نقد و بررسی تفسیر آیه ولایت از دیدگاه شیعه دوازده امامی

فهرست کتاب

بخش ششم: سیاق آیات و اجماع اهل تفسیر

بخش ششم: سیاق آیات و اجماع اهل تفسیر

در پایان این نقد و بررسی بهتر است تفسیر آیت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْرا که کلینی سخن خود را با آن آغاز نموده ذکر نماییم چون برخی از علمای امامیه در این مورد سخن گفته‌اند، هر چند مفهوم سخنان ایشان از دائرۀ آنچه فیض کاشانی نقل نموده خارج نیست، زیرا وی در تفسیر این آیت سخنان علامۀ مؤرخ و مفسر بزرگ ابن کثیر و مفسر ادیب و دعوتگر و ناقد سید قطب را بطور شاهد نقل نموده و در مورد آندو بزرگوار کنایات تند و بی‌موردی را به این بهانه که ایشان مانند سایر مفسرین بر سیاق آیت تکیه نموده‌اند ذکر نموده است.

و این سبب شد تا سخن وی را در اینجا ذکر نماییم بویژه اینکه اتفاقا قول هردو مفسر بزرگوار را در نقد و بررسی خویش بطور گواه و شاهد ذکر نموده‌ایم.

شیخ محمد هادی معرفه می‌گوید:

«و می‌بینیم که این - ابن مخلوف- ثعالبی در تفسیر آیت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ٥٥.

تلاش دارد نزول این آیت را در مورد علیسهنگامیکه انگشتر خود را در وقت رکوع به مرد فقیر صدقه داد سبک نشان دهد در حالیکه این عمل فضیلت شامخی برای مولای ما امیر المؤمنین بوده اهل تفسیر و حدیث همه بر آن اتفاق دارند و روایات هردو جانب با تواتر این مسأله را ثابت می‌سازد [۵٧].

ثعالبی می‌گوید: زکات در آیت عام بوده شامل صدقۀ فرضی و داوطلبانه و همه اعمال صالح است، سپس اوتعالی ایشان را به کثرت رکوع ستوده و رکوع را بخاطری بطور مشخص ذکر نموده است که یکی از بزرگترین ارکان نماز به شمار می‌رود [۵۸].

شیخ معرفه قول ثعالبی را بطور شاهد ذکر نموده و بر آن تعلیق نادر خود را چنین ذکر نموده است: «بدین ترتیب از تفسیر آیت با چنین کوتاهی و اختصار ناقص و نا تمام بیرون می‌رود! بله.... این چنین شیطان کینه را برایشان چیره ساخته ویاد الله را از خاطرشان برده است!!».

سپس می‌افزاید: «و این عبد الله بن زبیر در تلاش است تا ثابت کند که سورۀ انسان در مکه نازل شده، چرا؟ به خاطر اینکه وجود آیات قرآن در فضایل اهل بیت رسول اللهصبر او سختی می‌کرد زیرا کینه و نفرت و حقد خانوادۀ رسول الله را در دل می‌پرورانید: ﴿وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِأَعۡدَآئِكُمۡۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَلِيّٗا وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ نَصِيرٗا ٤٥[النساء: ۴۵]. «الله بهتر دشمنانتان را می‌شناسد، و کافی است که الله سرپرست باشد، و کافی است که الله یاور باشد».

عبدالله بن زبیر ذکر نام پیامبرصرا از خطبۀ جمعه با این عذر حذف نمود: بنی هاشم را میدیدم وقتی یادی از پیامبرصمی‌شد شاد و مسرور شده چهره‌های‌شان درخشان می‌گشت و گردن‌های‌شان دراز می‌گردید، و به الله سوگند تا توان دارم آنچه را که سبب خوشی و خورسندی ایشان می‌گردد هرگز نمی‌گذارم آن را بچشند....» به این ترتیب برخی از مفسرین مبتذل مانند ابن کثیر و سید قطب به دنبال ابن زبیر رفته اجماع اهل تفسیر را کنار گذاشته به سیاق آیت استناد می‌کنند» [۵٩].

گوییم: آیا خواننده از مقام والای امامان تفسیر آگاهی دارد که ایشان را شیخ معرفه مبتذل خوانده به این دلیل که اجماع اهل تفسیر را ترک نموده‌اند و به سیاق ونظم آیات استناد نموده‌اند و در نتیجه بخاطر ترک نمودن اجماع سزاوار این هرزه گویی شیخ معرفه گردیده‌اند.

آری! اهل تفسیر مبتذل‌اند بخاطر اینکه اجماع اهل تفسیر نزد شیخ معرفه اصل و اساس در تفسیر قرآن است اما استناد به سیاق و نظم آیات قرآنی روش مفسران مبتذل مانند ابن کثیر در گذشته و سید قطب در عصر حاضر است!!

اما اگر بخواهیم اخبار جعلی و اشتباهات علمی و دیگر زیاده روی و حد شکنی‌ها و شبه پراگنی‌های شیخ مفید را ذکر نماییم بحث طولانی می‌شود، به نظرم تنها عبارات زشت و دور از ادب و زبان دراز مولف کفایت می‌کند که حقیقت وی و مذهبی که او به آن باور دارد را دریابیم. ولا حول ولا قوة إلا بالله.

گفتنی است در یکی از مناسبت‌ها در مورد کتاب وی که آن را (حمایت از تحریف قرآن) نامیده، عرض نموده بودم که در واقع موضوعات این کتاب در اطراف (حمایت از کسانی که به تحریف قرآن قایل‌اند) می‌چرخد!! [۶۰]

[۵٧] لطفا این اجماع و تواتر را با آنچه که پیشتر ذکر نمودیم مقایسه کنید! [۵۸] و به تفسیر ثعالبی حواله داده است:۱/۴٧۱. [۵٩. - صیانه القرآن من التحریف ص ۲٧۵- ۲٧۶. اما آنچه را به عبدالله بن زبیربنسبت داده است نیاز به اثبات علمی و روایاتی دارد تا بر آن اعتماد صورت گیرد هر چند سیاق این روایت دلالت واضح بر هجوم واضح بر صحابه و تنقیص از شأن ایشان داشته و چنان که ظاهر می‌گردد جز بهتان و زبان درازی و تعدی در حق اصحاب کرام چیزی بیش نباشد. [۶۰] نگا:کتاب ما بنام «علوم القران و اعجازه و تاریخه و توثیقه».