۲- حدیث غدیر هیچ ارتباطی به امامت و خلافت ندارد
گوییم، مقصود از ایراد حدیث این است که پیامبرصخواست کسانی را که با علی و خالد از مدینه به یمن سفر نموده بودند و الان پس از ادای مراسم حج با آنحضرت به مدینه برمیگردند متوجه سازد تا با دلهای مملو از صفا و صمیمیت به مدینه باز گردند.
اگر منظور از این حدیث مقرر نمودن والی و یا حکمفرما میبود و اندکترین ارتباطی با خلافت و امامت یا ولایت عامه میداشت پیامبرصآن را به صراحت به مردم بیان میکرد، و نمیگذاشت مردم از حج به شهرهایشان برگردند مگر اینکه از همچو امر بزرگ آگاهی یابند، نه اینکه چنین امری مهمی را تنها برای اهل مدینه بیان کند. زیرا قبل از فرا رسیدن آخرین حج پیامبرصنامههایی به بزرگان و سران قبایل عرب در سراسر عربستان فرستاد و از آنها خواسته بود که در مکه حاضر شوند.
تا اینجا این مطلب به ذهن میرسد که لابد پیامبرصقصد داشت مطالب حساس و مهمی در مراسم حج بیان کند و با این کار برای آخرین بار با مردم اتمام حجت نماید. مراسم حجة الوداع در حالی شروع شد که بیش از یکصد هزار نفر از مردم سراسر عربستان (از شهرها و روستاهای مختلف) به مکه آمده بودند تا برای آخرین بار محضر پیامبرصرا - آن هم در مراسم حج - درک کنند. پیامبرصدر این مراسم با شکوه، دو سخنرانی مهم و طولانی ایراد فرمود. اولی در عرفات و دومی در منا. در این دو سخنرانی (که بیش از یکصد هزار نفر از مردم عربستان، با جان و دل به آن گوش میدادند) پیامبرصیک بار دیگر خلاصهای از مهمترین و حساسترین تعالیم اسلام را - که اکثر آنها جنبۀ اجتماعی و سیاسی داشت - به مردم ابلاغ کرد و حتی مطالب مهمی در مورد نحوۀ حکومت در اسلام بیان نمود، اما نه اشارهای به الهی بودنِ مقامِ جانشینی پس از خود کرد و نه نامی از علیسبه عنوان امام و جانشین پس از خود برد. به عبارت دیگر هر چند در مورد ماهیت حکومت اسلامی و نحوۀ رفتار حاکمان با مردم و حقوق متقابل مردم و حکومت مطالب فراوانی بیان نمود اما هیچگاه نگفت که حاکم و زمامدار پس از من باید از طرف الله و با معرفی من انجام شود، و لذا نامی هم از علی به عنوان امام و جانشین پس از خود نبرد. اگر واقعاً پیامبرصدر روز غدیر خم میخواست علیسرا به عنوان امام و جانشین پس از خود تعیین کند، این کار را در مراسم حج (و در همین دو سخنرانی) انجام میداد تا به گوش همۀ مسلمانان (خصوصاً بزرگان و سران قبایل عرب، که بنا به دعوت پیامبرصدر این مراسم شرکت کرده بودند) برسد و حجت بر همه تمام شود. در مراسم باشکوه حجة الوداع، بیش از یکصد هزار نفر از مردم سراسر عربستان حضور داشتند. اما وقتی این مراسم به پایان رسید، مردم شهرها و روستاها و قبایل مختلف، برای بازگشت به شهر و دیار خود، هر کدام راه خود را در پیش گرفته و کاروانهای مختلف هر یک به راهی رفتند و مردم مکه هم در مکه ماندند. تعدادی از کاروانها هم که مسیرشان به طرف مدینه بود، به همراه کاروان پیامبرصراه مدینه را در پیش گرفتند. یعنی اینگونه نبود که همۀ آن جمعیت یکصد هزار نفری، بعد از پایانِ مراسم حج، به همراه پیامبرصتا غدیر خم آمده باشند. بلکه تعداد افرادی که به همراه پیامبرصآمدند، قاعدتاً بسیار کمتر از کل تعداد شرکت کنندگان در حجة الوداع بوده است. حال اگر واقعاً پیامبرصمیخواست علی را به عنوان امام و جانشین پس از خود به مردم معرفی کند، آیا بهتر و عاقلانهتر نبود این کار را در مراسم حج و در حضور بیش از یکصد هزار مسلمان – که در میان آنها بسیاری از بزرگانِ عرب و سران قبایل گوناگون، بنا به دعوت قبلی خودشان حضور داشتند – انجام میداد؟ لیکن پیامبرصبه هنگام بازگشت از حجهالوداع نزدیک جحفه، در محلی به نام غدیر خم سخنرانی کرد، و فضیلت علی بن ابی طالب و پاک بودن او از آنچه که برخی از همراهانش در راه یمن او را متهم کرده بودند را بیان کرد، چون رفتاری که علی با همراهانش کرده بود همراهانش احساس کرده بودند که او به آنها ستم نموده و تنگچشمی و بخل میورزد، و حال آن که کار علی درست بود، بنابراین، پیامبرصوقتی مناسک حج را انجام داد و به مدینه بازگشت، در میان راه این مطلب را بیان کرد، و در هجدهم ذیالحجه آن سال سخنرانی بزرگی در روز یکشنبه در محل غدیر خم در زیر درختی ایراد فرمود، و ایشان در این سخنرانی چیزهایی را فرمود و فضائل علی و امانتداری و نزدیک بودنش را به پیامبرصمتذکر شد، و اینگونه گمانهای مردم در مورد علی برطرف شدند و نگذاشت قضیه نا حل شده به مدینه برگردند.