احکام ویژه بانوان

فهرست کتاب

فصل هشتم: احکامی که در مورد حج و عمره به زن اختصاص دارد

فصل هشتم: احکامی که در مورد حج و عمره به زن اختصاص دارد

حج خانه خدا در هر سال بر امت اسلامی واجب کفایی است. بر هر مسلمانی که شرایط وجوب حج را پیدا کرد، واجب است در تمام عمر خویش یک بار حج نماید، و هر که بیش از یک بار انجام دهد، آن حج سنت و نافله است. حج یکی از ارکان دین اسلام می‌باشد. انجام این عبادت الهی برای زن به منزله جهاد در راه خداست. در حدیثی از عایشهلروایت شده است که ایشان به رسول الله جگفتند: «يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ عَلَى النِّسَاءِ مِنْ جِهَادٍ قَالَ: نَعَمْ عَلَيْهِنَّ جِهَادٌ لاَ قِتَالَ فِيهِ الْحَجُّ وَالْعُمْرَةُ».«ای رسول الله، آیا بر عهده زنان جهاد است؟ فرمودند: آری بر آنان جهاد هست ولی در آن قتل و کشتار نیست، یعنی همان حج و عمره است».

و در لفظ حدیث با روایت امام بخاری آمده است که: «يَا رَسُولَ اللَّهِ تُرَى الْجِهَادَ أَفْضَلَ الْعَمَلِ، أَفَلاَ نُجَاهِدُ قَالَ: لَكِنَّ أَفْضَلَ الْجِهَادِ حَجٌّ مَبْرُورٌ».«ای رسول خدا، ما جهاد را از بهترین اعمال می‌بینیم، آیا ما جهاد نکنیم؟ آن حضرت جفرمودند: ولی بهترین جهاد، حج درست و مقبول است».

در مراسم حج احکامی که مختص به زنان است عبارتند از:

۱- وجود محرم: برای حج یک سری شروط عمومی وجود دارد که زن و مرد در آن مشترکند مثل: مسلمان بودن، عاقل بودن، آزادگی، بلوغ و توانایی مالی، و آنچه که به زن اختصاص دارد وجود محرمی است که زن به همراه او برای حج مسافرت نماید، که آن محرم می‌تواند شوهر و یا کسی که از جهت نسبی محرم دائمی زن است، باشد. مانند: پدرش، پسرش و برادرش، یا به وسیله سبب مباحی با وی محرم است مانند: برادر رضاعی‌اش، یا شوهر مادرش یا پسر شوهرش.

دلیل این حکم حدیثی است که عبدالله بن عباسبشنیدند که رسول الله جدر خطبه خود فرمودند: «لاَ يَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ إِلاَّ وَمَعَهَا ذُو مَحْرَمٍ وَلاَ تُسَافِرِ الْمَرْأَةُ إِلاَّ مَعَ ذِى مَحْرَمٍ». «هیچ مردی نباید با زنی خلوت کند جز این که به همراه آن زن، محرمی باشد، و هیچ زنی نباید بدون محرم سفر کند». در همان وقت مردی بلند شد و گفت: ای رسول الله جزنم برای حج بیرون رفته است: در حالی که من اسمم را برای شرکت در جنگ فلان و فلان نوشته‌ام، آن حضرت جبه وی گفت: «فانطلق فحُجَّ مع امراتك».

«تو برو به همراه زنت حج کن» [متفق علیه].

از عبدالله بن عمربروایت است که رسول الله جفرمودند: «لاَ تُسَافِرِ الْمَرْأَةُ ثَلاَثًا إِلاَّ وَمَعَهَا ذُو مَحْرَمٍ» [۴۳].

«زن حق ندارد بیش از سه روز سفر کند جز اینکه با محرم خویش باشد». احادیث در این باب زیاد آمده است که همگی مسافرت کردن زن را بدون محرم چه برای حج و یا سایر سفرها نهی می‌کنند. زیرا زن ناتوان است، در سفر مشکلات و گرفتاری‌هایی برای وی پیش می‌آید که وی از انجام آن عاجز است و فقط مردان می‌توانند با آن گرفتاری‌ها و مشکلات برخورد نمایند، در ضمن زن همیشه محل طمع و علاقمندی فاسقان و آلوده دلان است، به ناچار باید همراه وی محرمی باشد که وی را حفظ کند و از آزار دیگران وی را نگه دارد.

شرط آن محرمی که در حج می‌تواند همراه زن باشد عبارت از عاقل بودن، بالغ بودن و مسلمان بودن است، زیرا از شخص کافر و بی‌دین نمی‌توان در امان بود و به وی اطمینان کرد. هرگاه زنی از پیدا کردن محرم برای سفر حج ناامید شد و کسی را نیافت بر وی واجب است خودش به تنهایی نرود بلکه برای حج خویش فردی را نایب کند و به حج بفرستد.

۲- اگر زن بخواهد به حج غیرواجب برود حتماً باید از شوهر خود اجازه بگیرد، زیرا در این سفر حق شوهر وی از دست می‌رود. در کتاب [المغنی: ۳/۲۴۰] گفته است: برای حج غیرواجب شوهر می‌تواند زنش را از رفت به حج منع کند و نگذارد که برود. ابن منذر گفته است: همه آن علمایی که من از آن‌ها حفظ کرده‌ام اجماع دارند به این که شوهر می‌تواند زنش را از رفتن به حج غیرواجب باز دارد، این حکم برای شوهر بدین سبب است که حق شوهر بر زن واجب است و زن اجازه ندارد حق شوهرش را از بین ببرد برای عبادتی که واجب نیست همانند آقا با برده‌اش.

۳- جایز است زن به نیابت مرد به حج و عمره رود.

شیخ الاسلام ابن تیمیه/در [مجموع الفتاوی: ۲۶/۱۳] گفته است: جایز است زن به نیابت زنی دیگر به اتفاق همه علما حج نماید، فرقی ندارد که این زن حج کننده دختر آن زن فوت شده باشد و یا نباشد.

همچنین از دیدگاه ائمه اربعه و جمهور علما جایز است که زن به نیابت از مرد حج نماید. چنانچه رسول الله جبه زن خثعمیه دستور داد که به نیابت پدرش حج کند، هنگامی که آن زن گفت: ای رسول الله فریضه الهی حج که خداوند بر بندگانش فرض کرده است بر عهده پدرم واجب شد در حالی که پیرمرد مسنی است، رسول الله جبه وی دستور داد که به نیابت از پدرش حج کند، با این که معمولاً احرام مرد از احرام زن کامل‌تر است.

۴- اگر در اثنای سفر حج و در مسیر راه زنی حیض شد و یا زایمان کرد در هر صورت زن به سفر حجش ادامه می‌دهد، و هرگاه در هنگام احرام این امر برایش پیش آمد همانند سایر زنان پاک احرام می‌بندد زیرا برای احرام بستن پاک‌بودن زن شرط نیست. در کتاب [المغنی: ۳/۲۹۳، ۲۹۴] گفته است: خلاصه مطلب این که: غسل کردن هنگام احرام همانگونه که برای مردان مستحب است، برای زنان نیز مستحب است، زیرا این عمل احرام یکی از مناسک حج است و این غسل در مورد زنان حائض و نفساء مؤکدتر است به دلیل حدیثی که در این مورد آمده است. جابر بن عبداللهسگفتند: «تا این که ما به محل ذوالحلیفه رسیدیم در آنجا اسماء بنت عمیس زن ابوبکر محمد بن ابی بکر را به دنیا آورد، شخصی را نزد رسول الله جفرستاد و سؤال کرد که چه بکنم؟ رسول الله جفرمود: «غسل کن و فرج خود را با پارچه‌ای محکم ببند و آنگاه احرام ببند [۴۴]. همچنین از عبدالله بن عباس روایت است که پیامبر خدا جفرمودند: «النفساء والحائض إذا أتيا على الوقت يحرمان ويقضيان الـمناسك كلها غير الطواف بالبيت» [۴۵]. «زنان زائو و در حال عادت ماهانه وقتی که در مراسم حج بودند، احرام می‌بندند و همه مناسک حج را با همان حالت انجام می‌دهند جز طواف خانه خدا را». پیامبر خدا جبه عایشهلدستور داد برای حج غسل کند در حالی که وی در عادت ماهانه بود.

حکمت غسل نمودن زن حائض و نفساء برای احرام، پاک کردن خود و همچنین دور کردن بوی بد از بدن جهت قرار گرفتن در اجتماع و مردم است تا مردم از بوی بد ناراحت نشوند، همچنین سبک نمودن نجاست و ناپاکی است.

هرگاه در اثنای احرام زنی حائض شد و یا زایمان کرد، این موارد تأثیری بر محرم بودن وی نمی‌گذارد، بلکه زن به همان صورت در حال احرام است و باید از محظورات احرام دوری کند. در ضمن تا وقتی که از حیض و نفاس پاک نشده و غسل نکرده باشد، نمی‌تواند طواف را انجام دهد. اگر زنی تا روز عرفه (نهم ذیحجه) پاک نشد در حالی که برای حج تمتع (عمره متصل به حج) احرام بسته بود، این چنین زنانی باید اول برای حج احرام ببندند و آنگه وارد عمره شوند و در نتیجه حج آن‌ها قران است.

دلیل این حکم حدیث عایشهلاست، هنگامی که ایشان برای عمره احرام بسته بودند، حیض شدند، رسول الله جبر وی وارد شدند، در حالی که وی گریه می‌کرد، حضرت جفرمودند: «ما يبكيك، لعلك نفست؟».

«چه چیزی تو را به گریه وا داشته است، شاید که تو حیض شده‌ای؟» عایشه گفت: بلی. رسول الله جفرمود: «هَذَا شَىْءٌ كَتَبَهُ اللَّهُ عَلَى بَنَاتِ آدَمَ افْعَلِى مَا يَفْعَلُ الْحَاجُّ غَيْرَ أَنْ لاَ تَطُوفِى بِالْبَيْتِ» [۴۶].

«این چیزی است که خداوند بر دختران آدم فرض کرده است، هر چه که یک حاجی انجام می‌دهد تو هم انجام بده جز این که خانه خدا را طواف مکن».

در حدیث جابر که حدیث متفق علیه است چنین آمده است: (سپس رسول الله جبر عایشه وارد شد، پس دید که وی گریه می‌کند، آنگاه حضرتجفرمود: «تو را چه شده است؟» عایشه گفت: «حالم این است که من حیض شده‌ام، مردم همه از احرام عمره در آمده‌اند ولی من هنوز بیرون نیامده‌ام و خانه خدا را طواف نکرده‌ام، در حالی که مردم اکنون به سوی احرام حج می‌روند، سپس آن حضرت جفرمودند: «این کاری است که خداوند بر دختران آدم فرض کرده است، پس غسل کن و سپس برای حج احرام ببند».

عایشه گفت: من این کار را کردم و همه مناسک را انجام دادم، تا این که پاک شدم، آنگاه کعبه را طواف نمودم و سعی بین صفا و مروه نمودم، آنگاه رسول الله جفرمود: «اکنون تو از حج و عمره‌ات درآمده‌ای».

علامه ابن القیم در کتاب [تهذیب السنن: ۲/۳۰۳] گفته است: احادیث صحیح دلالت صریح دارند به این که عایشه ابتدا تلبیه عمره گفته بود و وقتی که حیض شد، رسول الله جبه وی دستور داد که تلبیه حج نماید در نتیجه حج وی مبدل به قران شد. به این خاطر رسول الله جبه وی گفت: «طواف تو برای خانه خدا و سعی تو بین صفا و مروه برای حج و عمره تو کافی است».

۵- زن در هنگام احرام چه کار می‌کند: هرکاری را که مرد از قبیل غسل و نظافت، کوتاه کردن مو، چیدن ناخن، دور کردن بوی بد از بدن و امثال این‌ها را انجام می‌دهد، زن نیز باید انجام دهد. و به هر چه که از این‌ها زن در حال احرام نیاز دارد، باید انجام دهد، ولی اگر زن به چیزی از این نظافت‌ها نیاز نداشته باشد بر وی لازم نیست. زیرا از ویژگی‌های احرام نیست. در ضمن برای زن اشکالی ندارد که برای خوشبو کردن بدنش از عطرها و خوشبوکننده‌های سبک و پاک استفاده نماید، به دلیل حدیث عایشه: «كُنَّا نَخْرُجُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِجفنضمد جِبَاهَنَا بِالْمِسْكِ عِنْدَ الْإِحْرَامِ فَإِذَا عَرِقَتْ إحْدَانَا سَالَ عَلَى وَجْهِهَا فَيَرَاهُ النَّبِيُّجفَلَا يَنْهَانَا» [۴۷].

«ما به همراه رسول الله جبیرون می‌رفتیم، در حالی که محرم بودیم به وسیله مشک پیشانی خود را ضماد می‌کردیم، پس وقتی که عرق ما از پیشانی به صورت جاری می‌شد، رسول الله جآن ضماد مشک را می‌دید ولی ما را از استعمال آن نهی نمی‌کرد».

شوکانى در کتاب [نیل الأوطار: ۵/۱۲] گفته است: سکوت رسول الله جبر این امر دلالت بر جواز آن را دارد، زیرا ایشان جبر باطل سکوت می‌کنند.

۶- هنگام نیت احرام زن باید برقع و نقاب خود را بردارد، در صورتی که وی قبل از احرام آن‌ها را به صورت زده باشد. برقع و نقاب نوعی پوشش هستند که کل صورت را می‌پوشانند و فقط دو تا سوراخ جای چشم دارند که زن از آنجا نگاه می‌کند، به دلیل حدیث رسول اللهجبه روایت بخاری که فرمودند: «زن محرم نباید نقاب زند». برقع از نقاب قوی‌تر است. همچنین اگر زنی قبل از احرام دستکش بدست داشته باشد، هنگام احرام باید آن‌ها را از دستش درآورد. زن در هنگام احرام و برخورد و دیدار با مردان بیگانه به جای برقع و نقاب از روسری و چادر و مقنعه استفاده کند و به وسیله آن‌ها چهره‌اش را پنهان نماید. همچنین می‌تواند دو کف دستش را به وسیله پارچه و یا آستین لباسش بپوشاند. زیرا چهره و دو کف دست زن عورت می‌باشد و بر وی واجب است آن‌ها را در مقابل مردان بیگانه بپوشاند چه در حال احرام باشد، و یا در غیر احرام باشد.

ابن تیمیه/گفته است: اما زن جملگی عورت است، به همین سبب برای وی جایز است آن لباسی را بپوشد که به وسیله آن پوشیده شود و مستور گردد و همچنین به وسیله چتری برای خود سایه سازد ولی پیامبرجوی را از نقاب زدن بر چهره و پوشیدن دستکش منع کرده است. اگر زن چهره خودش را با چیزی غیر از نقاب و برقع که به صورت نمی‌چسبند، بپوشاند، به اتفاق علما جایز است، ولی اگر به چهره‌اش هم بچسبد، قول صحیح این است که آن هم جایز باشد. زن مجبور نیست که پوشش چهره خود را به وسیله دستش و یا تکه چوبی و یا امثال این‌ها از چسبیدن به چهره‌اش دور کند، زیرا رسول الله جپوشاندن صورت با نقاب را با پوشیدن دستش برابر قرار داده است، هر دوی این‌ها مانند بدن مرد هستند نه همانند سر وی، همچنین زنان آن حضرت جنقاب را بر چهره خویش می‌انداختند بدون این که چسبیدن آن را به صورت خویش در نظر بگیرند، و در ضمن هیچ اصل علمی از پیامبر جروایت نکرده‌اند که آن حضرت جفرموده باشد: (احرام زن در چهره و صورت اوست) بلکه این سخن بعضی از بزرگان سلف است.

علامه ابن القیم در کتاب [تهذیب السنن: ۲/۳۵۰] گفته است: از پیامبرجیک کلمه در مورد وجوب باز کردن زن چهره‌اش را در هنگام احرام حج نیامده است جز این که آن حضرت از نقاب زدن نهی فرموده است. پس از این مطلب در ادامه ایشان گفته است: «به ثبوت رسیده است که اسماء در هنگام احرام چهره‌اش خود را می‌پوشاند». و عائشه گفت: «کاروان از کنار ما عبور می‌کرد و با احرام همراه رسول الله جبودیم، هرگاه آنان در برابر ما می‌رسیدند، هرکدام از ما زنان روسریمان را از بالای سرمان به روی چهره‌مان می‌انداختیم، وقتی که از ما رد می‌شدند آن را باز می‌کردیم» [۴۸].

ای زن مسلمان در احرام، بدان که تو از پوشاندن صورت و دو کف دست به وسیله چیزهای دوخته شده مثل نقاب و دستکش ممنوع شده‌ای، ولی بر تو واجب است که چهره و دو کف دستت را از مردان بیگانه به وسیله چادر و یا پارچه دیگری بپوشانی، در ضمن گذاشتن چیزی روی صورت جهت بلند نگه داشتن پارچه از صورت که به آن نچسبد و تماس نداشته باشد، همانند گذاشتن تکه چوبی و یا عمامه و غیره هیچ سند و دلیلی ندارد.

۷- برای زن در حال احرام جایز است لباس زنانه را بپوشد به شرط این که آن لباس ساده باشد و زر و زیور نداشته باشد: همچنین لباسش نباید مشابه لباس مردها باشد، همچنین لباسش نباید به اندازه‌ای تنگ و چسبان باشد که اعضای بدنش را نشان دهد، همچنین نباید آن گونه نازک و شفاف باشد که آنچه پشت لباس است را نشان دهد، و یا به اندازه‌ای کوتاه باشد که پاها و دست‌هایش بیرون آید، بلکه لباسش باید کلفت، ضخیم و بلند و وسیع باشد.

ابن المنذر گفته است: اجماع علما بر این است که زن محرم باید پیراهن و روسری و شلوار و چادر و جوراب بپوشد، از کتاب [المغنی: ۳/۳۲۸].

برای وی لباس با رنگ مشخصی همانند رنگ سبز متعین نمی‌گردد، بلکه هر رنگی که مخصوص لباس زنانه است از قرمز، سبز و مشکی را می‌تواند بپوشد، همچنین برای وی جایز است لباسش را عوض نماید.

۸- برای زن سنت است که صدایش را برای تلبیه گفتن پس از احرام به اندازه‌ای بلند کند که خودش بشوند، ابن عبدالبر گفته است: علما اجماع کرده‌اند که سنت برای زن این است که صدایش را بلند نکند بلکه به اندازه‌ای صدایش بلند شود که خودش بشوند، به دلیل ترس از وسوسه و فتنه که از صدای وی ایجاد می‌شود، بلند کردن صدا برای وی ناپسند است و کراهیت دارد، و به همین دلیل است که اذان و اقامه برای وی سنت نیست، همچنین برای آگاه کردن امام جماعت در نماز به جای گفتن «سبحان الله»دستش را بر روی دستش می‌کوبد و و او را آگاه می‌کند. کتاب [المغنی: ۲/۳۳۰، ۳۳۱].

۹- در هنگام طواف واجب است که زن همه بدنش را بپوشاند و صدایش را پایین آورد، و چشمش را پایین آورد، مردان را فشار ندهد، مخصوصاً در هنگام دست زدن به حجرالاسود یا رکن الیمانی، طواف کردن زن با فاصله زیاد از کعبه بهتر از آن است که نزدیک کعبه باشد، ولی در فشار و ازدحام باشد، زیرا توأم بودن و فشار دادن حرام است، بدلیل این که در آن فتنه و وسوسه وجود دارد در صورتی که نزدیک بودن به کعبه و بوسیدن حجرالاسود با وجود امکان سنت است. نباید برای تحصیل سنت مرتکب حرامی شد. در ضمن در چنین حالت‌هایی این کار در حق زن سنت نیست، زیرا سنت در این حالت در حق وی این است که هرگاه از راه دور برابر حجرالاسود رسید به سوی آن فقط اشاره نماید.

امام نووی در کتاب [المجموع: ۸/۳۷] گفته است: اصحاب ما گفته‌اند: بوسیدن حجرالاسود برای زنان مستحب نیست، همچنین دست زدن آن مستحب نیست جز وقت خلوت طواف و شب هنگام و غیره، زیرا در غیر اوقات خلوت هم برای زنان ضرر دارد و هم برای دیگران.

در کتاب [المغنی: ۳/۳۳۱] گفته است: طواف کردن در شب برای زن سنت است، زیرا این عمل برای وی با پوشش‌تر خواهد بود و همچنین ازدحام جمعیت کمتر است، لذا برای وی ممکن است که به کعبه نزدیک شود و حجرالاسود را لمس کند.

۱۰- در کتاب [المغنی: ۳/۳۹۴] گفته است: زنان در طواف و سعی بین صفا و مروه فقط راه می‌روند و شتاب ندارند: ابن المنذر گفت: علما اجماع دارند که زنان برای طواف دور خانه خدا و برای سعی بین صفا و مروه شتابان راه نمی‌روند و برگردن آن‌ها شتاب کردن و بیرون آوردن دوش و بازوی دست راست که مردها در طواف و سعی دارند، نمی‌باشد. در این دو رفتار که در مناسک حج انجام می‌گیرد، هدف اظهار قدرت و شوکت است که در حق زنان این حالت هدف نیست. زیرا در مورد زنان هدف و مقصد اصلی ستر و پوشش است در صورتی که در شتابان حرکت کردن و باز نهادن دوش سمت راست نوعی باز کردن پوشش و عدم ستر وجود دارد.

۱۱- آنچه را که زن حائض قبل از پاک شدن در مناسک حج انجام می‌دهد و آنچه را که انجام نمی‌دهد: زن حائض همه مناسک حج از احرام، وقوف در عرفه، مبیت در مزدلفه و رمی جمار را انجام می‌دهد، ولی کعبه را طواف نمی‌کند تا این که پاک شود و غسل کند، به دلیل حدیثی که رسول الله جبه عایشه پس از حیض شدن گفت: «افْعَلِي مَا يَفْعَلُ الْحَاجُّ غَيْرَ أَنْ لَا تَطُوفِي بِالْبَيْتِ حَتَّى تَطْهُرِي».«انجام بده آنچه را که حاجی انجام می‌دهد جز این که کعبه را طواف نمی‌کنی تا پاک شوی». و در روایت مسلم آمده است: «فَاقْضِى مَا يَقْضِى الْحَاجُّ غَيْرَ أَنْ لاَ تَطُوفِى بِالْبَيْتِ حَتَّى تَغْتَسِلِى». «انجام بده آنچه که حاجی انجام می‌دهد، غیر از این که خانه خدا را طواف نمی‌کنی تا این که غسل کنیم».

شوکانی در کتاب [نیل الاوطار: ۵/۴۹] گفته است: این حدیث در ظاهر نشان می‌دهد که زن حائض تا زمانی که خونش بند نیامده و غسل نکرده است نباید طواف کند، کلمه نهی که در حدیث آمده است مقتضی فساد مقصود در بطلان است، پس در نتیجه طواف کردن زن حائض باطل است و این هم قول جمهور علما است.

در ضمن بین صفا و مروه سعی نمی‌کند، زیرا سعی پس از طواف نسک درست است، به دلیل این که پیامبر جپس از طواف سعی نموده است.

امام نووی در [المجموع: ۸/۸۲] گفته است: مسأله فرعی: اگر شخصی قبل از طواف سعی کند، سعی او در نزد ما درست نیست و این نظر جمهور علما نیز است. و از ماوردی آورده‌ام که ایشان اجماع علما را در این مسأله نقل کرده است. و این نظر مذهب امام مالک، ابوحنیفه و احمد است. ابن المنذر از عطا و بعضی محدثین حکایت نموده است که این سعى او صحیح است. و اصحاب ما این قول را از عطا و داود حکایت نموده‌اند.

دلیل ما این است که پیامبر جپس از طواف سعی نموده است و خود آن حضرت جفرموده‌اند: «لتأخذوا عني مناسككم».«بطور حتم و یقین مناسک حجتان را از من بگیرید».

اما در مورد حدیث ابن شریک الصحابیسکه گفت: به همراه رسول اللهجبه قصد حج بیرون رفتم. مردم نزد وی می‌آمدند، فردی گفت: یا رسول الله، من قبل از طواف سعی کردم، یا فلان چیز را تأخیر انداختم، یا فلان چیز را جلو انداختم، رسول الله جمی‌فرمود: «لا حَرَجَ إِلا عَلَى رَجُلٍ اقْتَرَضَ مِنْ عِرْضِ رَجُلٍ مُسْلِمٍ وَهُوَ ظَالِمٌ ، فَذَلِكَ الَّذِي حَرِجَ وَهَلَكَ».«هیچ گناهی بر شخص نیست جز بر کسی که از آبروی مرد مسلمانی وام گرفته است، در حالی که او ستمکار است، پس چنین کسی به هلاکت رسیده و نابود شده است». این حدیث را ابوداود با إسناد صحیح که همه روایات سند آن روایات صحیح بخاری و مسلم هستند، روایت کرده است جز اسامه بن شریک الصحابی. این حدیث حمل بر آن چیزی می‌شود که خطابی و دیگران آن را حمل نموده‌اند و آن چنین است: سخن آن شخص که گفت: قبل از این که طواف کنم سعی کرده‌ام، به این معناست که من پس از طواف قدوم و قبل از طواف اضافه سعی کرده‌ام.

استاد ما شیخ محمد الأمین الشنقیطی/در تفسیرش [أضواء البیان: ۵/۲۵۲] گفته است: بدان که جمهور اهل علم بر این نظرند که سعی بین صفا و مروه فقط پس از طواف درست است. اگر شخصی قبل از طواف سعی نمود، سعی وی به قول جمهور درست نیست، از جمله آن جمهور ائمه اربعه هستند. و حتی ماوردی و سایرین قول اجماع را بر این نظر نقل کرده‌اند: آنگاه سخن امام نووی را که در بالا ذکر کردیم، نقل کرده است، همچنین جواب وی را به حدیث ابن شریک آورده است، سپس گفت: این گفته وی: «قبل أن أطوف». یعنی قبل از طواف افاضه که در مناسک حج رکن می‌باشد، البته این سخن منافاتی با این توجیه ندارد که بگوییم وی پس از طواف قدوم سعی نموده است، همان طواف قدومی که از ارکان حج نیست.

در کتاب [المغنی: ۵/۲۴۰] چاپ هجر گفته است: سعی همیشه به دنبال طواف است. و سعی بین صفا و مروه آنگاه درست است که قبل از آن طواف انجام شده باشد. زیرا سعی قبل از طواف درست نیست، همین نظر را امام مالک و شافعی و اصحاب رأی نیز داده‌اند. عطا گفته است: برای وی درست است. امام احمد بن حنبل گفته است در صورتی برایش درست است که وی فراموش کرده باشد. ولی اگر عمداً این کار را کرده باشد، سعی او درست نیست. زیرا هنگامی که از رسول الله جدر مورد تقدیم و یا تأخیر نمودن مناسک حج در صورتی که فرد نمی‌داند و فراموش کرده است، سؤال شد، آن حضرت جفرمودند: «مشکلی نیست». اولین توجیه در مورد این سخن این است که پیامبر جهمیشه سعی را بعد از طواف انجام داده است. چنانچه خودشان فرموده‌اند: «لتأخذوا عني مناسككم».«مناسک حج خود را از من بیاموزید».

از آنچه که گفته شد معلوم می‌گردد آن حدیثی را که به وسیله آن به درست بودن سعی قبل از طواف استدلال شده است هیچ دلیلی وجود ندارد. زیرا آن حدیث حمل بر یکی از دو مورد زیر می‌شود: یا این که حدیث در مورد کسی است که قبل از طواف افاضه سعی نموده است، و تنها برای طواف قدوم سعی نموده است که در این صورت سعی او پس از طواف واقع می‌شود. و یا این که این حدیث حمل بر جهل و فراموشی و غیرعمد بودن فرد انجام دهنده می‌گردد. و از این که در این مورد سخن به درازا کشید بدین علت است که امروزه کسانی پیدا شده‌اند که بطور مطلق به جواز سعی قبل از طواف فتوا می‌دهند. والله الـمستعان.

ملاحظه: اگر زنی طواف را به پایان رساند، آنگاه عادت شد، وی می‌تواند با همان حالت حیض سعی خود را انجام دهد: زیرا در سعی میان صفا و مروه پاک بودن شرط نیست. در کتاب [المغنی: ۵/۲۴۶] گفته است: بیشتر علما بر این نظرند که برای سعی میان صفا و مروه پاک بودن شرط نیست. و کسانی که قائل به این قول هستند عبارتند از: عطاء، مالک، شافعی، ابوثور و اصحاب رأی، در ادامه گفته است: ابوداود گفت: از امام احمد شنیدم که می‌گفت: هرگاه زنی طواف نمود آنگاه حیض شد، سعی خود را میان صفا و مروه انجام می‌دهد و بعد می‌رود. از عایشه و ام سلمه روایت شده است که هردو گفته‌اند: «هرگاه زن خانه خدا را طواف نمود و دو رکعت نماز را خواند آنگاه حیض شد، پس سعی میان صفا و مروه را انجام می‌دهد». رواه الأثرم.

۱۲- برای زنان جایز است به همراه افراد ضعیف و ناتوان پس از پنهان شدن ماه از مزدلفه حرکت کنند و بعد از رسیدن به منی رمی جمره را انجام دهند و این به خاطر ترس از ازدحام زیاد است.

الموفق در کتاب [المغنی: ۵/۲۸۶] گفته است: جلو حرکت کردن افراد ضعیف و ناتوان و زنان از مزدلفه هیچ اشکالی ندارد. و از جمله کسانی که افراد ضعیف و ناتوان همراه خود را جلو می‌انداختند عبدالرحمن بن عوف و عایشه بودند و این نظر را عطاء، ثوری، شافعی، ابوثور و اصحاب رأی نیز گفته‌اند. و در این مورد ما خلافی نمی‌دانیم، در ضمن در این فتوا نوعی مهربانی و شفقت در مورد افراد ضعیف و ناتوان ملاحظه می‌شود، همچنین در آن سختی و مشقت ازدحام از آن‌ها برداشته شده است و همچنین در آن اقتدا نمودن به فعل پیامبرشان جوجود دارد.

امام شوکانی در کتاب [نیل الاوطار: ۵/۷۰] گفته است: دلایل نشان می‌دهند که رمی جمار در حق کسی که هیچ رخصتی ندارد، پس از طلوع آفتاب است، ولی برای کسانی که رخصت دارند همانند زنان و سایر افراد ضعیف و ناتوان، قبل از آن نیز جایز می‌باشد.

امام نووی در کتاب [المجموع: ۸/۱۲۵] گفته است: امام شافعی و سایر اصحاب وی گفته‌اند: سنت این است که افراد ضعیف و ناتوان از زنان پس از نصف شب و قبل از طلوع فجر از مزدلفه راهی منی شوند، تا آنان بتوانند قبل از ازدحام جمعیت رمی جمره خود را انجام دهند. سپس امام نووی احادیثی را که براین موضوع دلالت دارند آورده است.

۱۳- زن برای مناسک حج و عمره از موی سر خود به اندازه یک بند انگشت کوتاه می‌کند، همچنین تراشیدن موی سر برای وی جایز است.

در کتاب [المغنی: ۵/۳۱۰] گفته است: آنچه که برای زن مشروع است همان کوتاه کردن است، نه تراشیدن، و در این مورد خلافی هم وجود ندارد. ابن المنذر گفته است: اهل علم بر این موضوع اجماع دارند، به دلیل این که تراشیدن در حق زنان مُثْله کردن به حساب می‌آید. در صورتی که ابن عباس از رسول الله جروایت کرده‌اند که آن حضرتپ جفرمودند: «لَيْسَ عَلَى النِّسَاءِ حَلْقٌ إِنَّمَا عَلَى النِّسَاءِ التَّقْصِيرُ» [۴۹].

«زنان نباید سرشان را بتراشند بلکه آن‌ها باید کوتاه کنند».

و از علیسروایت است که: رسول الله جنهی کرد که زن سرش را بتراشد» و امام احمد می‌گفت: از هر بند گیسو به اندازه یک بند انگشت کوتاه می‌کند، و این همان رأی ابن عمر و شافعی و اسحاق و ابوثور است. ابوداود گفت: من از امام احمد شنیدم، در مورد زن سؤال شد که آیا همۀ سرش را کوتاه می‌کند؟ ایشان گفت: بلکه همه موهای سرش را در جلو جمع می‌کند آنگاه از انتهای موهایش به اندازه یک بند انگشت می‌چیند.

امام نووی در [المجموع: ۸/۱۵۰، ۱۵۴] گفته است: علما اجماع کرده‌اند که به زن دستور داده نمی‌شود که سرش را بتراشد، بلکه وظیفه زن این است که مقداری از موی سرش را کوتاه کند. زیرا تراشیدن در حق زن بدعت است و همچنین نوعی مُثْله کردن است.

۱۴- زن حائض هرگاه رمی جمره عقبه را انجام داد و مویش را کوتاه کرد، پس از آن از احرام بیرون می‌آید، بعد از این هر کاری برای وی جایز است جز این که برای شوهر حلال نیست با وی همبستر شود تا این که طواف افاضه را انجام دهد. هرگاه زنی در این اثنا با شوهرش همبستر شود بر عهده وی فدیه واجب می‌شود و فدیه عبارت است از قربانی کردن یک گوسفند در سرزمین مکه و توزیع گوشت آن در میان مساکین حرم مکه. زیرا این کار پس از تحلل اول صورت گرفته است.

۱۵- هرگاه زنی پس از طواف افاضه عادت شد، وی به هر جا که دلش می‌خواهد مسافرت می‌کند و بر گردن او طواف وداع نیست. به دلیل حدیث عایشهل، ایشان گفتند: صفیه دختر حیی پس از طواف افاضه عادت شدند، من این موضوع را به رسول الله جگفتم. آن حضرت جفرمودند: آیا او ما را از رفتن باز داشته است (یعنی انجام رکنی برای وی مانده است)، من گفتم: یا رسول الله، ایشان طواف افاضه را انجام داده است و بعد از آن عادت شده است. حضرت جفرمودند: «پس اکنون دیگر حرکت کند» [متفق علیه].

از ابن عباسبروایت شده است که: (به مردم دستور داده شد که آخرین کارشان در مناسک حج طواف خانه خدا باشد، جز برای زن حائض که برای وی تخفیف داده شده است» [متفق علیه].

و همچنین از ایشان روایت شده است که: پیامبر جبرای زن حائض اجازه داد که اگر طواف افاضه را انجام داده باشد قبل از طواف وداع حرکت کند و برود» [۵۰].

امام نووی در کتاب [المجموع: ۸/۲۸۱] گفته است: ابن المنذر گفت: عموم اهل علم همین نظر را دارند، از جمله مالک، اوزاعی، ثوری، احمد، اسحاق، ابوثور و ابوحنیفه و سایرین.

در کتاب [المغنی: ۳/۴۶۱] گفته است: این سخن عموم فقهای شهرهاست. و باز گفت: حکم در مورد زنان نفساء همانند حکم زنان حائض است، زیرا زنان نفساء و زنان حائض در چیزهایی که بر آنان واجب است و یا چیزهایی که از گردن آنان ساقط می‌شود، برابر هستند.

۱۶- زیارت مسجد نبوی جهت نماز در آن و دعا در آن برای زن با وجود محرم نیز مستحب است، در صورتی که برای زن زیارت قبر پیامبرججایز نیست، زیرا بر طبق حدیث رسول الله جزنان از زیارت قبور نهی شده‌اند.

شیخ محمد بن ابراهیم آل شیخ مفتی دیار سعودی/در مجموع فتواى خود (۳/۲۳۹) گفته است: نظر صحیح در این مسأله منع نمودن زنان از زیارت قبر پیامبر جاست و آن هم به دو علت:

اول: به علت عمومیت ادله، هرگاه برای مسأله‌ای نهی به صورت عام وارد شده باشد، احدی حق تخصیص آن را ندارد جز با دلیل. در صورتی که اینجا علت هم موجود است [۵۱].

شیخ عبدالعزیز بن باز/در کتاب مناسک حج خویش [۵۲]هنگامی که به ذکر زیارت قبر پیامبر جبرای کسی که مسجد شریف نبوی را زیارت کرده است، بیان می‌دارد، این زیارت فقط برای مردها در شرع اسلام وارد شده است. ولی زنان حق ندارند به زیارت قبور بروند، چنانچه از رسول جثابت شده است که آن حضرت ج: «لعن زوارات القبور من النساء والمتخذين عليها المساجد والسُّرُج».

«زنان زیارت کننده قبور و همچنین کسانی را که بر سر قبرها مسجد درست کرده و چراغانى کنند، لعنت فرموده است».

قصد مدینه نمودن برای نماز خواندن و دعا نمودن و امثال این کارها که در همه مساجد معمول است، در مسجد الرسول جبرای همه مردم جایز است.

[۴۳] متفق علیه. [۴۴] متفق علیه. [۴۵] رواه ابوداود. [۴۶] أخرجه البخاري مسلم. [۴۷] رواه ابوداود. [۴۸] این حدیث را امام ابوداود روایت کرده است. [۴۹] رواه الترمذی. [۵۰] رواه احمد. [۵۱] یعنی آن علتی که به خاطر آن زن از زیارت قبور منع شده است. [۵۲] کتاب: التحقيق والإيضاح لكثير من مسائل الحج والعمره والزياره على ضوء الكتاب والسنة، ص ۱۹.