س- چرا رهبریت تشیع ایران نسبت به شیعیان اقوام دیگر قساوت و خشونت میورزد؟
ج- اگر نظریه نسبیت انشتاین را قبول داشته باشیم، میفهمیم که رهبریت شیعه ایران در حالیکه با شیعیان ایران اینگونه خشونت میورزد، پس بدیهی است که باید نسبت به شیعیان اقوام دیگر خشونت بیشتری بخرج دهد. و دلیل آن همان دلیلی است که در پشت انتخاب رهبریت روحانی شیعه در ایران قرار گرفته بود. یعنی اگر شیعیان جهان همانطور که قبلا نیز اشاره کردیم در انتخاب رهبریت مذهبی به قومیت اهمیتی نمیدهند، اما رهبریت ایرانی مذهب شیعه تعصب و قوم گرایی را برگزیده، و حتی میتوان گفت که قومیت در همه تار و پودش رخنه کرده است. و برای اثبات این امر کوشش زیادی لازم نیست. وقتی رهبریت مذهبی شیعه صدها هزار شیعه ایران را جهت قتل شیعیان عراق و تخریب شهرها و اراضی و ممتلکات آنان و قتل فرزندان و زنانشان به این کشور گسیل میدارد، و بدون هیچگونه رحم و شفقتی بر این امر اصرار ورزیده، و سپس میخواهد شیعه عراق را به ممتلکات خود بپیوندند، و در راه رسیدن به این هدف از هیچگونه خشونتی دریغ نمیورزد، برای این سری اعمال چه نام دیگری بجز قومیت، تعصب و نژادپرستی میتوان انتخاب نمود؟ همان قومیتی که قتل شیعه را بدست شیعه میسر میسازد. این امر میزان قوم گرائی و نژادپرستی رهبریت مذهبی تشیع در ایران را بر علیه شیعیان خارج از ایران مشخص میسازد. هنگامی که رهبریت مذهبی در ایران هزاران شیعه را به لبنان میفرستد تا شیعیان لبنانی را بقتل رسانده، و شهرها و قریههای آنان را تخریب کنند، و هنگامی که همین رهبریت مذهبی دهها هزار شیعه را به پاکستان و هند فرستاده تا سلطه و قدرت مذهبی خود را با اعمال فشار و بذل مال بر آنان تحمیل کند، این امور ما را ملزم میدارد که مسائل را بر شیعیان جهان روشن نموده و فریاد بزنیم که: ای شیعیان جهان بیدار شوید.
هنگامی که رهبریت مذهبی ایران دهها هزار شیعه ایرانی را به خانه خدا در مکه مکرمه میفرستد تا از سادگی شیعه جمع شده در آن مکان پاک و طاهر سوء استفاده کرده و آنان را به شرکت در تظاهراتی که به غرض فساد و هرج و مرج بر پای داشته است بسیج میکند و از شیعیان جهان به عنوان سپر و پردهای برای انجام مقاصد شوم خود، که به آنان هیچ نفعی نمیرساند استفاده میکند و نتیجتا شیعیان غیر ایرانی را برای رسیدن به اهداف خود قربانی میکند، بخوبی این مسئله روشن میگردد که قومیت و نژادپرستی در سیاست رهبریت مذهبی شیعه نقش بسیار مهمی را ایفا میکند.
من در هنگام نوشتن این سطور یقین کامل دارم که آنجا در ایران شیعه، صدها نفر از پناهندگان عراقی، سعودی، پاکستانی، و لبنانی زندگی میکنند که از نظام مذهبی شیعه ایران انتظار کمک در براندازی نظام حاکم بر کشورشان را دارند. اما با این پناهندگان از طرف نظام شیعه ایرانی مانند بنده و برده رفتار میشود و میتوان گفت که این نظام به آنان بچشم گدایان بیچیز و بیکس و کاری نگاه میکند، که وطن، عزت و کرامتی ندارند. و از آنان زمانی بنام غریبان، و گاهی به عنوان فراریان نام میبرد که بعلت داشتن قومیتی دیگر تحقیر میشوند.
و پیش از اینکه این فصل را به اتمام برسانم میخواهم راز مهمی را برای شیعیان جهان در مورد طبقهبندی رهبریت مذهبی شیعه افشاء کنم تا عالم تشیع با درجه نژاد گرائی و قومپرستی رهبریت شیعه در مورد رجال دین غیر ایرانی آشنا گردد. رواتب و تسهیلات طلاب شیعه در حوزههای علمیه، حتی تا کنون بر حسب قومیت آنان مشخص میگردد. رهبریت مذهبی این طلاب را به چهار گروه تقسیم میکند: «طبقه ممتاز» که از طلاب ایرانی تشکیل شده و از بهترین و برترین رواتب و تسهیلات برخوردار میشوند. سپس به ترتیب طبقه اعراب، هندیها و پاکستانیها، در طبقه چهارم که پائینترین طبقات را تشکیل میدهد، افغانیها قرار دارند که از پائینترین رواتب و تسهیلات برخوردار میگردند. این روش طبقهبندی تا زمان رهبریت جد من، امام بزرگ سید ابوالحسن اعمال میشد، و با رهبریت ایشان این امتیازات طبقاتی لغو شده و ایشان به این آیه کریمه: ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ﴾[الحجرات: ۱۳] . متوسل شدند. و ایشان بدین ترتیب بین رواتب قومیتهای مختلف مساوات ایجاد نمود. این تساوی طبقاتی در زمان حیات ایشان بمدت ۲۵ سال اعمال گردید و پس از ایشان حضرت امام بروجردی راه ایشان را تا زمان وفات یعنی ۱۵ سال ادامه دادند. پس از وفات امام بروجردی در سال ۱۹۶۰، مرجعیت شیعه ایران این تساوی طبقاتی را در هم شکسته، و دوباره روش قبل از امام سید ابوالحسن را در پیش گرفت و از آنزمان تا کنون این اختلافات طبقاتی در حوزههای علمیه اعمال میشود.