۴- موقف علیسدر مورد این حدیث:
صرف نظر از فرمودههای حسن مثنی(حسن رضا)س، کردار و گفتار و نامههای علیسدلالت واضحی بر آن دارد که هدف از این حدیث امامت و خلافت نبوده است و اینگونه روایات بسیاراند و آنچه تنها در نهج البلاغه ذکر شده را به عرضتان میرسانم.
علیسخطاب به طلحه و زبیربمیفرماید: «...و سوگند به الله که علاقهای به خلافت و حکومت نداشتم اما شما مرا به آن فراخواندید و بر مسند خلافت نشاندید..».
و در چندین موضع در مورد بیعت مردم با وی اظهار داشت که بخاطر درخواست و اصرار مسلمانان امر خلافت را پذیرفته است چنانکه در برخی از سخنانش آمده که: «دستم را گشودید و من آن را بستم، دستم را کشیدید و من آن را نگه داشتم سپس، برمن هجوم آوردید آنسان که شتران تشنه در نوبت آب خوردن به آبگیرها هجوم آورند..»
و هیچ انسانی عاقل در این مورد شک و تردید را بخود راه نمیدهد که اگر علیسبه نص قران و یا حدیث برای امامت یا خلافت تعیین میگردید هرگز از دستور الله و یا دستور رسولش اعراض نکرده آن را ترک نمیکرد و دست خود را از بیعت با مسلمانانی که دستانشان را بخاطر بیعت دراز نمودند پس نمیکشید، و شاید هم مردم را ملامت کرده مورد عتاب قرار میداد که چرا بیعت با وی را تا پس از شهادت خلیفه سوم تاخیر نمودند!!
و اگر از باب زهد و عدم رغبت به امری که متعلق به او بود این کار کرد و در طول عهد سه خلیفه از آن باز داشته شد و به آن نرسید مگر در وقت متأخر، باز هم اینکار دور از شأن و مقام علیسبوده وقوع چنین عملی از وی تصور نمیشود. زیرا کسیکه او را به این منصب تعیین میکرد پیامبرصبود و علیسهرگز از عملی نمودن دستور آنحضرت درنگ نکرده تردد را به خود راه نمیداد؛ بویژه مقام والا شجاعت، فصاحت، بلاغت، دانش، حکمت و قضاوت و راستی و صراحت علیسبا چنین کاری سازگار نیست.
و در موضع دیگر از نامه علی به طلحه و زبیرشآمده: «اما بعد، شما میدانید گرچه کتمان میکنید که من به دنبال مردم نرفتم آنها به سراغ من آمدند، من دست بیعت را به سوی آنان نگشودم آنها با اصرار زیاد با من بیعت کردند..» [۵۴].
آنگاه نیز که مهاجرین و انصار پس از شهادت عثمانسبخاطر بیعت از او دعوت کردند برای چندین بار از پذیرش آن سرباز میزد و پس از چندین بار اصرار به ایشان فرمود: «مرا رها کنید و دیگـری را بخوانید و بدانید که اگر اجابت کردم شما را آنچنان که خود میدانم راه خواهم برد.. اگر مرا رها کنید من نیز مانند یکی از شما خواهم بود و شاید که در آن صورت برای امیر جدیدتان مطیعترین شما خواهم بود. نیکوتر آنست که من برای شما وزیر بمانم نه امیر» [۵۵].
از اینجا روشن گردید که علیسبه روزگاران برادران خود خلفای پیشین اشاره نمود که چگونه با ایشان بیعت نمود و از سوی دیگر سخنان وی توانایی و روحیه بلند او را در امور دولت و سیاست میرساند و بدون شک آنچه را علی در مورد خود میدانست آنحضرتصنیز میدانست و امکان ندارد حدیث غدیر خم جز فضیلت علی و از بین بردن کینه و کدورت میان اصحاب چیزی دیگر را در بر داشته باشد.
[۵۴] سخنان فوق علیسدر نهج البلاغه به این ترتیب است: فقره۲۰۳، ص ۴۰۴-۴۰۵ و فقره ۲۲٧ ص۴۴٧ و فقره ۲٩۳ ص۵٩۱- ۵٩۲ چاپ دار المرتضی بیروت ۱۴۲۳هـ [۵۵] منبع سابق : خطبه شماره ٩۰ ص ۱۵۳.