اهداف دعوتی داستان آدم، نوح و ابراهیم

نوح÷

نوح÷

نوح÷ اولین رسول و پیام-آور از جانب خداوند تعالی بعد از آدم÷ است [۵۲]، نام نوح÷ در چهل و سه جای قرآن کریم بیان شده است، نامش در قرآن به دو حالت بیان گردیده است:

اوّل) نام نوح÷ به تنهایی و یا مضاف به قومش بیان شده که در ضمن داستان قصه‌اش بیان گردیده و یازده مرتبه به این حالت از نوح÷ نام برده شده است.

دوّم) نام نوح÷ به تنهایی و یا مضاف به قومش بیان گردیده ولی در ضمن بیان داستانش نیست بلکه به صورت سریع و گذرا می‌باشد، که یا بیانی از رسالت یا شریعت وی دارد و یا به کفر و تکذیب قومش اشاره دارد که این حالت با موضوع سوره، و فرازهای آیه هم‌خوانی دارد، و این بیست و دو مرتبه می‌باشد.

سهم سوره‌ها در داستان نوح÷ متفاوت است؛ سورۀ نوح به طور کلی به داستان نوح÷ و قومش می‌پردازد، سورۀ هود نکات و ظرایف زیادی را از داستانش را تعریف می‌کند، و سوره‌های یُونُس و شُعراء به نکات اندک بسنده می‌کنند، و در سورۀ عنکبوت دو آیه به این قصه اختصاص یافته و این دو دربردارندۀ نکاتی هستند که در دیگر سوره‌ها وجود ندارند، سوره‌ها و شمارۀ آیاتی که به داستان نوح÷ پرداخته‌اند عبارتند از: [۵۳]

سوره

شمارۀ سوره

شمارۀ آیات

آل عمران

3

22

نساء

4

163

انعام

6

84

اعراف

7

59، 69

توبه

9

70

یُونُس

10

71

هود

11

25، 32، 36، 42، 45، 46، 48، 89

ابراهیم

14

9

اسراء

17

3، 17

مریم

19

58

انبیاء

21

86

حج

22

42

مؤمنون

23

23

فرقان

25

37

شعرا

26

105، 106، 116

عنکبوت

29

14

احزاب

33

7

صافات

37

75، 79

ص

38

12

غافر

40

5، 31

شوری

42

13

ق

50

12

ذاریات

51

46

نجم

53

52

قمر

54

9

حدید

57

26

تحریم

66

10

نوح

71

1، 21،16

 

نوح÷ از همۀ پیامبران خداوند بیشتر عُمر کرده است و شیخ الانبیاء÷ است، که به نصِّ قرآن کریم نهصد و پنجاه سال در میان قومش ماند، خداوند ـمی‌فرمایند:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَلَبِثَ فِيهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِينَ عَامٗا فَأَخَذَهُمُ ٱلطُّوفَانُ وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ١٤[العنكبوت: ۱۴]. «ما نوح را به سوی قوم خود فرستاده‌ایم، و او نهصد و پنجاه سال در میان آنان ماندگار شد. سرانجام در حالی که با (کفر و معاصی) به خود ستم می‌کردند، طوفان ایشان را در بر گرفت.»

نوح÷از جمله پیامبران اولوالعزم است که خداوند تعالی ارج و منزلت خاصی را برای آن‌ها گذاشته است. نوح÷با مدّت مدیدی که در میان قوم خویش ماند و آن‌ها را در شب و روز، آشکار و خفا به سوی عبادت خداوندأدعوت می‌کرد، و قوم خویش را از عذاب الهی و پرستش بت‌های ساختگی برحذر می‌داد ولی با همۀ تلاش‌هایش، اندکی به وی ایمان آوردند و در این حالت بود که نوح÷ دست به دعا برداشت:

﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا٢٦ إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا٢٧[نوح: ۲۶-۲۷]. «نوح گفت: پروردگارا! هیچ احدی از کافران را بر زمین زنده باقی مگذار، که اگر ایشان را رها سازی، بندگانت را گمراه می‌سازند، و جز فرزندان بزهکار و کافر سرسخت نمی‌زایند و به دنیا نمی‌آورند.»

ابن کثیر گفته: نوح÷بنابر اطّلاعی که از قومش داشت، بر آن‌ها دعا کرد بدین معنا وی با وجود ماندگاری نهصد و پنجاه ساله (حال و اوضاع قومش را می‌دانست) با این حال خداوندـدعای نوح÷ را پذیرفت و امر به ساختن کشتی نمود تا بوسیلۀ آن مؤمنان نجات و کافران هلاک گردند، خداوند ـمی‌فرمایند:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَۚ وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٞ٤٠[هود: ۴۰]. «تا آنگاه که فرمان ما (مبنی بر هلاک کافران) در رسید و آب از زمین جوشیدن گرفت، گفتیم: سوار کشتی کن از هر صنفی نر و ماده‌ای را، و خاندان خود را، مگر کسانی را که فرمان هلاک آنان قبلاً صادر شده است، و کسانی را (در آن بنشان) که ایمان آورده‌اند، و جز افراد اندکی بدو ایمان نیاورده بودند.»

این پیامبرِ پیر و خردمند÷ که سالیان سال قومش را به سوی خداوند یگانه فرا خواند، در مسیرِ طولانی دعوتِ خویش از سبک‌ها و روش‌های مختلف جهت مبارزه با شرک‌ها و بدعت‌های گوناگونِ قومش بهره برد و زحمات زیاد و عتاب‌های مختلف را متحمّل گردید، و این فراز و نشیبی که نوح پیامبر÷با کلام الهی بیان گشته سرشار از نکات و ظرائفی است که زندگی هر مسلمان و دعوتگری با پندپذیری از آن می‌تواند به سر منزل مقصود برسد و تجربه‌های نوح÷ دوایی برای دردهای امّت محمّد ج می‌باشد.

[۵۲] شنقیطی، أضواءالبیان فی أیضاح القرآن بالقرآن، ۱/۵۵ و ۳/۸۱؛ ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ۱/۲۲۳ و و ۵۶۹ و ۲/۲۳؛ ابوحیان اندلسی، تفسیرالبحر المحیط، ۲/۳۲۹ و ۸/۲۶۰. [۵۳] خالدی، القصص‌القرآنی، ۱/۱۵۱ و ۱۵۲؛ شوقی ابوخلیل، اطلس القرآن، صص ۱۹ و ۲۰.