و این موقف شان در بارهی عموم اهل سنت:
از خالد قلانسی روایت شده که گفت: به ابو عبدالله گفتم وقتی که به شخـصی ذمی برخورد میکنم با مـن مصافحه میکند چه کار کنم؟ گفت: دستهایت را به خاک مسح کن. گفتم: ناصبی چی؟ گفت: آن را بشوی.
از ابو عبدالله روایت شده که ایشان پسخوردهی ولد الزنا، یهودی، نصرانی، مشرک و هر که مخالف اسلام است را مکروه میدانست و از همه بدتر نزد او پسخوردهی ناصبی بود [۱۱۲].
باز میگوید ولد الزنا تا هفت نسل بعد از خودش پاک نمیشود و خداوند مخلوقی را درسـت نکرده که از سگ بدترباشد و ناصبی پیش خدا از سگ هم بدتر است [۱۱۳].
(حقیقتا در مورد این روایات کتاب الـکافی ما اهل بیت رسول الله جرا متهم نمیکنیم بلکه از آنان دفاع میکنیم؛ زیرا اهل بیت ÷را از این همـه ترّهات و یاوه گوییها که امثال کلینی به آنها نسبت میدهند مبرا میدانیم.
از ابوعبدالله ÷نقل شده که گفته: مردم شام از مردم روم بدترند و مردم مدینه از مردم مـکه بدترند، و اهل مکه آشـکارا به الله کفر میورزند [۱۱۴].
در دنبالهی همین بحث کلینی آورده است که: اهل مکه آشکارا کفر میکنند و مردم مدیـنه کثیفتر و بدترند از اهل مکه آنهم ٧۰ برابر [۱۱۵].
در بارهی اصحاب رسول الله جو مهاجرین نخستین چنین میگویند!.
اما در مورد صحابه که هر چه به زبانشان بیاید میگویند.
کلینی در جزء هشتم روضه از ابو عبدالله روایت کرده که او گفت: آگاه باشید! در وراء مغرب شما ۳٩ مغرب وجود دارد و زمین نورانی که مملو از مخلوق خدا است که به مانند نور میدرخشند و از بدو خـلقت آدم تا حالا حتی لحظهای هم معصیت نکردهاند و بیزاری و برائت خود را از فلان و فلان انجام میدهند [۱۱۶].
یعنی از ابوبکر و عمر.
و بخاطر تکمیل شدن این روایات دور از انصاف از الأنوار النعمانیه نعـمة الله جزائری چند نمونهای را ذکر مینمایم؛ نعـمة الله جزایری میگوید: در اخبار خاصه یعنی شیـعه وارد شده که شیطان را با هفتاد زنجیر آهنین جهنم میبندند و به صحرای محشر میآورند شیطان نگاه میکند و مردی را میبیند که ملائکهی عذاب او را با صد و بیست زنجیر آهنین جهنمی پیچیدهاند - شـیطان پیش خود میگوید شاید فرعون یا نمرود یا ابو جهل یا ابولهب باشد؟- ولی ناگه که نزدیک میشود میبیـند عمر بن خطاب است و میگوید من این همه مردم را گمراه نمودم مگر تو چه کردهای که بدیـن روز افتادهای؟ عمر میگوید: من بجز اینکه خلافت علی را غصب کرده بودم گناه دیگری نداشتهام [۱۱٧].
و این جزائری خبیث میگوید: عمر در دبرش مبتلا به دردی بود که بجز آب مردان هیچ چیز دیـگری وی را آرام نمیکرد [۱۱۸].
لعنت خدا بر کسی که نسبت به شخصی که از سابقین اولین است در اوج بیادبی حرف میزند.
از علی بن ابی طالب روایت کردهاند که گفت: آگاه باشید رهبران کفر پنج نفر اند: طلحه و زبیر و معـاویه و عمرو بن عاص و ابو موسی اشعری [۱۱٩].
و گفتهاند: مادر طلحه بن عبیدالله در جوانی پرچمـی بر درِ خانهاش داشت و ابوسفیان با وی زنا کرده و بعدا عبیدالله با او ازدواج کرد و بعد از شش ماه طلحه را به دنیـا آورد که عبیدالله برسر تولد آن با ابو سفیان در گیر شد، و در نتیجه مادر طلحه بچه را به عبیدالله داد [۱۲۰].
و این آقایان از علـی بـن ابیطالب سنقل نمودهاند که ایشان به سعد بن ابی وقاص گفت: هر تار از موی سر و ریشت شیـطانی زیر آن نهفته است [۱۲۱].
[۱۱۲. ] - الکافی، ج ۳ ص ۱۱. [۱۱۳. ] - الکافی، ج ۳ ص ۱۴. [۱۱۴] الکافی ج ۲ ص ۴۰٩. [۱۱۵] الکافی ج ۲ ص ۴۱۰. [۱۱۶] الکافی ج ٩ ص ۱٩۳. [۱۱٧] الانوار النعمانیة، ج ۱ ص ۸۱. [۱۱۸] الانوار النعمانیة، ج ۱ ص ۶۳. [۱۱٩] الشافی فی الإمامه، مرتضی ص ۲۸٧. [۱۲۰] الانوار النعمانیه، ج ۱ ص ۶۵. [۱۲۱] الامالی، صدوق ص ۱۳۳.