سیری در کتاب الکافی

فهرست کتاب

حرص بر مخالفت با اهل سنت

حرص بر مخالفت با اهل سنت

از ابو عبدالله یعنی جعفر صادق نقل شده که گفته است هر کدام از شما اگر با برادرش بر سر قضیه مشکل داشت و یکی از این دو شخص خواست آن را به پیش یکی دیگر از برادران شیعه‌ی خودشان فیصله دهد و آن طرف دیگر نپذیرفت و خواست آن را پیش جماعت اهل سنت ببرد و در آنجا مشکلش را حل کنند بدانید که چنین کسانی مانند آن‌هایی‌اند که خداوند در این آیه توصیف شان می‌کند: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِ[النساء: ۶۰]. یعنی «مگر نمی‌بینی کسانی را که گمان می‌برند به آنچه بر تو و پیش از تو نازل شده، ایمان آورده‌اند و می‌خواهند طاغوت را داور قرار دهند؟ حال آنکه دستور یافته‌اند به طاغوت کافر شوند؟ شیطان می‌خواهد آنان را به گمراهی دور و درازی دچار نماید».

و اما در غیر الکافی سخنی را از جعفر صادق نقل می‌کنند که این قضیه را مورد تأکید قرار می‌دهد، که آورده اند: هر گاه به دو حدیث مختلف بر خورد نمودید آن‌ها را بر کتاب خدا عرضه بدارید، هر کدام موافق قرآن بود آن را بگیرید و دیگری را رد کنید و اگر آن را در کتاب خدا نیافتید آن را بر اخبار عامه –اهل‌سنت- عرضه بدارید، پس آنچه موافق اخبار آنان بود را بگذارید، و آنچه مخالف اخبار آنان بود را برگیرید [۳۳].

مشابه به همین قضیه از رضا ÷نقل شده علی بن اسباط می‌گوید: به ایشان یعنی رضا گفتم در شهری که من اقامت دارم به هنگام وقوع حادثه‌ای و یا بروز مشکلات عالمی از طرفداران و دوستان تو پیدا نمی‌شود که از او سئوال کنیم. در جواب گفت: به فقیه و قاضی شهر که از اهل سنت است مراجعه کنید و هر فتوای را صادر نمود بر خلاف آن رفتار کنید چون حق در مخالفت قول آن‌ها است [۳۴].

آیا هیچ انسان خردمندی چنین می‌گوید چه رسد به یک مسلمان؟

خمینی هم می‌گوید در هر حال هیچ اشکالی نیست که مخالفت عامه از مرجحات باب تعارض محسوب می‌شود [۳۵].

[۳۳] وسائل الشیعة. [۳۴] بحارالانوار ج ۲ ص ۲۳۳. [۳۵] الرسائل للخمینی، ج ۲ ص ۸۳.