خود موجهتر از جنگ برای رسیدن به حکومت است؛ زیرا چنین شخصی میخواهد حکومت را از چنگ دیگری در بیاورد، عثمان س برای حفظ ولایت خویش نجنگید بنابراین حال او از حسین س برتر و قتل او از قتل حسین س شنیعتر و زشتتر بود.
خونخواهان عثمان س، معاویه و اهل شام بودند و خونخواهان حسین س، مختار بن ابی عبید ثقفی و همراهانش بودند، هیچ عاقلی تردید ندارد که معاویه س از مختار برتر است، مختار کذاب بود و ادعای نبوت کرد [۵٩۳].
همچنین عمر فاروق س از عثمان و علی ببرتر بود، او در محراب و هنگامی که نماز فجر را میخواند مظلومانه به شهادت رسید، مردم روز شهادتش را عزا نگرفتند، هم چنین صدیق س از عمر س برتر بود اما روز وفاتش را ماتم نگرفتند، رسول الله ص در دنیا و آخرت سید بنی آدم است، و مانند انبیای دیگر رحلت کرد اما کسی روز وفات آنان را ماتم نگرفته است [۵٩۴].
هر کس در کتاب و سنت ثابت رسول الله ص تفکر نماید و به آن بیاندیشد و آن را بر آن چه در نفس خود و در آفاق میبیند تطبیق دهد، میداند که این آیه برایش محقق شده است که خداوند متعال میفرماید: ﴿سَنُرِيهِمۡ ءَايَٰتِنَا فِي ٱلۡأٓفَاقِ وَفِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ﴾[فصلت: ۵۳].
خداوند متعال آیات خود را در آفاق و انفس به بندگانش مینماید تا برای شان واضح گردد که قرآن حق است و خبر آن صدق و امر آن عدل است:
﴿وَتَمَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدۡقٗا وَعَدۡلٗاۚ لَّا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِهِۦۚ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ١١٥﴾[الأنعام: ۱۱۵] «و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حد تمام رسید؛ هیچ کس نمیتواند کلمات او را دگرگون سازد؛ و او شنوندهی داناست».
نکتهای دیگر این که گاهی عالمی دیندار و بزرگ از صحابه و تابعین و افراد دیگر اجتهاد میکنند که به نوعی همراه با گمان و هوای نفس باشد، که مناسب نیست در این باره از او پیروی شود، گرچه آن فرد از اولیای پرهیزگار خداوند باشد.
در چنین موارد دو گروه در فتنه میافتند، گروهی او را تعظیم میکنند و گفتارش را ثواب میدانند و میخواهند به آن عمل کنند، و گروهی دیگر او را مذمت میکنند و این را لکهای در ولایت و تقوای او و بلکه در ایمان او میدانند حتی او را از ایمان خارج میگردانند، این هر دو گروه بر باطل هستند [۵٩۵].
[۵٧۸] منهاج السنة ۴/۵۵۰. [۵٧٩] سابق ۴/۵۵۳. [۵۸۰] احمد: المسند ۵/۳٩۱-۳٩۲، ۳/۳، ۶۲، ۶۴، ۸۲، ترمذی: السنن ۵/۵۶۶ و گفته: اين حدیث صحیح است، ابن بلبان: الاحسان ٩/۵۵، ش ۶٩۲۰، حاکم: المستدرك، ۳/۱۶٧، الخطیب: تاریخ بغداد ۲/۱۸۵، ۴/۲۰٧، ۶/۳٧۲، ٩/۲۳۲، ۱۱/٩۰، و این یکی از احادیث متواتر است، نگا: المناوی: فیض القدیر ۳/۴۱۵، الکنانی: نظم المتناثر ۲۳۵. [۵۸۱] امام احمد: المسند ۴/۱۲٧، فضائل الصحابة ۲/٧٧۲، صحیح بخاری، الأدب المفرد: ص ۱۳۳ شمارهی ۳۶۶؛ التاریخ الکبیر (۴/۲/۴۱۴ و۴۱۵)؛ ترمذی، السنن، ۵/۶۵٩ و گفته: هذا حدیث حسن، ابن ماجه، السنن ۱/۵۱؛ ابن بلبان، الاحسان ٩/۵٩ شمارهی ۶٩۳۳، طبرانی: المعجم ۳/۳۲، هیثمی در مجمع الزوائد ٩/۱۸۱ گفته: طبرانی در الکبیر آن را روایت کرده و سندش حسن است. حاکم: المستدرك ۳/۱٧٧ و نگا: مثل آن احمد: فضائل الصحابة ۲/٧٧۱ (۱۳۵٩)، ابن ماجه: الطبرانی: ۳/۴۱، حاکم ۳/۱٧۱ همه با سند صحیح از ابوهریره سروایت کردهاند. [۵۸۲] بغدادی، الفَرق بین الفِرق ۳۰۶. [۵۸۳] جایی است میان مکه و مدینه با فاصلهی دو میل از جحفه، معجم البلدان ۴/۱۸۸. [۵۸۴] صحیح مسلم ص ۲۴۰۸. [۵۸۵] مسند امام احمد ۱/۲۰٧-۲۰۸، ۴/۶۵. احمد شاکر گفته: اسنادش صحیح است، ش ۱٧٧۲. [۵۸۶] صدیق حسن خان: قطف الثمر في بیان عقیدة أهل الأثر، ص ۱۰۱-۱۰۲. [۵۸٧] البدایة والنهایة ٩/۲۰۵. [۵۸۸] طبرانی، الکبیر ٧/۱٩۵، هیثمی ٩/۱٩۴ گفته رجال آن ثقهاند. ابن عساکر ترجمة الحسین ۲۶۰، ابن عبدربه، العقد الفرید، ۴/۳۸۳، مزی، تهذیب الکمال ۶/۴۳٩، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۲/۳۰۶. [۵۸٩] شیخ الاسلام ابن تیمیة ۴/۵٩٩-۶۰۰ (با اندکی تصرف). [۵٩۰] ابن کثیر ٩/۲۰۴. [۵٩۱] سابق ٩/۲۰۵. [۵٩۲] منهاج السنة ۲/۶٧ (با اندکی تصرف). [۵٩۳] منهاج السنة النبویة: ۴/ ۳۲۸- ۳۲٩ (با اندکی تصرف). [۵٩۴] ابن کثیر: ٩/ ۲۰۵، ابن رجب، لطائف المعارف: ۵۲- ۵۳. [۵٩۵] منهاج السنة ۴/۵۴۲-۵۴۳ (با اندکی تصرف).