خلافت و انتخاب

حدیث استخلاف

حدیث استخلاف

«أنت مني بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبي بعدي» [۸۲].

تو در نزد من به منزله هارونی در نزد موسی، جز اینکه بعد از من پیغمبری نیست.

عده‌ای از فرق اسلامی استدلال کرده‌اند که موسی ÷هارون را جانشین خود کرد و مادامی که علی به منزله هارون باشد پس بعد از پیامبر ص خلیفه و جانشین است.

جوابش به فرض صحت آن این است که:

اصل قضیه این است که آن حضرت ص به غزوه تبوک متوجه شد و به جهت مصلحتی حضرت علی را در خانه خود گذاشت، از این وجه به ذهن حضرت علی ملالی رسید که وقت جنگ چرا همراه آن حضرت نباشد آن حضرت ص فرمودند که:

«ألا ترضی أن تكون مني بمنزلة هارون من موسی».

أخرجه الترمذي والحاكم من حديث سعد قال: «سمعت رسول الله ص يقول لعلي وخلفه في بعض مغازيه، فقال له علي: يا رسول الله! تخلفني مع النساء والصبيان؟! فقال له رسول الله: أما ترضی أن تكون مني بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبوة بعدي».

حاصل این است که: حضرت موسی در وقت غیبت خود به کوه طور حضرت هارون را خلیفه ساخت.

در حضرت هارون سه خصلت بود:

۱- از اهل حضرت موسی بود.

۲- خلیفه او بعد از غیبت بود.

۳- نبی بود.

حضرت علی سدر دو خصلت اول با هارون شریک است، اما خصلت سوم مخصوص هارون ÷است که نبی بود.

این معنا با خلافت کبری که بعد از وفات آن حضرت ص می‌باشد هیچ ربطی ندارد. زیرا آن حضرت در هر غزوه شخصی را امیر مدینه مقرر می‌ساخت (خلافت صغری) و اگر آن حضرت ص مرادش خلافت کبری می‌بود تشبیه می‌داد به حضرت یوشع که خلیفه حضرت موسی بعد از وفات او بود نه به حضرت هارون.

زیرا حضرت هارون در وقت غیبت حضرت موسی به جانب طور خلیفه بود، نه بعد از وفات او. موسی ÷، هارون را در زمان حیات خود جانشین خویش کرد نه بعد از مرگ و اگر به خاطر اینکه رسول الله ص او را در زمان حیاتش جانشین خود کرده، همان طور که موسی ÷حضرت هارون را جانشین خود نمود، لازمه‌اش این باشد که بعد از پیامبر ص حضرت علی جانشین آن حضرت می‌باشد، لازمه این قول این است که عبدالله ابن مکتوم نیز شایسته و سزاوار خلافت می‌باشد.

چون پیامبر در بعضی از غزوات او را جانشین خویش کردند. همان طور که در غزوه ذات الوقاع در سال ۴ هجری ابوذر س را جانشین خود کرد.

هارون قبل از موسی ÷فوت کرد پس وجه تشبیهی را که بیان کرده‌اند از نظر ما سندی ندارد [۸۳].

[۸۲] مسلم ٧/۱۲۰. [۸۳] شرح عقايد اهل سنت ص ۲٧۰ و ۲٧۱.