مقدمه
إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَسْتَعِينُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَعُوذُ بِهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِىَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ محمّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ﴿ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا١﴾[النساء: ۱]. ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٢﴾[آل عمران: ۱۰۲]. ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١﴾[الأحزاب: ۷۰-۷۱].
أمّا بعد؛ داستانهای قرآنی، جدای از بیانِ واقعیّتِ تاریخی و جاذبۀ شگرف در شیوایی کلام و ساختارِ بیان، شمولیّتی خاص در موضوع، بندمرتبگیِ والا در هدف، تنوّعی ویژه در مقصد و اعجازی آشکار هستند، که موهبت و لطفی خاص از جانب پروردگارﻷمیباشند که به انسان ارزانی داشته است.
قرآن کریم برای هدایت و ارشاد انسان، از سبکهای مختلف از جمله: وعد و وعید، إقناعِ عقلی، بیان معجزه به صورتهای مختلف و ... استفاده میکند، که یکی از این سبکها استفاده از داستان و قصّه میباشد، که جدای از تأثیرات خاص بر روحیۀ انسان، شیوهای جذّاب برای پیامرسانی و تأثیرگذاری میباشد.
داستانهای قرآنی از چندین جهت از اهمیّت خاص برخوردارند، که عبارتند از:
۱- گویندۀ این داستانها خداوند متعال میباشد. خداوندأمیفرمایند:
﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ بِمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ وَإِن كُنتَ مِن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ٣﴾[يوسف: ۳]. «ما از طریق وحی این قرآن، نیکوترین سرگذشتها را برای تو بازگو میکنیم و (تو را بر آنها مطّلع میگردانیم) هرچند که پیشتر از زمرۀ بیخبران (از احوال گذشتگان) بودهای.»
۲- خداوندﻷبه پیامبرش ج امر فرموده که از آنچه به وی وحی میشود، داستان را برای مردم بازگو کند. خداوندأمیفرمایند:
﴿فَٱقۡصُصِ ٱلۡقَصَصَ لَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ١٧٦﴾[الأعراف: ۱۷۶]. «پس داستان را بازگو کن بلکه بیندیشند.»
۳- داستانهای قرآنی یکی از شیوههای قرآن برای بیانِ حقایق و دفعِ شبهات میباشد. خداوندأمیفرمایند:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَقُصُّ عَلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَكۡثَرَ ٱلَّذِي هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ٧٦﴾[النمل: ۷۶]. «بیگمان این قرآن برای بنیاسرائیل (حقیقت) اکثر چیزهائی را (که در تورات از احکام و قصص آمده است و) در آنها اختلاف دارند، روشن و بیان میدارد.»
۴- بیانِ داستانهای قرآنی بطور کلّی یکی از مهمترین وظایف و شیوههای دعوتی پیامبران†بوده است. خداوندأمیفرمایند:
﴿يَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ أَلَمۡ يَأۡتِكُمۡ رُسُلٞ مِّنكُمۡ يَقُصُّونَ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتِي﴾[الأنعام: ۱۳۰]. «ای جنّیان و ای انسانها! آیا پیغمبرانی از خودتان به سوی شما نیامدند و آیات (کتابهای آسمانی ) مرا برایتان بازگو نکردند.»
۵- محور داستانهای قرآنی، زندگی پیامبران† میباشد، که آنها قُدوه و اُسوۀ بشریّتند. خداوندأمیفرمایند:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡۗ﴾[الأنعام: ۹۰]. «ای جنّیان و ای انسانها! آیا پیغمبرانی از خودتان به سوی شما نیامدند و آیات (کتابهای آسمانی ) مرا برایتان بازگو نکردند.»
با وجود این اوصاف، داستانهای قرآن کریم از وجوه متمایز و خاصّی برخوردارند، که آنرا از بسیاری از داستانها متمایز میکند، از جمله:
۱- داستانهای قرآنی تکراری هدفمند دارند، به گونهای که در هر تکرار هدف و یا اهدافی وجود دارد، که تکرار را هدفمند و پرنغز میکند، به گونهای که در جایی بیان از نکتهای میکند که در موضع دیگر بیان نشده است.
۲- داستانهای قرآنی واقعیّتهای تاریخی هستند که به واقع رُخ دادهاند، حتّی اگر خارقالعاده و معجزه باشند.
۳- داستانهای قرآنی از جهتهای مختلف شمولیّت و جامعیّتی خاص دارند، از جمله:
الف) از حیث در نظر گرفتن میزان فهم و درایت و درک و شعور مخاطبانِ مختلف.
ب) از حیث استفاده از روشها و سبکهای متنوّع برای سلیقههای مختلف.
ج) از حیث در نظرگرفتنِ زمان؛ گذشته، حال و آینده.
د) از حیث شمولیّت موضوع، بهگونهای که مسائل و موضوعات مختلف را در برمیگیرد.
۴- داستانهای قرآنی هدفمند و کاربردی برای اصلاحِ عقیده و اخلاقِ فرد و جامعه بیان شدهاند. و قوانینِ سعادت و تکاملِ بشریّت را دارا هستند و مایۀ هدایت و رحمت برای همۀ کسانی میباشد که ایمان میآورند. خداوندأمیفرمایند:
﴿لَقَدۡ كَانَ فِي قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِۗ مَا كَانَ حَدِيثٗا يُفۡتَرَىٰ وَلَٰكِن تَصۡدِيقَ ٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَتَفۡصِيلَ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ١١١﴾[يوسف: ۱۱۱]. «به حقیقت در سرگذشت آنان، عبرت برای همۀ اندیشمندان است. (آنها) یک افسانۀ ساختگی (و داستان خیالی و دروغین) نبوده، و بلکه (یک وحی بزرگ آسمانی است که) کتابهای (اصیل انبیای) پیشین را تصدیق و پیغمبران (راستین) را تأیید میکند، و (به علاوه) بیانگر همۀ چیزهائی است که (انسانها در سعادت و تکامل خود بدانها نیاز دارند، و به همین دلیل مایۀ) هدایت و رحمت برای (همۀ) کسانی است که ایمان میآورند.»
۵- داستانهای قرآنی معجزۀ خداوند ـمیباشند؛ چرا که با بیان شیوا و دقیق و عاری از هرگونه اشتباه و خطا و تناقض به بیان گذشته پرداخته و حتّی خبر از آینده داده که وقوعِ واقعی برخی از آنها إعجازش را بیشتر نمایان کرده است.
با توجه به همۀ این مطالب سیر و هدف داستانهای قرآنی در مسیر اهدافِ قرآن کریم میباشد و آن: هدایت انسان میباشد. داستانهای قرآنی به عنوان قسمت بزرگی از قرآن کریم جهت تحقّق رسالت خود بر محوریّت اهدافی خاص بنیانگذاری شده تا هدف اصلی خود را یعنی؛ هدایت کلِّ بشریّت به انجام برساند. محوریّت برخی از اهدافِ داستانهای قرآنی عبارتند از:
۱- تثبیت قلبِ پیغمبر أکرم ج . خداوندأمیفرمایند:
﴿وَكُلّٗا نَّقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَكَۚ وَجَآءَكَ فِي هَٰذِهِ ٱلۡحَقُّ وَمَوۡعِظَةٞ وَذِكۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ١٢٠﴾[هود: ۱۲۰].«این همه از اخبار پیغمبران بر تو فرو میخوانیم، کلّاً برای این است که بدان دلت را برجای و استوار بداریم. برای تو در ضمن این حق آمده است و برای مؤمنان پند و یادآوری مهمّی ذکر شده است.»
واز آنجائی که پیامبر ج و همراهانششتوسط مشرکین و معاندین دچار اذیّت و آزار شدید قرار میگرفتند و باعث ناراحتی آنها میشدند، خداوندﻷداستانهای پیامبران† و اقوامِ گذشته را برایش بازگو میفرماید تا مایۀ آرامش و دلگرمی و فراحقلبی وی گردد. خداوندأمیفرمایند:
﴿قَدۡ نَعۡلَمُ إِنَّهُۥ لَيَحۡزُنُكَ ٱلَّذِي يَقُولُونَۖ فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ٣٣ وَلَقَدۡ كُذِّبَتۡ رُسُلٞ مِّن قَبۡلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَىٰ مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّىٰٓ أَتَىٰهُمۡ نَصۡرُنَاۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ وَلَقَدۡ جَآءَكَ مِن نَّبَإِيْ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٣٤﴾[الأنعام: ۳۳-۳۴]. «(ای پیغمبر!) ما میدانیم که آنچه (کفّار مکه) میگویند تو را غمگین میسازد. (ناراحت مباش؛) چرا که آنان (از ته دل به صدق تو ایمان دارند و در حقیقت) تو را تکذیب نمیکنند. بلکه ستمکاران (چون ایشان، از روی عناد) آیات خدا را انکار مینمایند. پیغمبران فراوانی پیش از تو تکذیب شدهاند (و مورد اذیت و آزار قرار گرفتهاند) و در برابر تکذیبها (و اذیت و آزارها) شکیبائی کردهاند (و بر عقیدۀ خود ماندگار ماندهاند و سنگر را خالی نکردهاند) و اذیت و آزار شدهاند (و گرفتاریها و شکنجهها را تحمّل کردهاند) تا یاری ما ایشان را دریافته است (و در مبارزهی حق و باطل پیروز شدهاند. تو نیز چنین باش. این سخن خداوند است و مبتنی بر وعدۀ پیروزی است) و هیچچیز نمیتواند سخنان خدا را دگرگون سازد. به تو اخبار و سرگذشت پیغمبران رسیده است (و میدانی که رسالت با شدائد همراه است و سرانجام سختیها پیروزی در دنیا و آن گاه جَنَّةُالْمَأْوی است).»
۲- اثباتی برای صدقِ رسالت و پیامبریش ج . قرآن کریم با بیان مواردی از گذشته و بیان واقعیّتهای مهم و شگرف تاریخی صدق کلام و رسالت محمّد مصطفی ج را ثابت میکند. به طور مثال در داستان موسی÷و فرعون میفرماید:
﴿وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ ٱلۡغَرۡبِيِّ إِذۡ قَضَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَى ٱلۡأَمۡرَ وَمَا كُنتَ مِنَ ٱلشَّٰهِدِينَ٤٤ وَلَٰكِنَّآ أَنشَأۡنَا قُرُونٗا فَتَطَاوَلَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۚ وَمَا كُنتَ ثَاوِيٗا فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ تَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَا وَلَٰكِنَّا كُنَّا مُرۡسِلِينَ٤٥ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ ٱلطُّورِ إِذۡ نَادَيۡنَا وَلَٰكِن رَّحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أَتَىٰهُم مِّن نَّذِيرٖ مِّن قَبۡلِكَ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ٤٦﴾[القصص: ۴۴-۴۶]. «(ای محمّد !) تو در جانب غربی (کوه طور) نبودی در آن دم که ما فرمان (نبوّت) را به موسی ابلاغ کردیم (و بدو کتاب تورات عطاء و وی را برای تبلیغ به پیش مردم فرستادیم) و تو از حاضران (در صحنۀ تبلیغ و مبارزهی موسی با فرعون و فرعونیان) نبودی (تا بر سرگذشت ایشان مطّلع گردی. حال که سرگذشت حقیقی بنیاسرائیل و موسی و فرعون و پیروان آنان را - چنانکه باید - برای مردم بیان میداری ، چرا باید باور نکنند و به تو ایمان نیاورند؟!). این ما بودیم که اقوام و نسلهائی را (در قرون و اعصار مختلف) آفریدیم و زمانهای طولانی بر آنان سپری شد (و بر اثر مرور زمان، عهدها و پیمانهای خدا را فراموش کردند و رهنمودهای انبیاء را از یاد بردند. ای پیغمبر !) تو در میان اهل مدین اقامت نداشتی تا آیات ما را (که بیانگر سرگذشت ساکنان مدین است) بر اینان (که مردمان مکه و سالها بعد از ایشان میزیند) فروخوانی (و از احوال پیشینیان بیاگاهانی). ولی این ما هستیم که تو را فرستادهایم (و چنین اخباری را از طریق وحی در اختیارت قرار دادهایم. تو در کنار کوه طور نبودی بدان گاه که ما (موسی را برای برگزیدن او به عنوان پیغمبر) ندا در دادیم (تا فرمانهای صادرۀ الهی را بشنوی و هم اینک برای دیگران روایت نمائی). ولی (ما این اخبار را به تو میرسانیم) به خاطر مرحمتی که پروردگارت نسبت به تو دارد ، تا قومی را (با آنها) بیم دهی که پیش از تو بیم دهندهای (از پیغمبران خدا) به سوی ایشان نیامده است، شاید مایۀ عبرت و بیداری آنان گردد.»
۳- داستانهای قرآنی وسیلهای برای عبرت و پند گرفتن. با تدبّر و تفکّر و تعمّق و عبرتگیری در داستانهای قرآنی بزرگترین و اساسیترین و مهمترین سُنَن و قانون خداوندأکشف میشود و آن: عاقبت از آنِ پرهیزگاران است و خواری و پستی و رسوائی و بدنامی از آنِ گناهکاران است. بدین خاطر خداوندأمیفرمایند:
﴿لَقَدۡ كَانَ فِي قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِۗ﴾[يوسف: ۱۱۱]. «به حقیقت در سرگذشت آنان، عبرت برای همۀ اندیشمندان است.»
۴- داستانهای قرآنی وسیلهای برای تصحیح عقائد فاسد و تثبیت عقائد صحیح. خداوندأبا بیان سرگذشت عاصیان و علل و اسباب و عاقبتِ آنها به تصحیح عقائد فاسد و باطلِ گمراهان میپردازد و با بیانِ مسیر و راهِ پویندگان حق و حقیقت و اوصاف آنها و رستگاری و نصرت آنها در دنیا و عقبی به تثبیت عقائد انسان بر راه راست کمک میکند.
۵- داستانهای قرآنی وسیلهای برای ارزشگزاری اخلاق و ایمانِ فردی و اجتماعی و پیدا کردن مقامِ خلیفۀ الله. داستانهای قرآنی با به تصویر کشیدن شناعتِ رفتارهای فردی و اجتماعی اقوام گمراهِ گذشته، و بزرگی و زیبایی رفتار و کردارِ مؤمنان طبقهبندی را عرضه میکند که انسان در خلال آن بسیاری از مفاهیم و واقعیّتهای حیات برایش آشکار و روشن میگردد و انسان جایگاه خود را به عنوان خلیفۀ الله پیدا میکند.
۶- و بسیاری از اهداف والا و نابی که برای صاحبانِ خِرد هویدا میشود. از جمله: توکّل بر خدا خصوصاً برای داعیان و صالحان، اُسوهگیری از پیامبران†، مزیَّن شدن به اخلاق حسنه، آداب گفتمان و جدل نیک، تشخیص بیماریهای منحرفان و معاندان و کیفیّتِ تعامل با آنها، اُسلوبِ دعوت به سوی خداوندأو .... .
همانطور که اشاره گردید دعوت به سوی خداوندأیکی از بارزترین، مهمترین، مستدلترین، بزرگترین و کاربردیترین اهدافِ داستانهای پیامبران† میباشد، که در این کتاب سعی گردیده این هدف در خلال زندگی سه پیامبر بزرگ و عظیمالشأن خداوند یعنی؛ آدم، نوح و إبراهیم†موشکافی و بیان و تحلیل شود.
در زندگی هرکدام از این پیامبران† نکات مهم و بارزی از دعوت مشاهده میشود که در کنار هم جوابگوی بسیاری از مصائب و مشکلات دعوت خصوصاً در عصر حاضر میباشد. و میتواند جوابگوی سؤالات مهم و کاربردی برای هر دعوتگر در امر به معروف و نهی از منکر باشد.
در شیوۀ نگارش این کتاب سعی شده که داستان هر پیامبر بر مبنای فرمودههای خداوند متعال در قرآن کریم به گونهای بیان شود که خواننده جدای از فهم دقیق از زندگینامه و داستان حیات آن پیامبر بلکه نکات و ظرائف و اهداف دعوتی حاصل از آن نیز برایش آشکار و محرز گردد، که در این راستا به نکات تفسیری ظریفی که فهم داستان و اهداف دعوتی حاصل از آنرا بیشتر نمایان میکند، اشاره شده است.
اُمید است که خداوند کریم، صاحبِ عرشِ عظیم به بنده توفیق ادایِ اهداف حاصل از نگارش این أثر را داده باشد و به همۀ مسلمانان نیز توفیق دهد که وظیفۀ دعوت به سوی ایمان به خداوندأرا به نحو أحسن و مطابق با قوانینِ قرآن کریم وسنّت و سیرۀ نبویِّ شریف ج انجام دهند و به همۀ انسانها هم توفیقِ پذیرشِ هدایت، نور، ایمان و یکتاپرستی را بدهد.
یونس یزدانپرست
۱۴/۷/۱۳۹۰ ه