صلاح کاظمی و ترس از مرگ
خانواده کاظ میناگهان متوجه شدند که او حالتی غیرطبیعی دارد، و همیشه با آنها از مرگ سخن میگفت، تا اینکه فهمیدند که او از مرگ میترسد، و از این رو به زودی با اینکه نمیخواهد، خواهد مرد، خواب کاظ میپریده بود و غذا کم میخورد، پزشکان از معالجه او درمانده بودند، و ملاها و آخوندهای شیعه قادر به علاج او نبودند، و میگفتند جنها به او آسیب رساندهاند، پولهای زیادی به آخوندها و ملاهایی داد که به گفته خودشان او را معالجه میکردند، (صلاح) میگوید آنها با روشهای عجیبی به معالجه او میپرداختند، بعضی با افسون و بعضی با تعویذ و کارهایی از این قبیل، اما برای معالجهام از قرآن استفاده نمیشد. میگوید: سپس یکی از شیعهها به من پیشنهاد کرد که نزد علمای اهل سنت بروم تا بر من قرآن بخوانند؛ و گفت دم و دعای سنی برای شیعه علاجی است (زیرا طبق اعتقادی که نزد شیعه شایع است شیطان را فقط شیطان بیرون میراند).
بنابراین، (صلاح) به مسجد امام احمد بن حنبل که در کنار خانهاش بود رفت، امام مسجد بر او قرآن خواند و صلاح آیات را گوش میکرد، و احساس آرامش و راحتی میکرد.
شیخ خواندن قرآن را به پایان برد و صلاح در سکوت کامل قرار داشت... و حتی یک کلمه حرف نمیزد، فقط در مسجد نشست چون در آنجا احساس آرامش میکرد، وقتی وقت اذان فرا رسید و مؤذن اذان گفت صلاح به نمازگزان نگاه میکرد که داشتند به مسجد میآمدند، تا اینکه نماز اقامه شد، صلاح بدون تردید و دودلی در کنار آنها ایستاد و با آنان نماز خواند، در روز دوّم امام مسجد ناگهان دید که صلاح به مسجد آمده است، وقتی امام حال او را جویا شد گفت الحمدلله... خیلی بهترم.
(صلاح) اینگونه میدید: که اهل سنت خیلی به قرآن نزدیکترند و آن را بهتر میدانند، او میدید که اهل سنت خدا و حرمات او را تعظیم مینمایند و نماز را سر وقت با جماعت میخوانند، و سخنرانیهایشان سرشار از تعظیم و ستایش خداوند است، به خلاف سخنرانیهای شیعه که در آن اهل بیت مورد تعظیم قرار میگیرند و از ائمه گفته میشود و به قرآن اعتنایی نمیکنند.
او به من گفت که در مسجد برای تلاوت قرآن مینشستم و دلم شیفته تلاوت و تدبّر در قرآن بود، و امام مسجد در تحکیم پایههای این بخش ایمانی در وجودم نقش اساسی را بازی میکرد.
و (صلاح) همچنان به مسجد میرفت... تا اینکه بعضی از دوستان شیعهاش او را دیدند، بنابراین آنها کوشیدند تا او را قانع کنند که این کار را ترک کند، اما او خواسته آنان را نپذیرفت و همیشه به آنها میگفت: من وقتی با اهل سنت نماز میخوانم احساس آرامش و راحتی میکنم و به خصوص وقتی قرائت امام را در نمازهای جهری میشنوم.
سپس آنها بعضی از آخوندها را آوردند تا او را قانع کنند که کاری که میکند اشتباه است، او با آنها چند جلسه مناقشه و گفتگو کرد.. . تا اینکه سخن از تحریف قرآن به میان آمد و او گفت که شیعه به قرآن و علوم آن [۶۱]اهمیت نمیدهند، و صلاح برای آنها ثابت کرد که آنان اصحاب را متهم میکنند که قرآن را تحریف کردهاند [۶۲]، و آنها جز طفره و گریز پاسخی برای پرسش (صلاح) نداشتند.
ناگهان خانواده (صلاح) دیدند که او سنّی شده است بنابراین خانواده ودوستان شیعهاش اورا مورد غضب قرار داده و از او ناراحت شدند، اما او رضایت خدا را بر رضایت مردم ترجیح داد، و امروز او به سبب نعمت هدایت خوشحال است و این فضل خداست که به هرکه بخواهد آن را میبخشد.
و امروز ابوعبدالرحمن صلاح از طلاب علم است. خداوند به علم و مقام او بیفزاید.
[۶۱] علی خامنهای به صراحت این را گفته است او میگوید: (جدایی و فاصله گرفتن از قرآن که در حوزههای علمیه مشاهده میشود و أُنس نگرفتن ما به قرآن مشکلات زیادی در حال و آینده ایجاد میکند، چون دوری ما از قرآن باعث میشود تا به کوتاهبینی گرفتار شویم. و همچنین میگوید: (متأسفانه ما میتوانیم درسخواندن را شروع کنیم و تا گرفتن مدرک اجتهاد آن را ادامه دهیم بدون آنکه حتی یک بار به قرآن مراجعه کنیم! چرا اینطور است؟! چون درسهای ما بر پایه قرآن نیستند...) و نیز میگوید: (هرگاه فردی میخواهد در حوزه علمیه به یک مقام عل میدست پیدا کند باید قرآن را تفسیر نکند چون اگر قرآن را تفسیر نماید به جهالت متهم میشود... چون به مفسّر قرآن که مردم از تفسیر او استفاده میبردند به عنوان یک جاهل نگاه میشد و ارزش عل مینداشت بنابراین او مجبور میشد درس قرآن را ترک کند.. . آیا به نظر شما این یک فاجعه نیست؟!) الحوزه العلمیه فی فکر الإمام الخامنئی ص ۱۰۰ – ۱۰۱. [۶۲] محمد باقر مجلسی در کتاب مرآة العقول ۱۲/۵۲۵ بعد از بیان حدیث (قرآنی که جبرئیل بر محمد نازل کرد هفده هزار آیه بود) میگوید: (این حدیث موثق و معتبر است، و در بعضی نسخهها به جای هارون بن سالم، هشام بن سالم ذکر شده است، پس حدیث صحیح است، و پوشیده نیست که این حدیث و بسیاری دیگر از احادیث صحیح به صراحت میگویند که قرآن کم شده و تغییر یافته است....) و چنین سخنان خطرناکی زیاد است، برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به کتاب (الشیعه و تحریف القرآن) محمدالسیف یا (آراء حول القرآن) آیت الله فانی اصفهانی، در این دو کتاب در این مورد مفصلاً بحث شده است.