اهداف دعوتی داستان آدم، نوح و ابراهیم

(۳-۱-۳) اقدام عملی ابراهیم÷ در شکستن بت‌ها

(۳-۱-۳) اقدام عملی ابراهیم÷ در شکستن بت‌ها

همانطور که پیشتر اشاره شد، ابراهیم÷ به جدال قومش پرداخت و بعد از آن عزمِ راسخ بر شکستن بت‌ها می‌گیرد، خداوندأ این تصمیمِ راسخ را اینگونه بیان می‌فرمایند:

﴿وَتَٱللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصۡنَٰمَكُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِينَ٥٧ فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا كَبِيرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَيۡهِ يَرۡجِعُونَ٥٨[الأنبياء: ۵۷-۵۸]. «(ابراهیم گفت): به خدا سوگند! من نسبت به بتانتان قطعاً چاره‌اندیشی می‌کنم (و نقشه‌ای برای نابودیشان خواهم کشید) وقتی که پشت کنید و بروید).» [۱۰۱]

سپس ابراهیم÷ بعد از دعوتِ بیانی به دعوتِ عملی و جهادِ رفتاری می‌پردازد و شیوۀ اجرای مأموریّت خود را تغییر می‌دهد، خداوند ـمی‌فرمایند:

﴿فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا كَبِيرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَيۡهِ يَرۡجِعُونَ٥٨[الأنبياء: ۵۸]. «و همۀ آن‌ها را قطعه قطعه کرد، مگر بت‌ بزرگشان را، تا به پیش آن بیایند.»

بت بزرگ را سالم نگه داشت و تبر را برگردن آن آویخت تا: ﴿لَعَلَّهُمۡ إِلَيۡهِ يَرۡجِعُونَ٥٨«تا به پیش آن بیایند.» و از چگونگی حادثه و علّت چنین پیش‌آمدی از آن بپرسند و نتواند به آن‌ها پاسخ دهد و بطلان بت‌پرستی بر آن‌ها نمایان گردد.»

هنگامی که از مراسم عید برگشتند و چنین منظره‌ای را دیدند، فریاد زدند، خداوندـمی‌فرمایند:

﴿قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بِ‍َٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ٥٩[الأنبياء: ۵۹]. «گفتند: چه کسی چنین کاری را بر سر خدایان ما آورده است؟ (هر کس این کار را کرده باشد) او از جملۀ ستمگران است.»

در این حالت افرادی که از گفتۀ ابراهیم÷ و مخالفت وی خبر داشتند:

﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى يَذۡكُرُهُمۡ يُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِيمُ٦٠ قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡيُنِ ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَشۡهَدُونَ٦١[الأنبياء: ۶۰-۶۱]. «گفتند: جوانی از (مخالفت با) بت‌ها سخن می‌گفت که بدو ابراهیم می‌گویند: (بزرگان قوم) گفتند: او را در برابر مردم حاضر کنید تا (دادگاهی شود و آگاهان) گواهی دهند.»

وقتی ابراهیم÷ را در دادگاه احضار کردند، به استنطاق وی پرداختند، گفت:

﴿قَالُوٓاْ ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بِ‍َٔالِهَتِنَا يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ٦٢ قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ كَبِيرُهُمۡ هَٰذَا فَسۡ‍َٔلُوهُمۡ إِن كَانُواْ يَنطِقُونَ٦٣[الأنبياء: ۶۲-۶۳]. «گفتند: آیا تو ای ابراهیم! این کار را بر سر خدایان ما آورده‌ای؟ (ابراهیم گفت:) شاید این بت بزرگ چنین کاری را کرده باشد! [۱۰۲]پس از آن‌ها مسئله را بپرسید اگر می‌توانند صحبت کنند.»

﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّكُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٦٤ ثُمَّ نُكِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ يَنطِقُونَ٦٥ قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَضُرُّكُمۡ٦٦ أُفّٖ لَّكُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٦٧[الأنبياء: ۶۴-۶۷]. «آنان به خود آمدند و به خویشتن گفتند:حقیقتاً شما ستمگرید( بر اثر طوفان روانی، دقائقی بیشتر طول نکشید و) سپس آنان چرخشی زدند و عقب گرد کردند (و گفتند): تو که می‌‌دانستی این‌ها سخن نمی‌گویند، (ابراهیم) گفت: آیا به جای خداوند (جهان و خالق انسان) چیزهایی را می‌پرستید که هیچگونه سود و زیانی به شما نمی‌رسانند؟ وای بر شما! و وای بر چیزهایی که به جای خدا می‌پرستید! آیا نمی‌فهمید؟»

در این هنگام که باطل بودن خود و رسواشدنشان محرز می‌گردد، و حق طلوع می‌کند، و هیچ استدلال و منطقی برای مقابله ندارند، به گناه و ظلم بر ابراهیم÷ چنگ می‌زنند و:

﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَكُمۡ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ٦٨[الأنبياء: ۶۸]. «گفتند: اگر می‌‌خواهید کاری کنید (که انتقام خدایان خود را گرفته باشید) ابراهیم را سخت بسوزانید و خدایان خویش را مدد و یاری دهید.»

وای چه بد خدایانی که بندگانشان باید آن‌ها را مدد و یاری دهند! و آن‌ها برای خود مالک سود و زیانی نیستند! و نمی‌توانند هیچ فعالیّتی در راستای کمک و پیروزی خودشان و بندگانشان انجام دهند!. [۱۰۳]حکم سوزاندن ابراهیم÷ خالی از هر استدلال و دلالت است؛ چرا که خود آنان باطل محض‌اند.

پیروان این اباطیل با صدور چنین حکم و اجرائیه صادر کردنِ آن نمی‌دانستند که خداوندأ از بنده‌ای که ندای "حسبي الله و نعم الوکیل"را سر می‌زند دفاع می‌کند. [۱۰۴]خداوند ـمی‌فرمایند:

﴿قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ٦٩ وَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِينَ٧٠ وَنَجَّيۡنَٰهُ وَلُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا لِلۡعَٰلَمِينَ٧١[الأنبياء: ۶۹-۷۱]. «ما به آتش دستور دادیم که ای آتش سرد و سالم شو بر ابراهیم. [۱۰۵]آنان خواستند که ابراهیم را با نیرنگ خطرناکی نابود کنند، ولی ما ایشان را زیانبارترین مردم نمودیم و او و لوط را رستگار و به سرزمینی گسیل داشتم که (از لحاظ مادی و معنوی) پر خیر و برکتش برای جهانیان کرده‌ایم».

خداوندأنعمتش را بر ابراهیم÷ با دستور به هجرتش تمام کرد و وی به همراهِ پسر برادرش لوط÷ به سرزمینی هجرت کرد که خداوندآن‌را برای جهانیان مبارک نموده بود و آن سرزمین شام بود، و با نزول پیغمبرانو شرائع الهی مقامِ ویژه به آن داده بود و نعمت‌های زیاد و میوه‌ها و زندگی راحت در آنجا مهیّا بود. ابراهیم÷ در فلسطین از سرزمین شام و لوط÷ در شهر سدوم که شهری در منطقۀ اردن است، مبعوث شدند. خداوندـدر سورۀ صافات در مورد نجات ابراهیم÷ و هجرتش به شام می‌فرمایند:

﴿فَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِينَ٩٨ وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي سَيَهۡدِينِ٩٩[الصافات: ۹۸-۹۹]. «برای نابودی ابراهیم نقشه‌ای پی‌افکندند و نیرنگی اندیشیدند، ولی ما (او را نجات دادیم و والایش کردیم، و) آنان را پست و حقیر و مغلوب و ذلیل نمودیم. ابراهیم گفت: من به سوی پروردگارم می‌روم، او مرا رهنمود می‌کند.» [۱۰۶]

از دعوت عملی ابراهیم خلیل÷ می‌توان فهمید که ستیز با شرک و خرافات فقط با دعوت کلامی میسّر نمی‌شود، بلکه دعوتگر باید در مواقعی با عمل و جهاد رفتاری به محکوم‌‌کردن ظلم و شرک بپردازد و حق را به مردم نشان دهد و حقیقت را نمایان سازد، و دعوتگر در این راستا باید منتظر عکس‌العمل مخالفان خود باشد و در مواردی نیز با انتقادها و ستیزه‌جوئی‌های مردم نیز مواجه می‌شود و در این راستا دعوتگرِ مجاهد باید صبر و استقامت نماید و تا آنجا که صلاح و مقاصد شریعت اقتضا می‌کند به دعوت ادامه دهد و در صورتی که به تنگنا و چالش رسید که دیگر نمی‌تواند کار دعوت انجام دهد و وجودش در آن سرزمین مواجه تهدیدهایی است، خداوندمجوِّز هجرت را صادر فرموده است، همانگونه که ابراهیم÷ هجرت فرمودند، خداوند ـمی‌فرمایند:

﴿يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ أَرۡضِي وَٰسِعَةٞ فَإِيَّٰيَ فَٱعۡبُدُونِ٥٦[العنكبوت: ۵۶]. «ای بندگان مؤمن من! زمین من فراخ است (و اگر در جائی تحت فشار کفّار و ستمگران بودید، می‌توانید به نقاط دیگری مسافرت کنید) و تنها مرا بپرستید.»

و نیز خداوند ـمی‌فرمایند:

﴿قُلۡ يَٰعِبَادِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٞۗ وَأَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٌۗ إِنَّمَا يُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَيۡرِ حِسَابٖ١٠[الزمر: ۱۰]. «(ای پیغمبر! از سوی من به مردمان) بگو: ای بندگان مؤمن من! از (عذاب) پروردگارتان (خویشتن را) بپرهیزید. کسانی که نیکی کنند، در همین جهان بدیشان نیکی می‌شود. (در مراکز کفر و شرک، ظلم و غرق در گناه زندگی نکنید و پستی و خواری را نپذیرید و هجرت را پیشه سازید). زمین خداوند وسیع و فراخ است. (و در دیار غربت شکیبائی کنید). قطعاً به شکیبایان اجر و پاداششان به تمام و کمال و بدون حساب داده می‌شود.» [۱۰۷]

با این وصف در صورتی که دعوتگر بقایش در سرزمین کفر و یا در سرزمین حاکم ستمگری که عرصۀ زندگی و دعوت را بر شخص داعی إلی الله تنگ کرده، در صورتی که بقایش هر چند با تحمّل سختی‌ها و مشقت‌هایی باشد و برای دعوت و مسلمانان مفیدتر باشد، بهتر است همچنان به کار دعوت ادامه دهد ولی در صورتی که به گونه‌ای به انحصار و بند بکشند که نتواند کار دعوت انجام دهد و یا هجرتش به سرزمین دیگر وی را در کار دعوت و عبادت خالق عظیم بهتر یاری ‌دهد، بهتر است که هجرت کند. ابراهیم خلیل÷ با تهدید به مرگ و در آتش‌افکندنش دیگر نمی‌توانست کار دعوت انجام دهد و وی را ناتوان کردند، بدین خاطر، هجرت نمود. در واقع هجرت مسئلۀ مهمّی است که در حیات دعوت همیشه مطرح بوده است و حکمش براساس شرایط و احوال و مصلحت متفاوت است.

[۱۰۱] یعنی؛ بعد از اینکه برای مراسم عید سالانه بیرون بروید. البته ابراهیم÷ این‌را آهسته در میان قومش گفت به گونه‌ای که فقط مردی آن را شنید بعد وی گزارشِ گفته‌اش را داد، برخی از مفسّرین گفته‌اند: ابراهیم÷ این‌را بعد از خروج قومش به گونه‌ای که فقط مردی از قوم شنیده بود، گفت که آن‌ها آن‌را شنیدند. نک: بغوی، معالم التنزیل، ۵/۳۲۳ و ۳۲۴، قرطبی، تفسیر القرطبی، ۱/ ۲۹۷ و ۲۹۸، شوکانی، فتح القدیر، ۳/۵۹۱. [۱۰۲] ابراهیم÷ با چنین پیشنهادی به قوم خود در مقام استهزاء و به سخره‌گرفتن آن‌هاست و در عین حال بیانی منطقی برای تفهیم پوچ‌بودن و بی‌اراده بودن بتهاست و این گفته ابراهیم÷ انکارکردن شکستن بت‌ها توسط خود را نمی‌رساند بلکه هدف خردکردن قوم بت‌پرستی است که حل مشکلات و رفع بلاها را از بت‌ بزرگ و دیگر بت‌ها طلب می‌کنند بدون اینکه در عمل خود تفکر و تعقل نمایند. [۱۰۳] سیدقطب، ترجمه فی ظلال القرآن، ۴/۶۱۲. [۱۰۴] بخاری روایت می‌کند که وقتی ابراهیم را در آتش انداختند گفت: حسبی الله و نعم الوکیل. (خدا مرا کافی و بسنده است و او بهترین حامی و سرپرست است). (صحیح): بخاری (ش۴۵۶۴). [۱۰۵] خداوندأ فقط امر نفرمودند که آتش سرد باشد؛ زیرا احتمال داشت ابراهیم÷ سرما بخورد و اذیّت شود، بلکه امر فرمودند:" سرد و سالم باش." [۱۰۶] نیسابوری، الکشف و البیان، ۸/۱۵۲ – قرطبی، تفسیر القرطبی، ۱۱/۳۰۵ – رازی، مفاتیح الغیب، ۲۱/۱۹۰ – ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ۳/۱۸۴ – زیدان، اعتضاد من قصص القرآن، ۱/۲۰۱ و ۲۰۲. [۱۰۷] نک: ابن عاشور، التجیر و التنویر، ۲۴/۳۹۱ و ۴۰ ـ آلوسی، روح‌المعانی، ۲۳/۲۴۸.

(۳-۲) شخصیّت ابراهیم÷؛ اُسوه‌ای برای دعوتگر

حیات ابراهیم÷ و مسیر دعوت وی از زوایای مختلفی، نکاتی بارز و مهم از شخصیّت والای این بزرگمرد بشریت را نشان می‌دهد که با اُسوه‌گیری از هرکدام از آن‌ها حلِّ بسیاری از مشکلاتِ دعوت خصوصاً در عصر حاضر که موانع و مسائل عدیده‌ای بر مسلمانان مستولی شده، بدست خواهد آمد.