آیه ولایت
استناد کرده شده به آیه ۵۵ سوره مائده: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ٥٥﴾[المائدة: ۵۵]. یعنی: «جز این نیست که دوست شما خداست و رسول او و مومنانى که بر پا میدارند نماز را و میدهند زکوة را و ایشان پیوسته نمازگزارند».
در شان نزول این آیه گفتهاند: که حضرت علی س در حال رکوع بود که فقیری آمد و درخواست کمک کرد، حضرت علی هم انگشترش را به او صدقه داد و این آیه در حق او نازل شد.
امامیه گفتهاند: مراد از ولی در این آیه ولایت به معنای رهبری است، که منحصر به خداوند و پیامبر ص و کسانی است که ایمان آوردند، و مراد از ﴿وَهُمۡ رَٰكِعُونَ﴾ علی س است، چون او در حال رکوع صدقه داد [۴۲]. اما در نزد ما این آیه بر این موضوع وارد نشده است.
قرینه اول: این آیه در شان تمام مهاجرین و انصار نازل شده است به دلیل اینکه با صیغه جمع (الذین) آمده است و این معنا حقیقی (الذین) است، اگر چه گاهی مجاز حمل بر مفرد هم میشود، اما در این جا دلیلی برای صرف نظر کردن از معنای ظاهری آن وجود ندارد. و اما مراد ﴿وَهُمۡ رَٰكِعُونَ﴾رکوع حسی و عملی نیست زیرا صدقه دادن در حال نماز مبطل نماز است، بلکه مراد از آن خشوع و فروتنی است (وَ هُمْ خَاشِعُونَ) [۴۳].
قرینه دوم: از لفظ ولی معنای رهبری لازم نمیآید بلکه گاهی مراد از آن یاور، دوست، همسر و رییس است. و آیه بعد از آن یعنی [۴۴]:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَكُمۡ هُزُوٗا وَلَعِبٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَٱلۡكُفَّارَ أَوۡلِيَآءَ﴾[المائدة: ۵٧]
«ای مومنان کسی را از اهل کتاب یعنی ((یهودیان و مسیحیان)) و از کافران به دوستی نگیرید که دین شما را مسخره میکنند و به بازی میگیرند».
مانع از آن میشود که در اینجا (ولی) به معنای رهبر باشد، زیرا ممکن نیست که در این آیه اولیا را که (جمع ولی) است به معنای رهبر گرفت، چون به ذهن هیچ یک از مومنان خطور نکرده (و نخواهد کرد) که کسی از یهود یا نصاری را خلیفه کنند (اما طرح دوستی و رفت و آمد به عنوان همکار و همسایه قابل تصور بوده است لذا خداوند اهل ایمان را از دوستی با آنان بر حذر داشته است) [۴۵].
قرینه سوم: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ﴾ ﴿يُقِيمُونَ﴾﴿َيُؤۡتُونَ﴾و ﴿رَٰكِعُونَ﴾.
تمام کلمات این آیه به صورت جمع است هیچ جایش مفرد نیست و حضرت علی یک نفر است، معلوم شد که این آیه در شان یک نفر نیست در شان عدهای است و چطور میشود کسانی شاکی میشوند آقا پشتیبان نداریم قوم یهود ما را ترک کردند بعد خدا به آنها دلداری بدهد که آقایان ناراحت نباشید حضرت علی یک نفر پشتیبان شماست اگر این طوری معنی کنیم با عقل سازگاری ندارد اینکه بگویید قومی دشمن شماست، ناراحت نباشید یک نفر پشتیبان شماست، بلکه در اینجا میگوید که اگر آن عده یهودی شما را رها کردند شما ناراحت نباشید مومنین تمام یاران و اصحاب رسول الله پشتیبان شما هستند نه یک نفر (حضرت علی).
قرینه چهارم: ﴿ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ﴾و او را به معنای حال مراد گرفتند و این چیز مسلمی است که واو در معنای جمع معنای حقیقی است و در حال این معنی مجازی است و این یکی از قوانین اصول است که برای اختیار معنای مجازی دلیل و قرینه لازم است، تا زمانی که قرینهای وجود نداشته باشد ترک معنای حقیقی و اختیار معنای مجازی اصلاً جایز نیست و اینجا چه مدرکی دلالت میکند این واو در معنای جمع نیست و در معنای حال است از این هم بگذریم، اگر واو را در معنای حال مراد بگیریم نتیجه این میشود. بنابر دستور زبان و نحو عربی جملهای که بعد از چند جمله به صورت حال ذکر شود این از مجموعه چند جمله معطوفه حال قرار میگیرد پس به این صورت ﴿ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ﴾تنها حال ضمیر یوتون الزکوه نیست بلکه حال ضمیر ﴿وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ و يُقِيمُونَ الصَّلاةَ﴾ هر دو میباشد.
قرینه پنجم: خوب حال زكوة را در حال رکوع انجام دادن یک داستانی بیان شده، ولی نماز را در رکوع چطور انجام میدهند، این معنی ندارد که نماز در رکوع انجام میگیرد.
قرینه ششم: از این هم بگذریم این قول را بپذیریم مسئله اینجاست که گفته شده که زکات میدهند این برای ما ثابت نشده که حضرت علی غنی و صاحب زکات بوده تاریخ زندگی حضرت علی گواهی میدهد که حضرت علی بیش از غذای یک شبانه روز را در منزل نگه نمیداشت. اجازه نمیداد که در منزلش بیش از یک شبانه روز غذایی باشد چه برسد به پول، چه برسد به طلا و نقره و وسایل انفرادی دیگر که زکات واجب شود. طبق قانون شرعی زکات بر صاحب نصاب واجب است نه بر آدم فقیر و آن هم شرط است که یک سال بگذرد چطور زکات واجب شد از این هم بگذریم.
قرینه هفتم: زکات دادن به مسلمانان لازم است به کافر لازم نیست، سائل از کجا متوجه شد که این انگشتر مال من است مسلمان تا زمانی که گفته نشود آقا این ملک مال تو، با انداختن یک انگشتری نمیتواند این را برداشت کند که این ملک مال من است و نمیتواند از آن استفاده کند و از این هم بگذریم.
قرینه هشتم: اگر این داستان و این مسائل را بپذیریم نتیجهاش این میشود که پرداخت زکات در حال رکوع مورد ستایش قرار گرفته و مسلماً چیزی که در آیه قرآن مورد ستایش قرار گیرد اگر فرضاً واجب قرار نگیرد حداقل مستحب قرار میگیرد بنابراین استجباب، این لازم است همان طور که در جاهای دیگر زکات ادا کرده میشود در رکوع نیز ادا شود در حالی که چنین چیزی مشاهده نمیشود و هرگز ادا نمیشود.
قرینه نهم: لفظ﴿يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ﴾مضارع هستند و مضارع دلالت بر استمرار دارد یعنی این کارها همیشه انجام میگیرد نه یک بار و ﴿يُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ﴾مستقبل است یعنی تا زمان حیاتشان مومنین زکات میدهند، این یک نوبت نیست که معنی کنیم اینها در رکوع زکات میدهند، یعنی هر بار که نوبت زکات میرسد در رکوع زکات میدهند برای این موضوع حداکثر یک داستان بیان شده است. و بار دومی و سومی وجود ندارد که حضرت علی در رکوع زکات یا انگشتری را داده باشد در صورتی که باید بر دوام و تکرار حداقل سه بار این عمل انجام گرفته باشد. بعد این مفهومش درست در میآید. در حالی که این داستان را تمام محدثین و حفاظ حدیث مانند ابن حجر و غیره مینویسد که کلاً داستان ضعیف است.
قرینه دهم: این داستان را اگر بپذیریم این داستان به مقام حضرت علی و به مقام نماز توهینی است زیرا حضرت علی شخصی بوده است که او را تاریخ به این صورت معرفی میکند که از پای مبارکش تیر در میآورند و اطلاع پیدا نمیکند، در حال نماز به بدنش تیر زده میشود متوجه نمیشود که من تیر خوردم خون جاری میشود از بدنش در حال نماز متوجه نمیشود که خون از بدنش جاری میشده، چطور متوجه میشود که سائلی آمده و بعد انگشترش را در آورد و انداخت که بردارد و برود این عمل کثیر خلاف مقام نماز است و هم خلاف مقام حضرت علی است اصلاً معرفی توهین آمیزی است به حضرت علی.
که در حال نماز علی توجهش به خدا نبوده بلکه به یک سائلی بوده و صدای مردم را میشنید چنین چیزی با نام حضرت علی موافقت نمیکند و درست در نمیآید و حضرت علی مقامش خیلی بالاتر از این است که این طور معرفی شود.
قرینه یازدهم: حصر در إنما به عنوان خبر برای کسی بکار میرود که در وقت شنیدن خیر نسبت به آن متردد و مشکوک باشد. وقتی که این آیه نازل شد در مورد خلافت هیچ اختلافی وجود نداشت زیرا آن موقع عصر نبوت بود (و رسول خدا ص حضور داشت) و امامت به نیابت از نبوت هست، پس دلیلی برای آوردن إنما نیست [۴۶].
زیرا مادامی که ذهن مخاطب از خبر عاری و خالی است نیازی به آوردن انما و حصر نیست بنابراین (مراد از ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ...﴾فقط یاری و دوستی است.
۲) و گاهی بر اولویت او برای خلافت چنین استدلال شده که او پسر عموی پیامبر ص بوده است. و از سایر خلفا به آن حضرت نزدیکتر بوده است پس اگر از راه وراثت هم باشد او سزاوارتر است [۴٧].
جواب آن به دو دلیل است:
اولاً واضح است که اسلام امامت را بر مبنای وراثت تایید نمیکند بلکه مسلمانان خود میتوانند با هر کسی از قریش به عنوان خلیفه بیعت نمایند.
ثانیاً: اگر اصل مبتنی بر وراثت باشد مسلماً عباس عموی پیامبر ص سزاوارتر بود زیرا که او از حضرت علی س به پیامبر ص نزدیکتر و از نظر سن هم بزرگتر بود.
۳) پس چه بسا گاهی بر اولویت او چنین استدلال که حضرت علی س داماد رسول خدا ص است.
جوابش این است که:
اگر اصل مبتنی بر دامادی باشد پس حضرت عثمان س سزاوارتر از حضرت علی س و حضرت ابوبکر س است، چون حضرت عثمان س دو دختر پیامبر ص را به عقد خود در آوردند.
[۴۲] شرح عقايد اهل سنت ص ۲٧۱. [۴۳] شرح عقايد اهل سنت ص ۲٧۱. [۴۴] شرح عقايد اهل سنت ص ۲٧۱. [۴۵] در بعضي از تفاسير اهل سنت از شخصي به اسم عباده بن صامت نامبرده شده است. [۴۶] شرح عقايد اهل سنت ص ۲٧۲. [۴٧] شرح عقايد اهل سنت ص ۲٧۲.