خلافت و انتخاب

سخن آخر

سخن آخر

از آنجایی که الله رب العزت فرمود: ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ[الفتح: ۱۸].

به درستی که طبق این آیه الله رب العزة از یاران صلح حدیبیه که با پیامبر ص بیعت کردند راضی شد و رضایت خداوند دلالت می‌کند بر اینکه همیشه از آنها راضی است. چون آینده را خبر دارد لهذا در گفتار خود العیاذ بالله دچار اشتباه نمی‌شود. و همین طور احادیث زیادی برتری حضرت صدیق اکبر س را ثابت می‌کند از آن جا که آن حضرت در خطبه تودیع که با امت وداع کردند فرمودند:

«عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ، من بَعدِي عَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ» [۸۵].

این حدیث دلالت بر واجب بودن اطاعت از خلفاء بعد از ایشان و مصلح بودن آنها دارد.

و پیامبر در حدیث دیگر می‌فرماید: که به سنت من و سنت ابوبکر، عمر و عثمان چنگ بزنید. و از گفتار پیامبر ص ثابت شده است که آن حضرت ص در احادیث مستفیضه خبر دادند که بعد از وفات وی ص خلافت نبوت و رحمت خواهد بود و بعد از آن ملک عضوض [۸۶]، و آنچه متصلاً بعد از وفات آن حضرت ص واقع شد خلافت اربعه بود. پس خلافت ایشان، خلافت نبوت و رحمت است و اگر سیرت خلفا مشابه سیرت انبیاء نمی‌بود و ایشان خلافت را غصب کرده بودند، خلافت نبوت و رحمت نمی‌بود پس از اینجا دانستیم خلافت خلفاء اربعه از روی جور و ظلم نبوده است. و نکته دیگر در اثبات خلافت صدیق اکبر این است که آن حضرت در آخرین بیماری حضرت ابوبکر صدیق را امام نماز ساختند و به امامت دیگری راضی نشدند و این دلالت بر شایستگی وی دارد.

همچنان که حضرت علی س می‌فرماید: پس کسی که صلاحیت امامت که از امور دین ما است را دارد، در امور دنیا به طور اولی شایسته این کار است.

حضرت ابوهریره که به صداقت او همه مردم اعتقاد دارند می‌فرمایند: «والله الذي لا إله إلا هو لو لا أن أبابكر استخلف ما عبد الله»، مردم گفتند شما چه می‌گویید؟ ایشان دوباره گفتند: «والله الذي لا إله إلا هو لو لا أن أبابكر استخلف ما عبد الله». به خدا قسم که به جز او معبودی نیست اگر حضرت ابوبکر س بر مسند خلافت نمی‌آمد، در دنیا دیگر کسی خداوند یکتا را عبادت نمی‌کرد [۸٧].

و همچنین جندب در جنگ حنین از پیامبر ص پرسید: که گرامی‌ترین اصحاب تو کیست که قائم مقام تو باشد؟ [۸۸].

حضرت فرمودند: ابوبکر س قائم مقام من باشد، عمر دوست من است، به راستی سخن می‌گوید، عثمان از من است و علی برادر من است که دلالت بر خلافت صدیق اکبر می‌کند.

و آن حضرت ص گواهی دادند صدیق را به این که اولین کسی است که بعد از پیامبر داخل بهشت و صاحب آن حضرت بر حوض کوثر است و تمام دروازه‌های بهشت او را صدا می‌زنند.

کسی که متصف به این صفات باشد، به آن حضرت در منزلت اقرب است، و هر که اقرب به آن حضرت باشد مستحق خلافت است ما باید از اختلافات جلوگیری بکنیم زیرا این اختلافات خدمتی به اسلام و مسلمین نمی‌کند و این که کدام یک اولی و افضل‌اند، موجب پیشرفت مسلمانان نمی‌شود بلکه باعث عقب ماندگی دور ماندن از اهداف مهمی می‌شود که اسلام مبلغ آن است.

و به فرض این که حضرت علی س افضل و سزاوارتر از سایر خلفای راشدین باشد. انتخاب این سه تن به امامت اگر آن طور که شما بیان می‌کنید، خلاف واقع بوده است، آیا غیر از این است که آنان به اسلام و مسلمین خدمت کرده‌اند و امور خلافت را به نحو احسن و اکمل انجام داده‌اند؟

و آیا مراد از خلافت غیر از این است؟

پس برانگیختن این امور اختلافی بعد از گذشت چندین قرن فایده‌ای ندارد و هیچ خدمتی به اسلام نمی‌کند و مایه پیشرفت آن نمی‌شود و با وجود این حضرت علی همان طور که گفتیم با آنان بیعت کرد و همراه آنان جهاد نمود و پشت سر آنان نماز جمعه، جماعات، عید قربان و رمضان را خواند و از میان اسیران آنان مادر محمد بن حنفیه را به عقد خود در آورد.

پس اگر خلافشان شرعی نبود مسلما چنین اعمالی برای حضرت علی جایز نبود.

و گاهی می‌گویند که امام این کارها را بنا به تقیه انجام داده است. می‌گوییم بسیار بعید است که پدر حسنین حق را نگوید و خاموش بماند چرا که در شان و مقام او نیست، چگونه ممکن است کسی که برای باطل لحظه‌ای سر خم نکرده است باطل را تصدیق و تایید نماید [۸٩].

و چرا با اجتهادی که مخالف شریعت است خلافت آنان را تایید نماید؟ بنابراین، چنین اتهامی شخصیت بسیار ارجمند او را تباه می‌کند. و شاید برخی از آنان بگویند، که رسول خدا او را ملزم کرده بود تا در حوادثی که بعد از آن حضرت پیش می‌آید، آشوبی بپا نکند و شمشیری از غلاف نکشد. می‌گوییم از اموری است که با روش حکومت و کشور داری موافق نیست. زیرا موجب هرج و مرج در حکومت اسلامی می‌شود، گذشته از این اگر چنین بوده و رسول خدا ص چنین توصیه‌ای به او فرموده است، پس چرا در جنگ جمل و صفین آن را به کار نگرفت [٩۰].

بنابراین اگر ما تاریخ اسلام را رو به آغاز ورق بزنیم می‌بینیم که قدرت و شوکت مسلمین در مبادی فجر اسلام، پشت سلاطین جهان را به لرزه در آورده بود و هر روز کشوری را فتح می‌کردند و برق آسا با سرعت و شتاب، آیین اسلام را به شرق و غرب و شمال و جنوب توسعه می‌دادند واضح و بدیهی است که باعث آن پیشروی محیر العقول و حدیث و اتفاق بود. امروزه اگر کسی بخواهد به دین اسلام مشرف شود و این اختلافات را مشاهده کند، متحیر و سرگردان می‌گردد و نمی‌تواند به کدام فرقه رو آورد. ناچار آیین خود را هر چه هست بر سرگردانی ترجیح می‌دهد و از مسلمان شدن پشیمان می‌شود. زیرا عقل سلیم از دین مشکوک و مذاهب مختلف پرهیز می‌نماید

ادامه این گونه اختلافات جز ضعف و ذلت، جز تشدید اختلاف جز توسعه شکاف چه نتیجه‌ای دیگر دارد.

بیاییم همه در جستجوی حق باشیم و برای خودمان و جامعه اسلامی دل به سوزانیم و عاشقانه با وحدت و همدلی مسلمانان را از چنگال مستکبران شرق و غرب نجات دهیم، و بدون تعصب در جستجوی حقیقت باشیم از خداوند تمنا دارم که همه ما را به راه راست و طریق خیر و صلاح هدایت فرماید و از وساوس نفس و شیطان محفوظ بدارد. آمین یا رب العالمین

[۸۵] احمد و ابو داود. [۸۶] مشکوة المصابيح ج۳ ص ٧، «الخلافة بعدي ثلاثون سنة ثم تصير ملكاً عضوضاً». [۸٧] روايت ابوالاعرج – البداية والنهاية ج ۶ ص ۳۰۴ نگاه خلافت، اقتدار، اتحاد، عزت. [۸۸] حديث فوق سندش ضعيف مي‌باشد. [۸٩] شرح عقايد اهل سنت ص ۲٧۲. [٩۰] شرح عقايد اهل سنت ص ۲٧۲.