حقیقت زندگی حسین شهید

شعر حسین

شعر حسین

حسین سبه شعر و شاعری شناخته نشده است اما برخی روایان از وی اشعاری را نقل کرده‌اند که نمی‌توان به آن جزم نمود ومن فقط برای نمونه می‌آورم:

حافظ ابن کثیر می‌گوید: از آن جمله شعری است که ابوبکر بن کامل از عبد الله بن ابراهیم ذکر کرده و گفته است که آن شعر از حسین بن علی بن ابی طالب ساست:

اغن عن الـمخلوق بالـخالق
تغن عن الکاذب والصادق
واسترزق الرحـمن من فضله
فلیس غیر الله من رازق
¬
من ظن أن الناس یغنونه
فلیس بالرحـمن بالواثق
أو ظن أن الـمـال من کسبه
زلـت به النعلان من حالق [۱۱٩]
.

ترجمه:

با خالق خود را از مخلوق بی‌نیاز کن که از کاذب و صادق بی‌نیاز می‌گردی.

روزی را از خدای رحمان بطلب، غیر از او رزق دهنده‌ای نیست.

هر کس بپندارد که مردم او را بی‌نیاز می‌گردانند، در واقع به خدای رحمان اعتماد ندارد.

هر کسی گمان کند که مال را خود کسب کرده است، براستی که از بلندای کوهی سر به فلک کشیده سقوط کرده است.

اعمش می‌گوید: حسین بن علی سگفته است:

کلمـا زید یا صاحب الـمـال مالا
زید في همه وفي الإشتغال
قد عرفناك یا منغصة العیش
ویادار کل فان وبال
لیس یصفو لزاهد طلب الزهد
إذا کان مثقلا بالعیال [۱۲۰]

ترجمه: هر چند که مال ثروتمند اضافه گردد، اندوه و مشغولیتش نیز افزون می‌گردد.

ای کدر کننده‌ی زندگانی (دنیا) و ای سرایی که همه چیزت فانی و بی‌بقاست، ما تو را شناخته ایم. زهد برای زاهدی که پابند عیال باشد، صفایی ندارد.

اسحاق بن ابراهیم می‌گوید: حسین به زیارت شهدای بقیع رفت و چنین سرود:

ناديت مكان القبور فأسكتوا
وأجابني عن صمتهم ترب الـحصى
قالت أتدري ما فعلت بساكني
مزقت لـحمهم و خرقت الكسا
وحشوت أعينهم ترابا بعد ما
كانت تأذي باليسير من القذا
أما العظام فإني مزقتها
حتى تباينت الـمفاصل والشوا
قطعت ذا زاد هذا كذا
فتركتها رحـمـا يطوف بها البلا [۱۲۱]

صاحبان قبرها را صدا زدم اما پاسخی ندادند، و به جای آنان خاک قبرشان گفت:

می‌دانی با ساکنان خود چه کرده‌ام، گوشت آنان را از هم پاشیدم و کفن شان را دریدم.

چشمانشان را که تحمل غباری را هم نداشت از خاک پر کردم.

استخوان‌هایشان را خورد کردم تا آنجا که مفاصل و بندهایشان از هم گسست.

ابوالقاسم علی بن محمد بن شهدک اصفهانی این شعر حسین سرا نقل کرده است:.

لئن كانت الدنيا تعد نفيسة
فدار ثواب الله أعلى وأنبل
وإن كانت الأبدان للموت أنشأت
فقتل في سبيل الله بالسيف أفضل
وإن كانت الأرزاق شيئا مقدرا
فقلة سعي الـمرء في الكسب أجـمل
وإن كانت الأموال للترك جـمعت
فمـا بال متروك به الـمرء يبخل [۱۲۲]
.

اگر دنیا ارزشمند باشد پس بهشت آن پاداش الهی، برتر و با ارزشتر است.

اگر بدن‎‎ها برای مردن آفریده شده‌اند، پس شهادت في سبیل ‌الله با شمشیر بهتر است.

اگر رزق چیزی مقدر است، پس سعی کمتر برای کسب زیبنده‌تر است.

اگر اموال جمع کرده را باید گذاشت، پس چرا برای مالی که باقی می‌ماند، بخل شود.

زبیر بن بکار این شعر را که حسین درباره‎ی همسرش رباب دختر امرئ القیس و مادر سکینه دخترش سروده نقل کرده است:

لعمرك أننی لأحب دارا
تحل بها سکینة والرباب
أحبهمـا وأبذل جل مالی
ولیس للائمی فیها عتاب
ولست لـهم و إن عتبوا مطیعا
ج
حیاتی أو یغیبنی التراب [۱۲۳]

ترجمه:

سوگند می‌خورم! خانه‌ای را که سکینه و رباب در آن هستند دوست دارم.

من آنان را دوست دارم و همه‎ی ثروتم را برایشان خرج می‌کنم.

ملامت‌کنندگان من در این مورد گناهی ندارند.

هر چند سرزنش کنندگان ملامتم کنند، تا زنده هستم حرفشان را نمی‌شنوم مگر آنکه در دل خاک بروم.

[۱۱٩] البدایة والنهایة ۱۱/۵٩۳، تاریخ دمشق ۱۴/۱۸۶. [۱۲۰] البدایة والنهایة ۱۱/۵٩۳ و تاریخ دمشق ۱۴/۱۸٧-۱۸۶. [۱۲۱] سابق [۱۲۲] سابق [۱۲۳] البدایة والنهایة ج۱۱/۵٩۴-۵٩۵ و تاریخ دمشق ج۶٩/ص ۱۲۰ و الإصابة ص٧۴ شماره: ۳٩۰.