(۳-۱) ابراهیم بتشکن
در زمان ابراهیم÷ بتپرستی و تعظیمِ الههها و خداوندانِ دروغین زیاد شده بود، هنگامی که مسئولیّت رسالت بر دوش ابراهیم÷ گذاشته شد، اوّلین و اساسیترین رسالت ایشان÷ این بود که بتها و شریکهای حق تعالی را بشکند، خداوندﻷ در این زمینه میفرمایند:
﴿۞وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَآ إِبۡرَٰهِيمَ رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ وَكُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِينَ٥١ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِيلُ ٱلَّتِيٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰكِفُونَ٥٢ قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِينَ٥٣ قَالَ لَقَدۡ كُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٥٤ قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِينَ٥٥ قَالَ بَل رَّبُّكُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِكُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِينَ٥٦﴾[الأنبياء: ۵۱-۵۶]. «ما (وسیلۀ) هدایت و راهیابی را پیشتر (از موسی و هارون) در اختیار ابراهیم گذراده بودیم و از (احوال و فضائل) او برای (حمل رسالت) آگاهی داشتیم. آن گاه به پدرش و قوم خود گفت: این مجسمههایی که شما دائماً به عبادتشان مشغولید چیستند، گفتند: ما پدران (و نیاکان) خویش را دیدهایم که اینها را پرستش میکردهاند. ابراهیم گفت: قطعاً شما و پدرانتان در گمراهی آشکار بوده و هستید. گفتند: آیا واقعاً (معتقدی) آنچه را به ما میگوئی حقیقت دارد، یا اینکه جزو افراد ملعبهباز و شوخیکننده هستی؟ (ابراهیم بدیشان) گفت: (آنچه میگویم جدی است و اینها خدایان شما نیستند و) بلکه پروردگار شما، پروردگار آسمانها و زمین است. همان پروردگاری که آنها را آفریده است و من به این چیزی که گفتم از زمرۀ گواهانی هستم که آگاهند و با دلیل و برهان گفتۀ خود را ثابت مینمایند.»
بتپرستان با استدلالی ضعیف و واهی و پوچ به مجادله با خلیل الرّحمان ابراهیم÷میپردازند و اینکه چون بر مسیر نیاکان خود هستند، در کامیابی و راه راست به سر میبرند، البته این استدلالِ پوچ و بیپایه فقط در برابر ابراهیم÷ بیان نشده است بلکه داعیان زیادی از پیامبران و رهپویان آنان با این استدلال مواجه شدهاند.
این شیوۀ استدلال به حدّی رایج است که حتّی برخی از افراد حقگرا در بیان حقیقتهای داغ و مستدل در برابر افرادِ مبتدع و خرافهپرست با این استدلال مواجه میشوند و یا برخی آنقدر به تقلیدهای پوچ و کورکورانه سر نهادهاند و قلّادۀ تفکّراتِ دیگران را به گردن خود آویزان کردهاند که حتّی از استماع و شنیدن حق نیز اباء میکنند و در مواقعی هم که مورد خطابِ داعیان حقگرا و راستین قرار میگیرند، با استدلال به حقبودن نیاکانشان، به این افراد تهمتهایی ناروا میزنند.
دعوتگر باید در این زمینه ابراهیم وار عمل کند، و با متانت کامل و نهایت درایت و استدلال به جواب بپردازد، ابراهیم÷ در جواب قومش چنین میگوید:
﴿قَالَ أَفَرَءَيۡتُم مَّا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّيٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٧٧ ٱلَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهۡدِينِ٧٨ وَٱلَّذِي هُوَ يُطۡعِمُنِي وَيَسۡقِينِ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ٨٠ وَٱلَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحۡيِينِ٨١ وَٱلَّذِيٓ أَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لِي خَطِيَٓٔتِي يَوۡمَ ٱلدِّينِ٨٢﴾[الشعراء: ۷۵-۸۲]. «گفت: آیا میبینید که چه چیز را میپرستید؟! هم شما و هم پدران پیشین شما، همۀ آنها دشمن من هستند (آنهائی که شما معبود خود میدانید) بجز پروردگار جهانیان. (پروردگار جهانیانی) که مرا آفریده است، و هم او مرا راهنمائی میسازد. آن کسی است که او مرا میخوراند و مینوشاند. و هنگامی که بیمار شوم او است که مرا شفا میدهد. و آن کسی است که (چون اجلم فرا رسید) او مرا میمیراند و سپس مرا زنده میگرداند. و آن کسی است که امیدوارم در روز جزا و سزا گناهم را بیامرزد.»
ایمان ابراهیم÷ایمان و باوری است که با تمام وجود و با جان و دل در برابر پروردگارشأ تسلیم شده است. ایمانی است که غم و ناراحتی را از نفس، پاک میکند و قدرت و اطمینان و سعادت بدان میبخشد. ایمانی است که نفس را از تسلیم در برابر خرافات و خیالات و اوهام نجات میدهد. [۹۵]دعوتگر نیز باید در برابر خرافات و اوهام و یاوهگوییهای مردم همچون ابراهیم÷ ایمانی راسخ داشته باشد و بیدی نباشد که به هر بادی بلرزد بلکه با تمام وجود و اطمینان و توکّل بر ذات اقدس الهیـ، حق را بیان نماید و باید در خطاب به خرافات و بدعت و شرکها با زبانِ استدلال و منطقِ سلیم و کلامِ شیوا پاسخ دهد و همچون ابراهیم÷، بتهای ظاهری و دستساز و نیز بتهای درونی انسانها را بشکند. [۹۶]
[۹۵] طباره، داستان پیامبران در قرآن، ص ۱۶۹. [۹۶] در آیه فوق مشاهده میشود که ابراهیم میگوید: هیچ روزیرسانی، هیچ شفادهندهای، هیچ زندهکنندهای، هیچ مرگدهندهای، هیچ بخشندهی گناهی وجود ندارد، مگر خدای متعال که پروردگار جهان است. این باور راستین هر مسلمانی هم میباشد.