زندگی نامه فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

حضرت عمر ساز شهادتش آگاه می‌شود

حضرت عمر ساز شهادتش آگاه می‌شود

عجیب به نظر نمی‌رسد که مرد پاک سرشتی چون عمر از نزدیک شدن زمان شهادتش باخبر شود. زیرا برای بسیاری از دوستان شایسته‌ی خدا چنین اتفاق افتاده است.

مانند حضرت علی سو فرزند ایشان امام حسین سابوذر غفاری رضی الله عنه و دیگران. . .

حضرت عمر سدر خواب دید که خروس ناشناخته که شبیه به خروس‌های سرزمین عرب نبود به ایشان حمله کرد و مرتب به‌سوی ایشان حمله می‌کرد، آنچه را حضرت فرمودند بزودی تحقق یافت! ایشان با دو ضربه‌ی شمشیری که توسط فرد فارسی بنام فیروز، معروف به ابولؤلؤ زهرآگین شده بود، به شهادت رسید. ابولولو اسیر ایرانی بود که نسبت به مسلمین کینه‌ی فراوانی داشت، شایان ذکر است که حضرت، قبل از اینکه آن خواب را ببیند، از نزدیک شدن مرگ خود با خبر شده بود و از مدتی قبل احساس می‌کرد که دوران زندگی ایشان به پایان رسیده است.

پس از ضربه خوردن، وقتی از حالت بیهوشی بیرون آمد و از وجود اطرافیان آگاه شد تصمیم گرفت صحبت کند، آرزوی بزرگی در خاطرش بود.

آرزو داشت در کنار پیامبر و محبوبش حضرت محمد صدفن شود ولی از احساس حضرت عایشه ام المومنین می‌ترسید و راضی نشد که بدون اجازه‌ی ایشان در خانه‌ی پیامبر و در کنار رسول اکرم صدفن شود.

ای عمر، چه روح بزرگی داشتی!

به فرزندش عبدالله با صدایی ضعیف گفت: هنگامی که وفات یافتم، مرا با تابوت به در خانه‌ی ام المومنین ببرید و بگویید: عمر بن خطاب اجازه می‌خواهد، اگر موافقت کرد مرا در کنار محبوبم رسول الله و برادرم ابوبکر صدیق دفن کنید و اگر اجازه نداد مرا به قبرستان مسلمین ببرید.

حضرت عمر سوفات یافت اما یاد و خاطره او هرگز فراموش نخواهد شد.

نور وجودش در این دنیا خاموش شد، تا نور ابدی را در جوار خداوند پاک دریابد.

سعدیا، مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند