نظرخواهی زن در ازدواج:
خانمی که به عقد نکاح در میآید از سه حالت خارج نمیشود: یا اینکه دوشیزه صغیر است. یا اینکه دوشیزه کبیر است، یا اینکه بیوه زن است. و هریک از آنها حکم مخصوص به خود دارد.
۱- در مورد دختر صغیره، خلافی نیست در اینکه پدر میتواند بدون اجازه، او را به عقد نکاح هر کس در آورد، چون او اصلاً در حدی نیست که بتوان از او نظرخواهی کرد، و چون ابوبکر صدیقسدخترش عائشهلرا به عقد نکاح رسول الله جدر آورد، حال آنکه شش ساله بود، و به خانه بخت فرستاد در حالیکه نه سال سن داشت [۵۴].
امام شوکانی در [نیل الأوطار: ۶/۱۲۸، ۱۲۹] میگوید:
این حدیث، دلیل است بر اینکه پدر میتواند دخترش را قبل از بلوغ شوهر دهد. و هم دلیل است بر این که ازدواج صغیره با کبیر جایز است، امام بخاری نیز بابی را به این مسأله اختصاص داده و حدیث عائشه را نیز ذکر کرده است و در کتاب (الفتح) بیان شده که بر این مسأله اجماع وجود دارد.
در کتاب [المغنی ۶/۴۸۷] آمده که ابن المنذر میگوید: تمام کسانی را که از اهل علم به یاد دارم اجماع کردهاند بر اینکه اگر پدر، دختر صغیرۀ خود را به عقد نکاح کفؤ و همطراز در بیاورد، این نکاح جایز است.
و من میگویم: در این مسأله که ابوبکرسدخترش عائشهلرا در سنّ شش سالگی به عقد نکاح پیامبر جدر آورد، محکمترین ردّ وجود دارد بر کسانی که ازدواج دختر صغیره را با کبیر انکار میکنند، و به خاطر نادانی یا غرض ورزیشان آن را امری منکر، زشت و معیوب به حساب میآورند.
۲- إنکاح باکره بالغ جز به اذن و رضایت وی صحیح نیست، و رضایت او سکوت او است. پیامبر جدر این باره میفرماید: «وَلا تُنْكَحُ الْبِكْرُ حَتَّى تُسْتَأْذَنَ . قَالُوا : يَا رَسُولَ اللَّهِ , فَكَيْفَ إذْنُهَا قَالَ : أَنْ تَسْكُتَ» [۵۵].
«دختر باکره بالغ به عقد نکاح در نمیآید مگر اینکه از او طلب اذن و نظرخواهی شود. گفتند: ای رسول الله! إذن او چه طوری است؟ فرمود: إذن او سکوت او است». پس اجازه گرفتن و نظرخواهی کردن ضروری است، هر چند کسی که او را شوهر میدهد پدر باشد، بنابر یکی از دو قول صحیح علماء.
علامه ابن القیّم در کتاب [الهدی: ۵/۹۶] میگوید: نظر فوق، قول جمهور سلف صالح، مذهب ابوحنیفه و احمد در یکى از روایات او است، و این نظری است که به آن معتقدیم و غیر آن را باور نداریم و موافق حکم رسول الله جو امر و نهی او است.
۳- و اما عقد نکاح بیوه جز به اذن و رضایت او صحیح نیست، و رضایت او به اقرار او است بر خلاف دختر باکره که سکوت او نشان رضایت بود.
صاحب کتاب [المغنی: ۶/۴۹۳] گفته است: در بین اهل علم اختلافی وجود ندارد در مورد اینکه اذن بیوه این است که رضایت خود را صریحاً بر زبان جاری سازد چون زبان، آلت تعبیر از آن چیزی است که در دل وجود دارد و در هر جا که اذن معتبر باشد، بیان آن نیز به زبان معتبر است.
شیخ الإسلام ابن تیمیه/در [مجموع الفتاوی: ۳۲/۳۹،۴۰] میگوید:
برای کسی جایز نیست که بدون اجازه و رضایت، زنی را به عقد نکاح کسی در آورد، همچنانکه پیامبر جامر کرده است، و اگر چنین کاری صورت گرفت و زن آن را نپسندید، بر ازدواج مجبور نمیشود.
اما پدر میتواند دختر صغیرهاش را إنکاح کند بدون اینکه نیاز به اذن و رضایت داشته باشد، ولی به اجماع مسلمین نه پدر و نه غیر او نمیتواند زن بالغ بیوه را بدون اذن و رضایت شوهر دهد، و همچنین به اجماع مسلمین دختر باکرۀ بالغ را جز پدر و پدربزرگ، کس دیگری نمیتواند بدون اجازه شوهر دهد، و پدر و پدر بزرگ نیز باید کسب اجازه نمایند.
و اما در اینکه آیا طلب اجازۀ آنان واجب است یا مستحب، بین علماء اختلاف نظر وجود دارد. بنابر قول صحیح کسب اجازۀ آنان نیز واجب است.
باید ولیّ زن در صورت دادن ازدواج، خدا را در نظر گیرد و بیندیشد که آیا زوج کفؤ و همطراز زوجه است یا خیر، و در این وصلت فقط مصلحت مولی علیها را در نظر بگیرد نه مصلحت خود را.
[۵۴] متفق علیه. [۵۵] متفق علیه.