(۳-۴) ابراهیم÷ در آماج ابتلای الهی
ابراهیم÷جدای از اینکه بار سنگین نبوّت را بدوش میکشید و وظیفۀ ابلاغ آن را داشت، در این مسیر در آماج امتحانات و ابتلای سختی قرار گرفت که میتوان گفت در تاریخ انبیاء† به نوبۀ خود منحصر به فرد است و او اُسوۀ واقعی و جاودان برای هر مسلمان و دعوتگری است؛ چرا که انسان باید همیشه این قانون خداوندأ را به یاد داشته باشد که ایمان مایۀ پیدایش امتحان است؛ خداوند متعال میفرمایند:
﴿أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُتۡرَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا يُفۡتَنُونَ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡكَٰذِبِينَ٣﴾[العنكبوت: ۲-۳]. «آیا مردمان گمان بردهاند همین که بگویند ایمان آوردهایم به حال خود رها میشوند و ایشان آزمایش نمیگردند؟! ما کسانی را که قبل از ایشان بودهاند آزمایش کردهایم، آخر باید خدا بداند چه کسانی راست میگویند، و چه کسانی دروغ میگویند.»
با نگاه به حیات ابراهیم÷ میتوان دریافت که ابراهیم خلیل÷ در چندین مرحلۀ زندگی خود با ابتلای الهی روبرو شده است، در مرحلۀ اوّل هنگامی که بتشکن میشود و در دادگاهِ نمرود محاکمه میگردد، و در مرحلۀ دیگر که باید خانوادهاش را در سرزمین بیآب و علف رها سازد و امتحان سخت دیگر قربانیکردن فرزندش اسماعیل÷ است، در هرکدام از این مراحل آثار دعوتی نفیس مشاهده میشود.
(۳-۴-۱) ابراهیم÷محکوم به مرگ و در آتشانداختن
همانطور که پیشتر اشاره شد ابراهیم÷ در دادگاهِ نمرودِ ظالم محاکمه شد [۱۱۶]، به عنوان دعوتگری پیروز و جدالگری موفق باعث شد که بتپرستان به خود بیایند و به خطا و ظلم خود اعتراف کنند:
﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّكُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٦٤﴾[الأنبياء: ۶۴]. «آنان به خود آمدند و به خویشتن گفتند: حقیقتاً شما (بتپرستان) ستمگرید.»
این اعتراف در اثر مجادلۀ منطق بود که ابراهیم÷ بیان داشت ولی این بیداری روحانی بر اثر این طوفان روانی و منطقِ ابراهیمی، دقائقی طول نکشید،
﴿ثُمَّ نُكِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ يَنطِقُونَ٦٥﴾[الأنبياء: ۶۵]. «سپس آنان چرخشی زدند و عقبگرد کردند (و گفتند): تو که میدانستی اینها سخن نمیگویند).»
و بعد از آن ابراهیم÷ با نهایت شهامت و شجاعت زبان به حق میگشاید و بدون هیچ تقیه و در نظرگرفتن شرایط و عواقب کلام حق بیان میدارد:
﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡٔٗا وَلَا يَضُرُّكُمۡ٦٦ أُفّٖ لَّكُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٦٧﴾[الأنبياء: ۶۶-۶۷]. «گفت: آیا به جای خداوند چیزهایی را میپرستید که هیچگونه سود و زیانی به شما نمیرسانند؟ وای بر شما! و وای بر چیزهایی که به جای خدا میپرستید! آیا نمیفهمید.»
با بیان قاطع و برهان ساطعِ ابراهیم÷، کفّار به لرزه در آمدند و مبهوت در برابر این منطق ابراهیم÷ ماندند، و به جای اینکه تسلیم حق گردند و باطل را رها و حق را ندا زنند و چون خود را ناتوان، حقیر و پوچ یافتند، به شکنجه و آزار ابراهیم÷ برآمدند و حکم آتشزدن ابراهیم÷ را خواستار شدند.
البته این سنّت و قانون خداوند عزیز است که همیشه حق والا و باطل شکست خورده است، و همچنین حکم صادره از جانب حاکمان ظالم پوچ و بیخردی است که وقتی در برابر حق حجّتی ندارند و توانایی سرفرود آوردن را هم ندارند به شکنجه و آزار داعیانِ حق برآیند ولی آنان باید بدانند که عاقبتِ نمرود و کفّار، قانون بلامتنازع و استثناپذیری است که گریبانگیر آنها نیز خواهد شد.
در این حالت:
﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَكُمۡ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ٦٨﴾[الأنبياء: ۶۸]. «گفتند: اگر میخواهید کاری کنید ابراهیم را سخت بسوزانید و خدایان خویش را مدد و یاری دهید.»
افسوس بر خدایان و عقاید پوچی که با شکنجه و آزار مؤمنان و دعوتگران مدد و یاری میشوند! افسوس بر ظالمانِ بیخردی که با صلابهکشیدن داعیان خود را بر تخت حکومتشان ذلیلانه حفظ میکنند! و افسوس بر مزدوران و جیرهخواران و لاشهخورانی که با مددِ باطل کسب روزی میکنند و در سایۀ شوم و باطل زندگی میکنند! جای بسی تعجّب است حتّی در مواردی مشاهده میشود که ظالمان و بتپرستان بیخرد و مزدورانشان از خداوندأ مدّعی اجر و پاداش نیز میباشند و آنقدر خود را بر حق میبینند که فکر میکنند در راه خداوندأ جهاد میکنند. افسوس و هزاران افسوس بر این بیخردان!
ولی این کافران ندانستند که قانون خداوندﻷ بر نصرتِ مؤمنان ثابت گشته، خداوندـمیفرمایند:
﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٤٧﴾[الروم: ۴۷]. «همواره یاری مؤمنان بر ما واجب بوده است.»
خداوند ـدربارۀ واکنشِ قومِ گمراه ابراهیم÷ میفرمایند:
﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَكُمۡ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ٦٨ قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ٦٩ وَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِينَ٧٠﴾[الأنبياء: ۶۸-۷۰]. «گفتند: اگر میخواهید کاری کنید، ابراهیم را نخست بسوزانید و خدایان خویش رامدد دهید. (آتشی را برافروختند و ابراهیم را در آن انداختند و) ما به آتش دستور دادیم که ای آتش سرد و سالم شو بر ابراهیم. آنان خواستند که ابراهیم را با نیرنگ خطرناکی نابود کنند، ولی ما ایشان را زیانبارترین مردم نمودیم.»
و نیز خداوند ـمیفرمایند:
﴿قَالُواْ ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡيَٰنٗا فَأَلۡقُوهُ فِي ٱلۡجَحِيمِ٩٧ فَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِينَ٩٨﴾[الصافات: ۹۷-۹۸]. «مشرکان گفتند: برای او چهار دیواری بزرگی بسازید (و در میان آن آتش بیفروزید) و او را به میان آتش سوزان و پر اخگر بیفکنید. برای نابودی ابراهیم نقشهای پی افکندند و نیرنگی اندیشیدند، ولی ما آنان را پست و حقیر و مغلوب و ذلیل نمودیم.»
همچنین خداوند ـمیفرمایند:
﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱقۡتُلُوهُ أَوۡ حَرِّقُوهُ فَأَنجَىٰهُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلنَّارِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ٢٤﴾[العنكبوت: ۲۴]. «امّا پاسخ قوم (ابراهیم به) او جز این چیزی نبود که (به یکدیگر) گفتند: او را بکشید یا بسوزانید پس او را از آتش رهانیدیم. در این نشانههائی برای مؤمنان است.»
اگر به این آیات دقّت شود، تصمیم قاطع کفّار بر آتش زدن خلیل خداوند نمایان میباشد و آیات آنان را به ﴿ٱلۡأَخۡسَرِينَ﴾و ﴿ٱلۡأَسۡفَلِينَ﴾یعنی؛ آنان زیانبار، پست، حقیر، مغلوب و ذلیل شدند. پس عاقبتِ ظلم و تجاوز و به حبسکشیدن و آزار دادن و محرومکردن مؤمنان از حقوق مسلّم خود جز عاقبت مذکور نیست؛ زیرا این قانون لایتغیّر و بلامنازعِ خداوند حکیم است.
ابراهیم÷در اثنای آتش نیز موحّدانه فقط و فقط به خدای خودأ توجّه دارد، امام بخاری/از عبدالله بن عباسبروایت میکند که پیامبر ج فرمود: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ١٧٣﴾[آل عمران: ۱۷۳]. (خداوند ما را بس و او بهترین حامی و سرپرست است.)را ابراهیم موقعی که در آتش انداختند گفت و محمّد ج نیز موقعی که به وی گفتند: ﴿إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ١٧٣﴾[آل عمران: ۱۷۳]. «مردمان (قریش) بر ضد شما گرد یکدیگر فراهم آمدند، پس از ایشان بترسید؛ ولی «چنین تهدیدی» بر ایمان ایشان افزود و گفتند: خدا ما را بس و او بهترین حامی و سرپرست است.». [۱۱۷]
هر دعوتگری در مسیر دعوت و ندای یکتاپرستی با مشکلات و سختیهائی از جمله ناملایمات، برخوردهای ناروا و ظلم و ستیزهائی از طرف مخاطبان خود، اطرافیان و ظالمان روبرو میشود، و عملکرد ابراهیم÷ در بیان شفاف حقیقت و استقامت آن نهتنها الگویی جاوید است بلکه چراغی ساطع است که به انسان داعی اثبات میکند که همیشه و همه جا فقط و تنها خدا برای وی کافیست و استقامت وی بر حق عاقبتی جز سرافرازی وی و فرومایگی ظالمان و غافلان در پی نخواهد داشت، امید است که هر دعوتگری این قسمت عظیم از زندگی دوست خدا را در حیات زودگذر خود سرمشق و اُلگو قرار دهد و با آن سعادت خود را در سرای جاوید بیمه نماید.
[۱۱۶] نک: بخش (۴-۱) ابراهیم بتشکن. [۱۱۷] (صحیح): بخاری (ش۴۵۶۳).
(۳-۲-۲) هجرت ابراهیم÷
با همۀ تلاشهای بیوقفه و بیان دلائل راسخ و ساطع ابراهیم÷، قومش بر کفر و الحاد اصرار داشتند و به ندای خلیل الرحمان÷ لبیک نگفتند و زمانی که ابراهیم متوجّه بیفایده بودن دعوت خود شد و تهدیدهای قوم و حتّی پدرش وی را در آماج آزار و اذیّت قرار داد، آیاتِ قرآن کریم ضمن اینکه این صحنه را به تصویر میکشاند، دعوتگران را به اقتداء و تأسّی از ابراهیم÷ در برائت و کنارهگرفتن وی از قومش فرا میخواند؛ خداوند ـمیفرمایند:
﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِي يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّكَۖ وَٱهۡجُرۡنِي مَلِيّٗا٤٦ قَالَ سَلَٰمٌ عَلَيۡكَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا٤٧ وَأَعۡتَزِلُكُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّي عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗا٤٨ فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۖ وَكُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِيّٗا٤٩﴾[مريم: ۴۶-۴۹]. «(پدر ابراهیم برآشفت و) گفت: آیا تو ای ابراهیم از خدایان من رویگردانی؟! اگر دست نکشی، حتماً تو را سنگسار میکنم. برو برای مدت مدیدی از من دور شو. (ابراهیم به آرامی و مهربانی) گفت: (پدر) بدرود! من از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست. چرا که او نسبت به من بسیار عنایت و محبّت دارد. و از شما (ای پدر! و ای قوم بتپرست!) و از آنچه بجز خدا میپرستید کنارهگیری و دوری میکنم، و تنها پروردگارم را میپرستم. امید است در پرستش پروردگارم (طاعت و عبادت من پذیرفته شود و) بدبخت و نومید نگردم. هنگامی که از آنان و از چیزهائی که بجز خدا میپرستیدند، کنارهگیری کرد (و از میان ایشان هجرت نمود)، ما بدو اسحاق و (از اسحاق) یعقوب بخشیدیم، و هر یک از آنان را پیغمبر بزرگی کردیم.»
و نیز خداوند ـمیفرمایند:
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُۥ سَيَهۡدِينِ٢٧ وَجَعَلَهَا كَلِمَةَۢ بَاقِيَةٗ فِي عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ٢٨﴾[الزخرف: ۲۶-۲۸]. «(ای پیغمبر! برای تکذیبکنندگان معاصر بیان کن گوشهای از داستان ابراهیم را). وقتی ابراهیم به پدر و قوم خود گفت: من از معبودهایی که میپرستید بیزارم. بجز آن معبودی که مرا آفریده است. (او را خواهم پرستید) چرا که او مرا (به راه حق) رهنمود خواهد کرد. ابراهیم توحید را به عنوان شعار یکتاپرستی در میان قوم خود باقی گذاشت، تا اینکه ایشان (بدان ایمان آورده و) برگردند.»
خداوندأ، مؤمنان را به اقتدا به ابراهیم خلیل÷ در برابر برائت و هجرتش از قومش فرا میخواند:
﴿قَدۡ كَانَتۡ لَكُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُاْ مِنكُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ كَفَرۡنَا بِكُمۡ وَبَدَا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ إِلَّا قَوۡلَ إِبۡرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسۡتَغۡفِرَنَّ لَكَ وَمَآ أَمۡلِكُ لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖۖ رَّبَّنَا عَلَيۡكَ تَوَكَّلۡنَا وَإِلَيۡكَ أَنَبۡنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ٤ رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ وَٱغۡفِرۡ لَنَا رَبَّنَآۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٥ لَقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِيهِمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَۚ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡغَنِيُّ ٱلۡحَمِيدُ٦﴾[الممتحنة: ۴-۶]. «ابراهیم و کسانی که بدو گرویده بودند، الگوی خوبی برای شما است، بدانگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از چیزهایی که بغیر از خدا میپرستید، بیزار و گریزانیم، و شما را قبول نداریم ودر حق شما بیاعتنائیم، و دشمنانگی و کینهتوزی همیشگی میان ما و شما پدیدار آمده است، تا زمانی که به خدای یگانه ایمان میآورید و او را به یگانگی میپرستید. (کردار و رفتار ابراهیم و گروندگان بدو، سرمشق خوبی برای شما است) مگر سخنی که ابراهیم به پدر خود گفت: من قطعاً برای تو طلب آمرزش میکنم، و درعین حال برای تو در پیشگاه خدا هیچ کار دیگری نمیتوانم بکنم. (این سخن، چیزی نیست که بدان اقتداء کنید). پروردگارا! به تو توکّل میکنیم، و به تو روی میآوریم، و بازگشت به سوی تو است. پروردگارا! ما را گرفتار دست کافران مکن، پروردگارا! ما را بیامرز که تو چیرۀ کار به جائی. (برنامه زندگی) ابراهیم و گرویدگان بدو، الگوی زیبائی برای شما است. برای شما کسانی که خدا و آخرت را در مدنظر دارید. هرکس هم (از چنین الگوئی) رویگردان شود (به خود ستم میکند و) خدا بینیاز و شایستۀ هرگونه ستایش است.»
این شهامت و برائت را موقعی که ابراهیم÷ به جدال قومش پرداخت و ابطال خدایی خورشید و ماه و ستارگان را نمود، در سورۀ انعام مشاهده میشود:
﴿فَلَمَّا رَءَا ٱلشَّمۡسَ بَازِغَةٗ قَالَ هَٰذَا رَبِّي هَٰذَآ أَكۡبَرُۖ فَلَمَّآ أَفَلَتۡ قَالَ يَٰقَوۡمِ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ٧٨ إِنِّي وَجَّهۡتُ وَجۡهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِيفٗاۖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ٧٩ وَحَآجَّهُۥ قَوۡمُهُۥۚ قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّي فِي ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِۚ وَلَآ أَخَافُ مَا تُشۡرِكُونَ بِهِۦٓ إِلَّآ أَن يَشَآءَ رَبِّي شَيۡٔٗاۚ وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمًاۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ٨٠ وَكَيۡفَ أَخَافُ مَآ أَشۡرَكۡتُمۡ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمۡ أَشۡرَكۡتُم بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ عَلَيۡكُمۡ سُلۡطَٰنٗاۚ فَأَيُّ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ أَحَقُّ بِٱلۡأَمۡنِۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨١ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ٨٢ وَتِلۡكَ حُجَّتُنَآ ءَاتَيۡنَٰهَآ إِبۡرَٰهِيمَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦۚ نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُۗ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٞ٨٣﴾[الأنعام: ۷۸-۸۳]. «و هنگامی که خورشید را در حال طلوع (در کرانۀ افق) دید (دوباره بر سبیل فرض و ارخاءالعنان) گفت: این پروردگار من است (چرا که) این بزرگتر (از ستاره و ماه) است! اما هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! بیگمان من از آنچه انباز خدا میکنید بیزارم (و تنها رو به خدا میدارم). بیگمان من رو به سوی کسی میکنم که آسمانها و زمین را آفریده است، و من (از هر راهی جز راه او) به کنارم و از زمرۀ مشرکان نیستم. و (با وجود این) قوم ابراهیم با او به ستیزه پرداختند (و وی را از خشم خدایان خود ترساندند. ابراهیم) گفت: آیا شما را سزد که دربارۀ خدا با من بستیزید، و حال آنکه مرا (خداوند با دلائل روشن به سوی حق راهنمائی کرده و) هدایت بخشیده است؟ من از آن چیزهایی که انباز خدا میکنید نمیترسم (چرا که میدانم از سوی آنها و از جانب کسی زیانی به من نمیرسد) اما اگر خدا بخواهد ضرر و زیان (به کسی برسد، بیگمان بدو) میرسد. دانش پروردگارم همه چیز را در بر گرفته است (و خدای من از هر چیز آگاه است، ولی خدایان شما از چیزی آگاهی ندارند). آیا یادآور نمیشوید (و از خواب غفلت بیدار نمیگردید و متوجّه نیستید که چیزهای عاجز و درمانده مستحق پرستش نمیباشند؟) چگونه من از چیزی که (بیجان است و بت نام دارد و از روی نادانی) آن را انباز (خدا) میسازید میترسم؟ و حال آنکه شما از این نمیترسید که برای خداوند (جهان که همۀکائنات گواه بر یگانگی او است) چیزی را انباز میسازید که خداوند دلیلی بر (حقانیت پرستش) آن برای شما نفرستاده است؟ پس کدام یک از دو گروه (بتپرست و خداپرست) شایستهتر به امن و امان (و نترسیدن از مجازات یزدان) است، اگر میدانید (که درست کدام و نادرست کدام است؟) کسانی که ایمان آورده باشند و ایمان خود را با شرک (پرستش چیزی با خدا) نیامیخته باشند، امن و امان ایشان را سزا است، و آنان راهیافتگان (راه حق و حقیقت) هستند. اینها دلائل ما بود که آنها را به ابراهیم عطاء کردیم (تا) در برابر قوم خود (به کارشان گیرد، و غروب ستارگان و خورشید و ماه را دلیل بر الوهیت و وحدانیت ما داند. او با همین دلائل کَونی بر آنان پیروز شد و برتری یافت، و این سنّت ما است که با علم و حکمت) هرکس را بخواهیم او را درجاتی بالا میبریم. (ای پیغمبر!) پروردگار تو حکیم (است و هر چیزی را در جای خود قرار میدهد و به جای خود میکند، و) آگاه است (و میداند چه کسی مستحق رفعت است و چه کستی مستوجب ذلت)».
جملۀ ﴿قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّي فِي ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِ﴾یعنی؛ «آیا شما را سزد که دربارۀ خدا با من بستیزید، و حالا آنکه مرا خداوند هدایت بخشیده است؟» بیانگری از یقین ابراهیم÷بر حق و ره یافته بودن میکند که هرگز نمیتوان با استدلالهای پوچ و حتّی پیشنهادهای کلان آن را متزلزل کرد که این ندا باید ندای هر دعوتگری باشد.
خداوندﻷ با این فراخوان به داعیان نشان میدهد که در مواردی که دعوت هیچ ثمری ندارد و هجرت سودمند و به نفع دین خداوند ـاست باید از قوم و نزدیکان خود گذشت و به سویی رهسپار شد که خداوندأ در آن راضی و خشنود میگردد.
برائت و ولایت (دشمنی و دوستی) در شریعت اسلام از جایگاهی والا برخوردار است به گونهای که هر مسلمانی باید در زندگی خود از آن بهرهمند باشد در غیر این صورت ایمانش ناقص و خدشهدار است و حتّی در مواردی مسلمان را به ورطۀ کفر میرساند، ابراهیم÷ نماد راستین از این عملکرد عظیم میباشد، بدین معنا هرکه را خداوندأدوست دارد، دوست بداری و بخاطر وی دوستش بداری و هرکس را که خداوندأدوست نمیدارد، دوست نداری و بخاطر وی دوستش نداری.