۱- دلتنگی و پریشانی پیامبرصافترا بر الله عزوجل و پیامبر اوست:
به متباقی بحثمان در مورد روایت اولی کلینی ادامه میدهیم. به ادعای مذهب دوازده امامی، الله عزوجل به رسول اکرمصدستور فرمود تا به مردم ولایت را تفسیر نماید، وقتی این دستور رسید رسول اکرمصسخت دلتنگ و پریشان شد و ترسید مردم از شنیدن این فرمان از دین بیزاری جویند و مرتد شوند و او را تکذیب کنند، ناچار به پروردگار خویش رجوع کرد و الله تعالی این آیت را نازل فرمود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ﴾[المائدة: ۶٧].
«ای پیامبر! هر آنچه از سوی پروردگارت برتو نازل شده است برسان، و اگر چنین نکنی، رسالت الله را نرساندهای و الله تو را از مردمان محفوظ میدارد». تا آخر حدیث.
گوییم: سادهترین رد بر این روایت آنست که گفته شود این روایت افترا و دروغ بستن به الله تعالی و پیامبر اوصاست، زیرا هیچ عاقلی در جهان به سبب و یا باعث اینگونه ترس عجیب آنهم در قلب شجاعترین خلق الله صلی الله علیه وآله وآله وسلم پی نمیبرد!
از این گذشته، چگونه پیامبر اکرمصکه نمونهای از اطاعت و فرمانبری برای بشریت تا روز قیامت است از فرمان الهی سرباز زده دلتنگ و پریشان میگردد!! پاک است ساحت پاک آنحضرتصاز این افترای بزرگ.
این از یک جانب، و از جانب دیگر ما نمیدانیم کلینی یا راویان او از کجا دانستند که پیامبرصدو بار دلتنگ شد؟ - یا اینکه یکبار دلتنگ شد لیکن دو بار ذکر شده - و از کجا دانستند که آنحضرتصاز اینکه مردم از اسلام برنگردند و مرتدنشوند و او را تکذیب کنند ترسید؟!! زیرا چنین حالت از حالات روانی شخص است که زمینۀ دانستن آن برای دیگران ممکن نیست تا اینکه خود آن را تصریح نکند و یا اینکه خود آنحضرت آنچه در دل دارد اظهار کند.
صرف نظر از آنکه این موضوع را اصلا عقل نمیپذیرد که موجب ارتداد مردم از اسلام و تکذیب آنحضرت گردد، به جز کسانی که در فرهنگشان لعن و تکفیر شایع و متداول است که این موضوعی طولانی است.