مقدمهی آقای دکتر محمد علی آذرشب استاد دانشگاه تهران
الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه ومن والاه.
حدود نیم قرن پیش این کتاب را مطالعه کردم. به قدری تحت تأثیر آن قرار گرفتم که با شور و شعف، به مطالعهی مجدد آن پرداخته و مراتب شیفتگی خود نسبت به مطالب آن را در حاشیهی بیشتر صفحات آن یادداشت کردم.
فراموش نمیکنم که در آن سنین نوجوانی، عبارتی به این معنا در صفحهی اول کتاب نوشتم: «من پس از مطالعه این کتاب در مقابل این فکر بلند سجده کردم». یکی از دوستان به این جمله به این دلیل اعتراض کرد که سجدهکردن برای غیر خدا جایز نیست. عرض کردم: «بنده نه برای مؤلف بلکه برای خداوند که چنین اندیشمندان والامقامی را به جامعهی اسلامی هدیه کرده سجده کردم».
امروز که یکی از عزیزان از من خواست که برای ترجمهی مجدد این کتاب به فارسی، مقدمهای بنویسم آن خاطرات در ذهنم زنده شد و به این اندیشه فرو رفتم که:
۱- علت شیفتگی من در آن زمان نسبت به کتاب مذکور چه بوده است؟
۲- پس از گذشت چند دهه از تألیف این کتاب آیا مباحث آن هنوزهم برای روزگار ما سودمند است؟
پرسش اول مرا به شرایط نیم قرن پیش بازگرداند. در آن زمان جوانان متدین در پی آن بودند که بر چسب ارتجاع و خرافهگرایی از خود دور کنند و در جستجوی گفتمانی بودن که دین را در سطح نیازها، اندیشهها و جریانات فکری روز مطرح سازد.
کتابهای مالک بن نبی، سید قطب، محمد قطب و بسیاری از دانشمندان معاصر دیگران این گفتمان دینی متمدن و به روز ارائه میدادند.
در میان این کتابها «شبهات حول الإسلام» از شهرت بیشتری برخوردار بود. زیرا:
اولاً: به پاسخگویی دربارهی مسائل متعدد دربارهی احکام، اندیشهها و موضعگیریهای اسلام به صورت مقالات فشرده میپرداخت.
ثانیاً: با زبانی ساده، جذاب و شیوا و تسلسل منطقی نگاشته شده بود.
ثالثاً: مسائل فکری، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی معاصر را از دیدگاه اسلام مطرح ساخته بود.
بنابراین جامعیت، قابل فهم و بروزبودن کتاب، از مهمترین امتیازات آن بوده، و در شرایط خود مصداق آیهی مبارکه: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[النحل: ۱۲۵] [۴]. به شمار میرود.
دربارهی سؤال دوم که آیا برای شرایط زمان ما هم این کتاب مفید است باید گفت: به نظر میرسد بیشتر فصول این کتاب هنوز میتواند پاسخگوی شبهات مطرحشدهی امروز باشد و آن قسمتهایی را هم که زمان آن سپری شده است میتوان جزو تاریخ اندیشهی اسلامی معاصر به شمار آورد.
بنابراین، موضوعات این کتاب امروز برای ما سودمند است ولی خود نویسنده در چاپ ششم کتاب میگوید: «وقت آن فرا رسیده است که از پاسخ به شبهات دست برداشته و به عرضهی مفاهیم اسلام و طرح اسلام برای زندگی بپردازیم». اما گویا خشم خاورشناس معروف «ولفردکانتول اسمیت» از این کتاب، استاد محمد قطب را تشویق کرد که بارها به تجدید چاپ آن بپردازد؛ زیرا خشم دشمنان را نشانهی تأثیرگذاری و اهمیت گفتمان کتاب دانسته است.
به نظر میرسد، این کتاب میتواند برای سنگربانان اندیشهی دینی الگو باشد تا مسائل روز جهان را از دیدگاه اسلام با همین سبک شیوا، جامعیت و بروزبودن ارائه دهند. این یکی بهترین راههای پیروی از حکمت، اندرز نیکو و مجادله با بهترین روش در دعوت اسلامی است و شاید این رویکرد میتواند ما را از جنگهای داخلی فرقهای و قومی نجات داده و به سوی آرمانهای بزرگ اسلامی سوق دهد.
ناگفته نماند این کتاب قبلاً به فارسی ترجمه شده است. ولی آقای عبدالباسط عیسیزاده که از دانشجویان خوب ما در دوره کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عرب دانشگاه تهران است اظهار میدارد که ترجمهی او نسبت به کاری که قبلاً در این زمینه انجام شده، دارای برتریها و امتیازاتی است. قضاوت دربارهی این امر را به عهدهی خوانندگان این ترجمهی جدید میگذارم. از خداوند متعال توفیق خدمت واقعی به اسلام مسلمانان را برای همگان آرزومندم.
محمد علی آذرشب
تهران – ۱۳۸٧
[۴] قسمتی از آیة ۱۲۵ سورهی نحل که ترجمهی آن چنین است: « با حکمت و پند نیکو (مردم را) به راه پروردگارت دعوت نما، و با روشی که نیکوتر است، با آنها (بحث و) مناظره کن، بیتردید پروردگارت به (حال) کسیکه از راه او گمراه شده است؛ داناتر است، و (نیز) او به هدایتیافتگان؛ داناتر است».