(۲-۴) اهداف حاصل از داستان فرزندان آدم÷
خداوندأداستان پسران آدم÷را بیان میکند، که بنابر نظر سلف و خلف اسمهای آنها هابیل و قابیل بوده است، آنچه از آیات شریفه محرز است بین این دو برادر اختلافی بر مسئلهای حاصل میگردد، و تصمیم میگیرند که هرکدام عملی را برای تقرّب به خداوندأانجام دهند و خداوندأاز هابیل که مُخلص بود، میپذیرد و از دیگری که مُخلص نبود و قابیل نام داشت نمیپذیرد، [۴۶]خداوندـاین قسمت داستان را اینگونه تعریف میفرمایند:
﴿۞وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ ٱبۡنَيۡ ءَادَمَ بِٱلۡحَقِّ إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗا فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ يُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِ﴾[المائدة: ۲۷]. «داستان دو پسر آدم را چنانکه هست برای یهودیان و دیگر مردمان بخوان. زمانی که هرکدام عملی را برای تقرب (به خدا) انجام دادند، امّا از یکی پذیرفته شد، ولی از دیگری پذیرفته نشد.»
هنگامی که قربانی قابیل پذیرفته نشد و به هدف خود نرسید، تصمیم به قتل برادرش میگیرد، خداوندـدر ادامۀ داستان میفرمایند:
﴿قَالَ لَأَقۡتُلَنَّكَۖ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ٢٧﴾[المائدة: ۲۷]. «گفت: بیگمان تو را خواهم کشت! (برادرش) گفت: خدا (کار را) تنها از پرهیزگاران میپذیرد.»
در لحظهای که هابیل تهدید به قتل شد، وی جواب خردمندانه و مؤمنانهای به برادرش میدهد که خداوند ـاز آن چنین خبر میدهد و میفرمایند:
﴿لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقۡتُلَنِي مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ يَدِيَ إِلَيۡكَ لِأَقۡتُلَكَۖ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢٨﴾[المائدة: ۲۸]. «اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من دست به سوی تو دراز نمیکنم تا تو را بکشم. آخر من از پروردگار جهانیان میترسم.»
همانطورکه پیشتر اشاره گردید این عملکرد نمادی از تقوا و ترس از یزدان سبحان است [۴۷]، مسلمان نباید جواب بدی را با بدی پاسخ گوید بلکه باید با آن با نیکی و خوبی و معقولانه برخورد کند. بدین خاطر است که پیغمبر خدا ج فرمودهاند: «إذا تواجه المسلمان بسیفهما فالقاتل و المقتول في النار» [۴۸]. «هرگاه دو مسلمان به روی هم شمشیر بکشند، قاتل و مقتول در آتش میافتد».
هابیل نه تنها عمل و تهدید برادرش را به بدی پاسخ نمیدهد بلکه سعی میکند که برادرش را با ترس از خدا و عذابش نصیحت کند، و میگوید:
﴿إِنِّيٓ أُرِيدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِي وَإِثۡمِكَ فَتَكُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِكَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِينَ٢٩﴾[المائدة: ۲۹]. «من میخواهم با گناه من و گناه خود برگردی و از دوزخیان باشی، و این سزای ستمگران است.»
همانطور که مشاهده میشود هابیل به صورت تدریجی به وعظ برادرش میپردازد، در ابتدا عدم قبولی اعمال برادرش را بیاخلاصی و بیتقوایی اعلام میکند، سپس وی را از کُشتن با یادآوری ترس از پروردگار جهانیان تحذیر میدهد و در آخر که کار به جایی نمیبرد، مأیوس نمیشود و برادرش را تنذیر میدهد که گناه کشتن مرا بر گناهانِ اصلی خود میفزایی، با همۀ این تلاشها، قابیل تصمیم خود را عملی میکند، خداوند ج میفرمایند:
﴿فَطَوَّعَتۡ لَهُۥ نَفۡسُهُۥ قَتۡلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٣٠﴾[المائدة: ۳۰]. «پس نفس (سرکش) او تدریجاً کشتن برادرش را در نظرش آراست و او را مصمم به کشتن کرد، و او را کشت! و از زیانکاران شد.»
زیباست تحلیل و تفسر این قسمت از داستان را از زبان شیرین سیدقطب/بشنویم:
«بعد از همۀ اینها، پس از یادآوری و اندرزگویی و نرمش و سازش و بیدارباش و هوشیارباش، آری به دنبال همۀ این کارها و گفتارها، نفسِ شرور برجهید، و بزه و گناه روی داد، و جنایت به وقوع پیوست. بزهکاری و جنایت روی داد بدانگاه و در آن حال که نفس امارهاش همۀ گردنهها را برایش هموار جلوه داد، و همۀ مواضع را سهل و ساده در نظرش آراست و پیراست، نفس امارهاش کشتن را در برابر دیدگانش آسان جلوه داد! اما کشتن چه کسی؟ کشتن برادر خود! این بود که کیفر برحذر داشتنها و به هراس انداختنها دامنگیرش گردید و سزای بد خود را دید:
﴿فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٣٠﴾[المائدة: ۳۰]. «و از زمرۀ زیانکاران شد».
خویشتن را باخت و به هلاکتش انداخت. برادر خود را از دست داد و مددکار و دوستی از دستشبرفت. دنیای کنونی خویش را هدر داد. چه شخص قاتل زندگی آرامی نخواهد داشت. جهان دیگر را نیز باخت و با کولهبار گناه پیشین و گناه پسین خود به سوی یزدان جهان شتافت.
پیکره گناه به شکل محسوس در مقابل دیدگانش مجسم گردید. پیکری که زندگی از آن رخت بربسته بود و تکّه گوشتی بود که عفونت گرفته بود. گندیدگی آرام آرام به لاشه میخزید. لاشهای که انسانها تاب تحمّل آنرا ندارند.
حکمت حکیمانه یزدان بر آن قرار گرفت که او را در برابر عجز و ناتوانیش بنشاند، و به کسی که تازندۀ کشندۀ نابودکننده است بنمایاند که او آن اندازه درمانده است که نمیتواند پیکر برادر خود را به خاک سپارد، و حتّی ناتوانتر از کلاغی است که یکی از گروههای بیشمار پرندگان است:
﴿فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابٗا يَبۡحَثُ فِي ٱلۡأَرۡضِ لِيُرِيَهُۥ كَيۡفَ يُوَٰرِي سَوۡءَةَ أَخِيهِۚ قَالَ يَٰوَيۡلَتَىٰٓ أَعَجَزۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِثۡلَ هَٰذَا ٱلۡغُرَابِ فَأُوَٰرِيَ سَوۡءَةَ أَخِيۖ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلنَّٰدِمِينَ٣١﴾[المائدة: ۳۱]. «پس خداوند زاغی را فرستاد (که زاغ دیگری را کشته بود) تا زمین را بکاود و بدو نشان دهد، چگونه جسد برادرش را دفن کند، گفت: وای بر من! آیا من نمیتوانم مثل این کلاغ باشم و پیکر برادرم را دفن کنم؟ پس از زمره افراد پشیمان گردید.» [۴۹]
همانطور که در داستان آدم÷ آمده است حسد سم ِّوجود هر انسان میباشد، حسادت باعث شد تا شیطان بر آدم÷ سجده نبرد، و به ورطۀ گناه بیفتد دقیقاً در این داستان نیز حسادت، قابیل را به منجلاب و مصیبتی گرفتار کرد که محنت آن در دنیا و قیامت وی را شامل و در بر خواهد گرفت؛ چراکه حسادت همچون سمّی است که تمامی وجود انسان را در بر میگیرد و حتّی انسان را از عقل و تفکر و عافیتاندیشی محروم میکند.
پس هر دعوتگری با الهام از این داستان درمییابد که کار دعوت مراحل مختلف دارد و نیازمند بسترسازی است، همانند هابیل که به صورت تدریجی و آرام و با شفقت و مهربانی و خیرخواهی به دعوت برادر خویش پرداخت و هرگز حاضر نشد که در برابر بدی وی، نافرمانی پروردگار خود را بنماید و این قانونی بس ارزشمند و تأثیرگذار و کاربردی در کار دعوت است. و نکتۀ بارز و در خور توجّه این است که حسادت همانطور که قابیل را در باتلاق معصیّت انداخت، دعوتگران و مسلمانان نیز باید از این شرّ خود را خالی و مبرّا سازند، و بدانند که حسادت از کردارِ یهودیان بدکرداری بوده که خداوندأدربارۀ آنها میفرمایند:
﴿أَمۡ يَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۖ﴾[النساء: ۵۴] [۵۰]. «آیا آنان (یعنی یهودیان) بر چیزی حسد میبرند که خداوند از روی فضل و رحمت خود (با برانگیختن محمّد) به مردم (عرب) داده است؟.» [۵۱]
دعوتگران، باید پرهیز از حسادت را از مهاجرین و انصارشبیاموزند که خداوندأدر وصف آنها چنین فرمودهاند:
﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ﴾[الحشر: ۹]. «آنان که پیش از آمدن مهاجران خانه و کاشانه را آماده کردند و ایمان را (در دل استوار داشتند) کسانی را دوست میدارند که به پیش ایشان مهاجرت کردهاند، و در درون احساس و رغبت نیازی نمیکنند به چیزهایی که به مهاجران داده شده است، و ایشان را بر خود ترجیح میدهند، هرچند که خود سخت نیازمند باشند.»
پس مسلمانان و داعیان إلی الله با ریشهکن کردن حسادت و اسوه قراردادن روشِ اصحاب پیغمبر خدا ج و ترس از فرجامِ وحشتناک و دردناکِ حسادت و به خداوندأپناه بردن با خواندن آیات:
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ١ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ٢ وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ٣ وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِي ٱلۡعُقَدِ٤ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ٥﴾[الفلق: ۱-۵]. «بگو: پناه میبرم به خداوندگار سپیدهدم. از شرّ هر آنچه خداوند آفریده است. و از شرّ شب بدان گاه که کاملاً فرا میرسد. و از شرّ کسانی که در گرهها میدمند. و از شرّ حسود بدانگاه که حسد میورزد.»
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١ مَلِكِ ٱلنَّاسِ٢ إِلَٰهِ ٱلنَّاسِ٣ مِن شَرِّ ٱلۡوَسۡوَاسِ ٱلۡخَنَّاسِ٤ ٱلَّذِي يُوَسۡوِسُ فِي صُدُورِ ٱلنَّاسِ٥ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ٦﴾[الناس: ۱-۶]. «بگو: پناه میبرم به پروردگار مردمان. به مالک و حاکم (واقعی) مردمان. به معبود (بر حقّ) مردمان. از شرّ وسوسهگری که واپس میرود. وسوسهگری است که در سینههای مردمان به وسوسه میپردازد. (در سینههای مردمانی) از جنّیها و انسانها».
میتوانند از این کردار ناشایست که جلوهگهی از اعمال شیطان و قابیل و یهودیان بدکردار میباشد؛ و همۀ آنها را به هلاکت انداخت، دوری نمایند، خصوصاً برخی از دعوتگران به خاطر دارا بودن برخی از فضیلتها و محبوبیتهایی مورد حسادت و دشمنی و کینه برخی دیگر واقع میشوند و حسودان سعی در هتک و تحقیر آن شخص مینمایند که این عملکرد نمادی از بیاخلاصی و بیتقوایی این افراد است.
[۴۶] مفسران در بیان انگیزه عملی که باعث اختلاف پسران آدم÷ شد، اختلافنظر دارد، در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه اوّل: هابیل گوسفند داشت و دامداری میکرد و قابیل نیز به زراعت و کشاورزی مشغول بود. هریک برای تقرب به خدا قربانی کردند. هابیل از میان گوسفندانش بهترین گوسفند را انتخاب کرد و آنرا قربانی کرد. قابیل هم بدترین گندم را از گندمهایش برداشت و قربانی نمود. آنگاه هریک قربانی خود را برداشتند و به سوی خداوند روی آوردند. آتش از آسمان فرود آمد و قربانی هابیل را خورد و قربانی قابیل را ترک کرد. قابیل فهمید که قربانیش پذیرفته نشده است، و قربانی برادرش پذیرفته شده پس حسد کرد و برادرش هابیل را به قتل رساند. دیدگاه دوّم: حوا در هر بارداری دختر و پسر دوقلویی را به دنیا میآورد. آدم÷، هربار دختری را به عقد پسر بار دیگر بنابر تجویز از طرف پروردگار درمیآورد، (البته باید توجه شود که ازدواج این خواهران و برادران بنابر قوانین خداوند که امروز حرام و دارای مشاکل و پیامدهای سوء اجتماعی، رفتاری، روانی و ژنتیکی و پزشکی است، قطعاً در آن زمان بنابر تجویز خداوند و صرفاً مجوزی بنابر ضرورت و موقتی بوده است.) اوّل قابیل با همزاد خود بدنیا آمد و بعد از وی هابیل با دختر همزاد خود. آدم÷خواست دختر همزاد قابیل را که بسیار زیبا بود به ازدواج هابیل در آورد. قابیل از پذیرفتن آن خودداری کرد. گفت: من حق تقدم دارم این خواهر من است و من از برادرم به او سزاوارترم، آدم÷توصیه قربانی به آنها کرد و قربانی هرکدام پذیرفته شود، دختر زیبا از آن اوست، زمانی که قربانی قابیل بلعیده شد وی از روی حسد برادرش را به قتل رساند. قرآن به انگیزه عداوت و حسد پسر آدم هیچ اشارهای ندارد و مهم این است که آنان در مسئلهای خاص که نمونههای آن در جامعه بشری امروز بس زیادند، وجود دارد که باعث کدورت و دشمنی گردیده است. نک: طباره، داستان پیامبران در قرآن، ص ۸۹ و ۹۰؛ ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ۳۲/۸۱ تا ۸۳؛ سیوطی، الدرالمنثور، ۳/۵۴ تا ۵۶؛ خازن، تفسیرالخازن، ۲/۳۸؛ آلوسی، روحالمعانی تفسیرالقرآن العظیم و السبع المثانی، ۶/۱۱۱ و ۱۱۲. [۴۷] نک: بخش (۲-۳-۳-۵) گفتار و کردار نیک. [۴۸] (صحیح): مسلم (ش۴۴۸۲) / ابوداود (ش۴۲۷۰) / نسایی (ش۴۱۲۱) / ابن ماجه (ش۳۹۶۳). [۴۹] سید قطب، فی ظلال القرآن، ۲/۳۵۱و۳۵۲. [۵۰] و نک: آیه ۱۰۹ از سوره مبارکه بقره. [۵۱] نک: شعراوی، تفسیرالشعراوی، ص ۳۳۵؛ قرطبی، تفسیرالقرطبی، ۴/۲۷۹؛ نسفی، مدارک التنزیل و حقایق التأویل، ۱/۲۲۷.