دین و سرکوب غرایز
ببینید روانشناسان غربی دربارهی دین چه میگویند. آنها معتقدند دین باعث سرکوب [غرایز و] فعالیتهای زندگی انسان میشود و ایجاد احساس گناه برای افراد متدین زندگی را به کامشان تلخ میکند. در نتیجه آنها گمان میکنند که همهی اعمالشان، گناهان و اشتباهاتی هستند که جز با خودداری از لذتهای دنیوی پاک نمیشوند. علاوه بر این، اروپا در طی دورانی که به دین تمسک میجست غرق در جهل و تاریکی بود. اما با کنارگذاشتن قید و بندهای ننگین دین، افکار و احساساتش از درون آزاد شد و در میدان کار و تولید آزادانه به فعالیت پرداخت و به این پیشرفت و ترقی کنونی دست یافت.
آیا بازهم میخواهید به سوی دین بازگردید؟ آیا میخواهید احساسات و عواطفی را که ما – روشنفکران و افراد ترقیخواه جامعه – آنها را آزاد کردیم، دوباره به زنجیر بکشید و با گفتن «این حرام است، آن حلال است» زندگی را به کام جوانان و آیندهسازان جامعه تلخ نمایید؟
***
اروپاییها را به حال خود رها میکنیم تا هرچه میخواهند دربارهی دینشان بگویند. در اینجا به تأیید یا رد ادعاهایشان دربارهی دین کاری نداریم، زیرا ما دربارهی دین به عنوان یک پدیدهی کلی و عام سخن نمیگوییم، بلکه موضوع سخن ما اسلام است.
قبل از این که دربارهی ادعای سرکوب نیازها و فعالیتهای زندگی در اسلام سخن را آغاز کنیم لازم است بدانیم که سرکوب غرایز و نیازها چیست؟ زیرا نه تنها در گفتار مردم عادی بلکه حتی در کلام روشنفکران نیز از این کلمه سوء برداشت میشود و عموماً آن را به اشتباه به کار میبرند.
برخلاف تصور بسیاری از مردم، سرکوب غرایز به معنای خودداری از انجام عمل غریزی نیست. بلکه سرکوب غرایز از تقبیح ذاتی عامل غریزی و عدم پذیرش این نکته که عامل یا انگیزهی غریزی میتواند به ذهنش خطور کند و فکرش را مشغول سازد ناشی میشود. بدین معنا سرکوب غرایز یک پدیدهی ناخودآگاه است که ممکن است حتی انجام عمل غریزی هم به معالجه آن نینجامد.
کسی که عمل جنسی را در حالی انجام میدهد که احساس میکند او مرتکب عمل زشتی میشود که لایق او نیست، از سرکوب غرایز رنج میبرد؛ حتی اگر روزی ۲۰ بار هم این کار را انجام دهد. زیرا هر بار در درونش میان کاری که انجام داده و آنچه باید انجام دهد تضاد و تعارض به وجود میآید و این کنش و واکنش در ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه انسان به ایجاد عقدهها و استرسهای روحی روانی تبدیل میشود.
تفسیر و برداشتی که از واژهی سرکوب ارائه شد نه نظر ما که دیدگاه فروید است که همهی زندگی علمیاش را در این مباحث و تقبیح و محکومکردن دینِ سرکوبکنندهی غرایز، سپری کرد. او در صفحهی ۸۲ از کتاب «سه رساله دربارهی تئوری میل جنسی» میگوید: «باید به طور قطعی میان این سرکوب ناآگاهانه و انجامندادن عمل جنسی تفاوت قائل بود که انجامندادن آن فقط به تأخیرانداختن آن است».
حال که دریافتیم سرکوب همان تقبیح عامل غریزی است نه به تأخیرانداختن آن به مدت معین، دربارهی ارتباط این مسأله با اسلام سخن میگوییم.
در میان ادیان و مکاتب جهان، اسلام بیش از همهی آنها انگیزهها و امیال غریزی انسان را با صراحت به رسمیت میشناسد و جایگاه آنها را در فکر و احساس انسان تهذیب میکند. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِ﴾[آل عمران: ۱۴].
«برای انسان، دلبستگی به شهوتها [و امور مادی] زیبا جلوه داده شده است. از جملهی این شهوتها: عشق به زنان، فرزندان، مقادیر فراوانی طلا و نقره، اسبهای زیبا و نشاندار، چهارپایان و کشتزارها [و زمینهای کشاورزی] هستند».
این آیه عموم لذتهای روی زمین را در خود گرد آورده و بیان میکند آنها حقیقتی هستند که برای مردم زیبا جلوه داده شدهاند. بنابراین، بر خودِ این غرایز و کسی که آنها را در خود احساس کند نمیتوان خرده گرفت.
واقعیت این است که اسلام به مردم اجازه نمیدهد که در پی این شهوتها تا حدی روانه شوند که به برده و بندهی لذتها مبدل گردند و اختیار دلکندن از آنها را از دست دهند. زیرا زندگی با وجود چنین وضعیتی، استوار و پایدار نمیماند و چنانچه بشریت کاملاً فرمانبردار شهوتها و لذتها شود و همهی نیرو و توانش را در این راه از دست دهد، هرگز قادر به تحقق اهدافش یعنی تلاش مداوم جهت رسیدن به بالاترین هدف نخواهد بود و در نتیجه به سقوط در دنیای حیوانی عادت خواهد کرد.
آری! اسلام سقوط انسان به دنیای مادی حیوانی را روا نمیداند. اما میان این امر و سرکوب ناخودآگاه غرایز یعنی زشتدانستن و محکومکردن ذاتی آنها و تلاش برای خودداری از احساس تمایل نسبت به آنها با هدف تهذیب و بالارفتن جایگاه انسانی تفاوت وجود دارد.
روش اسلام در برخورد با نفس انسان، به رسمیتشناختن اولیهی انگیزههای فطری و سرکوبنکردن آنها در ضمیر ناخودآگاه است. سپس پرداختن عملی به آنها را در چهارچوب مقدار معقولی از لذت به رسمیت میشناسد و مانع زیانرساندن به فرد یا جامعه میشود.
فرد با غرق شدن در شهوتها پتانسیل حیاتی خود را زودتر از موعد از دست میدهد و به بردگی آنها درمیآید به گونهای که همهی فکر و اندیشهاش شهوترانی خواهد بود. در نتیجه پس از مدتی به عذاب همیشگی، درد بیدرمان و عطش سیریناپذیری مبتلا خواهد شد.
زیانی که از سقوط انسان به دنیای غرایز حیوانی متوجه جامعه میشود، پایانیافتن نیروی زندگانی آن در راه رسیدن به یک هدف است. در حالی که خداوند انسان را برای اهداف گوناگونی آفریده است و در نتیجه جامعه از دستیافتن به سایر اهدافِ نیازمندِ تحقق خود بازمیماند. علاوه بر این به نابودی نظام خانواده و از همپاشیدن روابط اجتماعی و تبدیل آن به گروههای پراکنده و فاقد هرگونه پیوند و رابطهی مشترکی میانجامد. همچنانکه خداوند فرموده است:
﴿تَحۡسَبُهُمۡ جَمِيعٗا وَقُلُوبُهُمۡ شَتَّىٰ﴾[الحشر: ۱۴].
«گمان میکنی آنها باهم متحد و یکپارچهاند. این در حالیست که قلبهایشان پراکنده و پریشان است».
این پراکندگی، تفرقه و از همپاشیدگی جامعه، حملهی دشمنان و نابودی آن را آسانتر میگرداند، همچنانکه این امر در جنگ جهانی دوم دربارهی فرانسه اتفاق افتاد.
آری! اسلام در چهارچوبِ تعیینشده – که مانع به وجودآمدن ضرر و زیان میشود – بهرهگرفتن از لذتهای پاک دنیا را مباح و جایز اعلام کرده و بلکه حتی آشکارا مردم را بدان فرا میخواند. خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر ص میفرماید:
﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ﴾[الأعراف: ۳۲].
«بگو: چه کسی زینتهای الهی را – که برای بندگانش آفریده است – و روزیها و نعمتهای پاک را تحریم کرده است؟».
همچنین میفرماید:
﴿وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَا﴾[القصص: ٧٧].
«و بهرهی خودت را از دنیا به فراموشی مسپار!».
همچنین فرموده است:
﴿كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ﴾[الأعراف: ۱۶۰].
«از نعمتهای پاکی که به شما ارزانی داشتهایم بخورید [و لذت ببرید]!».
همچنین میفرماید:
﴿وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْ﴾[الأعراف: ۳۱].
«[خوراکیهای حلال را] بخورید و [نوشیدنیهای حلال را] بیاشامید. اما [در خوردن و آشامیدن] زیادهروی نکنید!».
بلکه اسلام در اعتراف به وجود میل جنسی و به رسمیتشناختن آن – که در موضوع سرکوب غرایز در ادیان مطرح میشود – به حدی صریح و آشکار عمل میکند که پیامبر اسلام ص میفرماید:
«حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمْ: الطِّيبُ، وَالنِّسَاءُ، وَجُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ». «از دنیای شما دو چیز برای من دوستداشتنی است: بوی خوش و زن. همچنین نماز به عنوان نور دیدهی من قرار داده شده است» [٧٧].
بدین ترتیب آن را با خالصانهترین عملی که بندگان به وسیلهی آن در پی نزدیکی و تقرب به خداوند هستند قرین و همانند میکند. همچنین با صراحت میفرماید:
«إن الرجل يثاب على العمل الجنسي يأتيه مع زوجته». «مرد به خاطر انجام عمل جنسی با همسرش ثواب میگیرد» [٧۸].
مسلمانان با تعجب از ایشان پرسیدند: «ای رسول خدا! آیا ممکن است فرد با ارضای شهوتش نیز ثواب ببرد؟» پیامبر ص پاسخ داد:
«أَرَأَيْتُمْ لَوْ وَضَعَهَا فِي حَرَامٍ أَكَانَ عَلَيْهِ فِيهَا وِزْرٌ؟ فَكَذَلِكَ إِذَا وَضَعَهَا فِي الْـحَلَالِ كَانَ لَهُ أَجْرٌ». «مگر نه این که اگر آن را از راه حرام ارضا میکرد برایش گناه نوشته میشد؟ به همین ترتیب اگر از راه حلال آن را ارضا کند، برایش ثواب در نظر گرفته میشود» [٧٩].
بر این اساس در سایهی اسلام هرگز پدیدهای به نام سرکوب غرایز به وجود نخواهد آمد. چنانچه جوانان که خودشان احساس وجود شهوت جوانی کنند، قطعاً این امر زشت نیست و هیچ دلیلی برای تقبیح این احساس و گریز از آن وجود ندارد.
اسلام از جوانان فقط میخواهد که شهوتها و غرایزشان را از روی اراده و آگاهی – و نه ناخودآگاه – کنترل کرده و به اختیار خودشان درآورند، نه این که آن را سرکوب کنند. به عبارت دیگر تأمین آن را تا زمان مناسبی به تأخیر بیندازند. بنابه اعتراف فروید به تأخیرانداختن ارضای میل جنسی، سرکوب غرایز نیست و به اندازهی آن باعث خستگی و فرسودگی اعصاب فرد و ایجاد عقدهها و استرسهای روانی نمیشود. دعوت مردم به کنترل شهوتها امری اجباری نیست که اسلام از طریق آن خواسته باشد مردم را از لذتی محروم کند. تاریخ همهی ملتها نشان داده است که هر ملتی که قادر به کنترل شهوتها و غرایزش نبوده و به طور ارادی از بخشی از لذتهای مباح چشمپوشی نکرده، هرگز قادر به حفظ موجودیتش نبوده است. همچنین از سوی دیگر تجربهی تاریخی نشان میدهد کشوری در جدال و کشمکش با کشورهای دیگر میتواند ثابتقدم بماند که مردمانش در تحمل سختیها کار آزموده باشند و بتوانند لذتهایشان را در هنگام ضرورت چند ساعت، چند روز یا حتی چند سال به تأخیر بیندازند. حکمت روزه در اسلام بر این اساس بوده است.
زنان و مردان اباحیگر و لاابالی امروزی گمان میکنند حقیقت بزرگی را کشف کردهاند و میگویند: این خواری و تحقیر چیست که بیجهت مردم را به شکنجهکردن جسم به وسیلهی گرسنگی، تشنگی و محرومکردن نفس از امیال و خواستههایش از قبیل: غذا، نوشیدنی، لذت جنسی و اطاعت از دستورات اجباری بیحکمت و بیهدف فرا میخواند؟
اما باید پرسید: انسان بدون وجود قوانین و اصول چه ارزشی دارد؟ انسانی که نمیتواند چند ساعت از لذتهای مورد نظرش دور باشد چگونه انسانی است؟ چنین فردی چگونه میتواند در جهاد و مبارزه با شر در زمین شکیبایی کند؟ در حالی که لازمهی جهادکردن این است که فرد خود را از بسیاری از لذتها محروم کند؟
اگر کمونیستها – که طرفداران و مبلغانشان در سرزمینهای اسلامی مشرق زمین، روزه و قوانین دیگری را که نفس را کنترل میکنند به تمسخر میگیرند – با تحمل سختیهای شدیدی که جسم و روح را آزار میدهد تجربه کسب نکرده بودند، آیا میتوانستند همانند استقامت و مقاومت در استالینگراد، در برابر سختیها و دشمنانشان پایداری داشته باشند؟ یا این که آنها سیاست یک بام و دو هوا را در پیش گرفتهاند؟ بهطوری که اگر این فرمانهای خویشتنداری از لذتها از سوی دولت باشد – که یک قدرت مرئی، ظاهری و قادر به پیگرد و مجازات سریع فرد است – آن را عملی میکنند، اما چنانچه همین دستورات از سوی پروردگار آفرینندهی کشورها و سرزمینها باشد به آن اهمیتی نمیدهند؟!.
در اسلام به جز روزه چه عبادت دیگری وجود دارد؟ نماز؟ مگر نماز چقدر از وقت فرد مسلمانِ پرهیزگار را میگیرد؟ آیا مجموع نمازهای یک هفته بیش از یک بار رفتن به سینما وقت او را میگیرد؟ آیا انسانی که قلبش بیمار و در نفسش انحرافی وجود نداشته باشد، این فرصت فراهم شده برای ارتباط با خداوند و گرفتن کمک از او و توکل بر او و رسیدن به آرامش در پناه او را از دست میدهد؟
اما آنچه دربارهی محدودکردن زندگی مردم توسط دین و پیگرد آنها به علت وجود کمترین شبههای در خواب و بیداری گفته میشود هیچ ارتباطی به اسلام ندارد. زیرا اسلام دینی است که قبل از ذکر عذاب و شکنجه، بندگان را مورد عفو و بخشش قرار میدهد! در اسلام اشتباهکردن غولی نیست که مانند سایه، مردم را تحت پیگرد و تعقیب قرار دهد یا تاریکی همیشگی و پایانناپذیری نیست. اشتباه بزرگ حضرت آدم هم شمشیر برکشیدهای علیه همهی انسانها نیست و نیازی به فدیه و غسل تعمید ندارد. زیرا پروردگار مهربان در کتابش فرموده است:
﴿فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ كَلِمَٰتٖ فَتَابَ عَلَيۡهِ﴾[البقرة: ۳٧].
«پس آدم÷ از پروردگارش، کلماتی را دریافت کرد [و او به وسیلهی آنها خدایش را خواند و از او طلب آمرزش کرد]، پس خداوند نیز او را عفو کرد».
آری! قضیه به همین سادگی و بدون وجود هر نوع پیچیدگی ختم شد.
فرزندان آدم نیز مانند پدرشان در صورت ارتکاب اشتباهات، محروم از رحمت پروردگار به شمار نمیآیند. خداوند که خود به سرشت آنها آگاه است از آنها تکلیفی بیش از توانشان نمیخواهد و همچنین آنها را در حد توانشان مورد محاسبه قرار میدهد.
خداوند در این باره میفرماید:
﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا﴾[البقرة: ۲۸۶].
«خداوند از هیچ انسانی بیش از توانش انجام تکلیف و وظیفه نمیخواهد».
همچنین رسول خدا ص دربارهی این امر فرموده است:
«كُلُّ ابْنِ آدَمَ خَطَّاءٌ وَخَيْرُ الخَطَّائِينَ التَّوَّابُونَ». «هر انسانی اشتباه میکند و بهترین اشتباهکنندگان، کسانیاند که بسیار توبه میکنند» [۸۰].
علاوه بر این، دربارهی رحمت، مغفرت و توبهپذیری پرودگار از بندگان، آیات فراوانی در قرآن کریم وجود دارد. ولی ما از میان آنها فقط یک مورد را انتخاب میکنیم که دلالت عمیق و کلی بر رحمت گستردهی پروردگار دارد که همه چیز را دربر میگیرد. خداوند در این آیات میفرماید:
﴿وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ١٣٣ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ١٣٤ وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ١٣٥ أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ١٣٦﴾[آل عمران: ۱۳۳-۱۳۶].
«و به سوی آمرزش پروردگارتان، و بهشتی که پهنای آن (بهقدر) آسمانها و زمین است، (و) برای پرهیزگاران آماده شدهاست، بشتابید * آن کسانیکه در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند، و خشم خود را فرو میبرند، و از مردم در میگذرند، و الله نیکوکاران را دوست میدارد. * و کسانیکه چون مرتکب کار زشتی شوند یا بر خود ستم کنند، الله را به یاد میآورند، پس برای گناهانشان آمرزش میخواهند، و چه کسی جز الله گناهان را میآمرزد؟ و به آنچه کردهاند، در حالیکه میدانند (که گناه است) پافشاری و اصرار نمیکنند. آنها پاداششان آمرزشی از (جانب) پروردگارشان و باغهایی است که از زیر (درختان) آن جویها جاری است، جاودانه در آن میمانند، و پاداش (نیکوکاران و) اهل عمل چه خوب است».
خدایا رحمتت نسبت به بندگان چه فراوان است! انسانها که رحمت خداوند نسبت به بندگان را میبینند – قادر به کنترل خود نخواهند بود و بیاختیار به سجده میافتند و از او طلب آمرزش میکنند. آن هم چه زمانی؟ وقتی که آنها مرتکب گناه کبیرهای میشوند! خداوند نه تنها توبه آنها را میپذیرد، بلکه رضایت و رحمتش را به آنها عطا میکند و جایگاهشان را تا درجهی متقین بالا میبرد!.
آیا با این وجود، در بخشش و مغفرت خداوند تردیدی باقی میماند؟ زمانی که آنها فقط یک کلمه (توبه) را صادقانه بر زبان جاری کنند خداوند با این مهربانی و احترام با آنها رفتار میکند، پس دیگر چگونه امکان دارد عذاب روح، جان مردم را به ستوه آورد؟!.
ما نیازی به ذکر آیات، احادیث و روایات دیگری برای اثبات این امر نداریم. اما با این وجود این حدیث پیامبر ص را که شاهد شگفتانگیزی در این باره است ذکر میکنیم. پیامبر ص فرموده است:
«وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَذَهَبَ اللهُ بِكُمْ، وَلَجَاءَ بِقَوْمٍ يُذْنِبُونَ، وَيَسْتَغْفِرُونَ فَيَغْفِرُ لَهُمْ». «قسم به کسی که جانم در دست اوست! اگر گناه نمیکردید، خداوند شما را از صحنهی وجود برمیداشت و به جای شما گروهی را میآفرید که گناه میکردند و برای آمرزش گناهانشان [از درگاه خدا] طلب آمرزش میکردند و او هم آنها را میآمرزید» [۸۱].
بنابراین، ارادهی ذاتی خداوند بر این است که مردم را بیامرزد و گناهانشان را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد. همچنین خداوند در آیهی شگفتانگیزی از قرآن میفرماید:
﴿مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا١٤٧﴾[النساء: ۱۴٧].
«اگر شما شکرگزاری کنید و ایمان بیاورید خداوند چه نیازی به شکنجهی شما دارد حال آن که پروردگار قدردان [عبادتها و نیکیهای بندگان] و [از اعمال و نیتهای همگان] آگاه است؟».
آری! عذابدادن بندگان به خداوندی که دوست دارد آنها را بیامرزد و مورد لطف و رحمت خویش قرار دهد چه سودی میرساند؟!.
[٧٧] ابن کثیر این حدیث را در تفسیرش ذکر کرده است. [٧۸] البته حدیثی با این الفاظی که مولف محترم ذکر کردهاست وجود ندارد بلکه ایشان به معنی حدیث در این مورد اشاره دارند که رسول خداج فرمودهاند: «وَفِي بُضْعِ أَحَدِكُمْ صَدَقَةً» «و در شرمگاه هر یک از شما (در صورتی که با خانمش همبستر شود) صدقه (ثواب) است». [صحیح مسلم] (مُصحح) [٧٩] مسلم این حدیث را روایت کرده است. [۸۰] ترمذی این حدیث را روایت کرده است. [۸۱] مسلم این حدیث را روایت کرده است.