(۱-۳-۳-۴) پناه بردن به خداوندأاز شیطان
پناه بردن به خداوند با «أَعُوْذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيْمِ». انجام میگیرد که منظور و مفهوم آن این است: من از شیطان رانده شده به خداوند پناه میبرم تا از ضرر و شر او در دین و دنیایم مصون باشم و در انجام اوامر الهی و دوری از منهیاتش هیچ خللی ایجاد نکند.
خداوند متعال در قرآن کریم پناه بردن به او را از شیطان و وسوسههایش توصیه نموده است، : خداوند ـمیفرمایند:
﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ١٩٩ وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ سَمِيعٌ عَلِيمٌ٢٠٠﴾[الأعراف: ۱۹۹-۲۰۰]. «گذشت داشته باش و آسانگیری کن و به کار نیک دستور بده و از نادانان چشمپوشی کن و اگر وسوسهای از شیطان به تو رسید به خدا پناه ببر. او شنوای داناست.»
و نیز میفرمایند:
﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ ٱلسَّيِّئَةَۚ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَصِفُونَ٩٦ وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّيَٰطِينِ٩٧ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحۡضُرُونِ٩٨﴾[المؤمنون: ۹۶-۹۸]. «(به کار دعوت خویش ادامه بده و خصال) بد (ایشان) را با (خصال) نیک (خود) و (سخنان) نامطلوب (آنان) را با بهترین (منطق) پاسخ بگو. ما کاملاً از چیزهایی که میگویند، آگاهیم و بگو: پروردگارا! خویشتن را از وسوسههای اهریمنان در پناه تو میدارم.» [۳۶]
دشمنی شیطان و انسان متفاوت است، بدین خاطر خداوند در آیات ۱۹۹ و ۲۰۰ سورۀ مبارکۀ أعراف در برابر دشمنی انسان توصیه به صبر و گذشت نموده ولی انسان در برابر شیطان که تصمیم قاطع بر فریب انسان دارد، بنابر آیات ۹۷ و ۹۸ سورۀ مبارکۀ مؤمنون با پناه بردن به خداوندأمیتواند قلعهای بسازد تا از شرّ وسوسهها و ضررهای این خبیثِ ملعون مصون بماند. امام رازی میگوید: استعاذه و پناهنده شدن به خداوندأمانع از القای وسوسههای شیطان است، به دلیل فرمودۀ خداوند تعالی:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ٢٠١﴾[الأعراف: ۲۰۱]. «پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسهای از شیطان میشوند به یاد (یزدان) میافتند، و بینا میگردند.»
بدین سبب پروردگارـ، پیغمبرش ج را در موقع قرائتِ قرآن امر به استعاذه میکند تا این قرائت از وسوسه در امان ماند. [۳۷]البته پناه بردن به خداوند تعالی فقط در امور شرّ و وسوسهها نیست، بلکه در اعمال خیر و نیک نیز استعاذه وجود دارد؛ زیرا به قول قاسمی: «هر حقّی دشمنی دارد، و آن شیطان، انسان و جن است.» [۳۸]پس انسان در این مواقع نیز باید به خداوندـپناهنده شود، بدین خاطر خداوند در دو سورۀ گهذبار و حیاتبخش ندا داده شده که ای پیغمبر خدا ج ! به پروردگارت پناه ببر. خداوندـمیفرمایند:
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ٢ وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ٣ وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِي ٱلۡعُقَدِ٤ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ٥﴾[الفلق: ۱-۵]. «بگو: پناه میبرم به خداوندگار سپیدهدم. از شرّ هر آنچه خداوند آفریده است. و از شرّ شب بدان گاه که کاملاً فرا میرسد. و از شرّ کسانی که در گرهها میدمند. و از شرّ حسود بدان گاه که حسد میورزد.»
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١ مَلِكِ ٱلنَّاسِ٢ إِلَٰهِ ٱلنَّاسِ٣ مِن شَرِّ ٱلۡوَسۡوَاسِ ٱلۡخَنَّاسِ٤ ٱلَّذِي يُوَسۡوِسُ فِي صُدُورِ ٱلنَّاسِ٥ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ٦﴾[الناس: ۱-۶]. «بگو: پناه میبرم به پروردگار مردمان. به مالک و حاکم (واقعی) مردمان. به معبود (بر حقّ) مردمان. از شرّ وسوسهگری که واپس میرود. وسوسهگری است که در سینههای مردمان به وسوسه میپردازد. (در سینههای مردمانی) از جنّیها و انسانها.»
این دو سوره رهنمود و رهنمونی از سوی یزدان سبحان نخست برای پیغمبرش ج و بعد از او برای همگی مؤمنان است. رهنمود و رهنمون به اینکه به کنف حمایت او، و به پناهگاه او، پناه ببرند از هر چیز خوفناکی، چه پنهان باشد و چه آشکار، و چه ناشناخته باشد و چه شناخته، و چه کم باشد و چه زیاد، و چه جزئی باشد و چه کلّی... . [۳۹]
در فضیلت و ناب بودن این سورهها روایات متعدّد وجود دارد، از جملۀ روایاتِ صحیح:
- عقبه بن عامرسروایت کرده که پیغمبر ج فرمود: «أنزلت علی آیاتٌ لم یر مثلهن قط المعوذتین» [۴۰]. «بر من آیاتی نازل گردی که مانند آنها هرگز دیده نشده است و آنها: معوذتین»
-از جابرسروایت که پیغمبر ج فرمود: «إقرأ یا جابر!»«بخوان ای جابر!» گفتم: چه چیز را بخوانم پدر و مادرم فدایت باد؟ فرمود: «اقرأ ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١﴾و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١﴾». و من آنها را خواندم. فرمود: «إقرأ بهما، ولن تقرأ بمثلهما». «آنها را بخوان که هرگز مانند آنها را نخواندهای.» [۴۱]
- عائشه –ل- روایت کرده: «پیغمبر ج هرشب وقتی به رختواب خود میرفت، کف دستهایش را کنار همدیگر میآورد، سپس دو سورۀ ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١﴾و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١﴾را میخواند و به کف دستهایش فوت میکرد و میدمید. آنگاه تا آنجا که میتوانست دستهایش را بر بدنش میکشید و میمالید. نخست سر، سپس رخسار، آنگاه قسمت پیشین بدنش را دست میکشید و مسح میکرد... این کار را سه بار انجام میداد.» [۴۲]
همچنین از توصیههای پیغمبر أکرم ج در موقع وسوسه در ایمان این میباشد که:
- «فَلْيَسْتَعِذْ باللّه وَلْيَنْتَهِ». [۴۳]«به الله پناه ببرد و آنچه را که در آن به شک افتاده، رها کند».
- و بگوید: «آمَنْتُ بِاللهِ وَرُسُلِهِ». [۴۴]«به الله و فرستادگانش ایمان آوردم».
با این توصیههای أکید باری تعالی و توصیه و عملکرد رسول الله ج مبنی بر پناه بردن به ذات اقدس الهیأاز شیطان رانده شده، محرز است که هر دعوتگری باید در آغاز سخن و دعوتش با استعاذه به حضرت حق ـاز شرِّ وسوسۀ شیطانِ رجیم خود را رهای بخشد و با بیان این کلام گهربار نوعی انزجار خود را از شیطان و هر آنچه وی دوست دارد، اعلام و اعلان نماید و با آن خود را پناهنده به خدایی کند که خواهان رضایت اوست و انجام دعوت نیز فقط بخاطر اوست.
[۳۶] فقها اتفاقنظر دارند که استعاذه از قرآن کریم نیست ولی قرائت و خواندن از سوی قرآن طلب شده است. جمهور فقها بر این باورند که استعاذه گفتن سنّت است و اندکی فقها همچون عطا بر این باورند که استعاذه گفتن واجب است. استدلال جمهور بر این است که امرهای صادره بر استعاذه از سوی قرآن حمل بر ندب میشوند، و دلیل حمل نکردن امر بر وجوب، اجماع سلفشبر سنّت بودن آن و اساس اجماع نیز سنّت نبودن است. پیغمبر أکرم ج، نماز را با تکبیر آغاز و با قرائت سوره الفاتحة ادامه میدادند. فقهایی که قائل بر وجوب آن میباشند استدلال میکنند که مواظبت پیامبر جبر استعاذه و اینکه استعاذه مایه راندن شیطان میشود و «مالایتم الواجب إلا به فهو واجب»پس استعاذه واجب است. نک: قرطبی، تفسیرالقرطبی، ۱/۸۶؛ اوقاف و شؤون اسلامی کویت، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ۴/۶ و ۷ به نقل از (البحرالدائق، ۱/۳۳۸؛ سعدی جلبی مع فتحالقدیر، ۱/۲۰۳)، الرهونی، ۱/۴۲۴، المجموع، ۳/۳۲۵، المبسوط، ۱/۳۵۷. [۳۷] فخر رازی، مفاتیحالغیب من القرآن الکریم، ۱/۲۷۵۵. [۳۸] قاسمی، محاسنالتأویل (تفسیرالقاسمی)، ۱۰/۱۵۷. [۳۹] نک: سید قطب، ترجمه " فی ظلال القرآن"، ۶/۹۹۸-۱۰۰۷. [۴۰] (صحیح): مسلم (ش۱۹۲۸و۱۹۲۷) / ترمذی (ش۲۹۰۲و۳۳۶۷). [۴۱] (حسن): نسایی (ش۵۴۴۱) / ابن حبان (ش۷۹۶). [۴۲] (صحیح): بخاری (ش۵۷۴۸) / ابوداود (ش۵۰۵۸). [۴۳] (صحیح): بخاری (ش۳۲۷۶) / مسلم (ش۳۶۲و۳۶۳). [۴۴] (صحیح): مسلم (ش۳۶۰و۳۶۱) / ابوداود (ش۴۷۲۳).