ای شیعیان جهان بیدار شوید

س- راه حل چیست؟

س- راه حل چیست؟

ج- در این مقاله از تصحیح بسیار سخن گفتیم و این مسئله امر دعوت را بر داعیان و بر شیعه آسان می‌گرداند. اما راه دستیابی به فهم عامه شیعه و نشان دادن ماهیت تصحیح، و کیفیت عمل به آن چیست؟ در اینجا روی سخنم را به دو طبقه متمیز از طبقات شیعه می‌کنم. که آنان طبقه روشنفکر، و طبقه ثروتمند می‌باشند و اما سخن من با طبقه روشنفکر این است که چاپ یکی دو کتاب و همچنین، یکی دو ندا در دادن، موقعیت تصحیح را بصورتی وسیع تضمین نمی‌کند. چون می‌بینیم که همه پنجره‌ها و روزنه‌های اطراف ما بسته است پس چگونه می‌توان صدا و دعوت خود را از راه پنجره‌های بسته، به عامه شیعه رساند؟ آنچه را که شیعه از پشت این پنجره‌های بسته می‌شنود، مانند دیدن شبحی است در تاریکی. و هرگز تا زمانیکه طبقه روشنفکر در سرتاسر زمین به نشر دعوت نپردازد، درخت تصحیح به ثمر نخواهد نشست. و در اینجا کسانی را که با تصحیح بیعت نموده و ندای آن را اجابت گفتند، مخاطب قرار داده، به آن‌ها می‌گویم: باشد که هم اکنون آنان اقلیت را تشکیل می‌دهند، اما این اقلیت با استناد به تاریخ، آهنگ رشد خواهد نواخت، و سرانجام کفه عقل و منطق بر کفه سادگی و جهل و دجل و خزعبلات، برتری خواهد گرفت. و تاریخ گواهی می‌دهد که همیشه گروهی بسیار قلیل، امری بسیار عظیم را به پیش برده، و حق آنچنان جای باطل را گرفته است، که گوئی آتش در دامن خرمن خشک افتاده باشد. پس به آن‌ها می‌گویم، لغتی که باید توسط آن با شیعیان امامی سخن گفت، همان لغت عقل و منطق است، که در کتاب خداوند و رسول ویج، و سیرت سلف صالح، و عمل ائمه شیعه علیهم السلام خلاصه می‌شود. هدف تصحیح، قانع نمودن شیعه به ترک بدعت‌ها، خزعبلات، و خرافاتی است که بر کمر آنان سنگینی می‌کند، و این امر وقتی بسیار آسان است، که طبقه دعوت کننده به تصحیح، قادر به روشن نمودن آن باشد، و بتواند میان این بدعت‌ها، و مصیبت‌های شیعه ارتباطی مستقیم برقرار کند. و رابطه این خرافات و آنچه بر سر شیعه آمده است را بخوبی روشن نماید. و صراحتا این مسئله بدین معنی است که شیعه با قلب، عقل، شعور، و وجدان خود احساس کند که تمامی بلاهائی که در طول تاریخ بر سر وی فرود آمده است، بخاطر وجود همین بدعت‌ها، خرافات و پیچیدگی‌هائی است، که در عقیده خالص شیعه متمثل در عشق اهل بیت حضرت رسولجو مذهب فقهی امام صادق وارد شده است. بر طبقه دعوت کننده واجب است که شیعه را با عباراتی واضح مخاطب قرار داده، و امور را به روشنی بیان کرده و بگوید: ای شیعیان، کسانی که امامت را امری ارثی و الهی قرار داده و آن را به عنوان اصلی از اصول دین معرفی کردند، بخدا قصد بالا بردن شأن و مرتبت ائمه را نداشتند و لیکن غرض آنان از این امر، نقل صفات و خصائص ائمه، و آنچه خودشان به آنان نسبت دادند به فقهاء و ولاه فقه بود، تا بدینوسیله با ادعای تقوی، عقل، حکمت و عصمت، بتوانند بر گروهی از مردم تا روز قیامت حکمرانی کنند، و ادعای داشتن مقام رسول اللهجرا کرده، و حتی در صفات خدا و ندی با او شریک شوند و بگویند، آنکه در مقابل این‌ها بایستد گوئی در مقابل خدا ایستاده است و قتل وی واجب می‌گردد.

ای شیعیان! بخدا این فقهاء و مدعیان فقه، بندگانی هستند همانند شما. و مَثَل آن‌ها همانند مَثَل این آیه کریمه است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡ‍ٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ ٧٣[الحج: ۷۳] . «أی مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهید، کسانی را که غیر از خدا می‌خوانید هرگز نمى‌توانند مگسی را بیافرینند، هرچند براى اینکار دست به دست هم دهند، و هرگاه مگسی چیزی از آن‌ها برباید نمی‌توانند آن را باز پس گیرند، هم این طلب کنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان (هم این عابدان و هم آن معبودان)».

وظیفه اساسی طبقه روشنفکر دعوت کننده و معتقد به تصحیح این است که بدان گروه ساده‌اندیش شیعه امامی بفهماند که بین مصیبت‌ها و محنت‌های شیعه، و بدعت‌ها و خزعبلاتی که به عقیده وی چسپانیده شده‌اند رابطه‌ای بسیار سنگین و خطرناک وجود دارد، که کاخ و جبروت این رهبران مذهبی بر آن استوار گشته است.

اکثریت شیعه تاریخ معاصر، در ایران بسر می‌برند که از ساده‌ترین حقوق انسانی بی‌بهره‌اند. چون این نظام مذهبی که بر آنان حکم می‌راند، با استناد به بدعت‌هائی که سلطه را به فقهاء می‌بخشد، تمامی آزادی‌های فردی و اجتماعی را از آنان سلب کرده است.

و این امر بدین معنی است که در اینجا ارتباطی مستقیم میان استبداد و آن نظام وجود دارد. و اگر قبول کنیم که مسائلی که از استبداد ناشی می‌شوند، همانند گرسنگی، کجروی، فقر، جهل و مرض، همه و همه بسبب فقدان دموکراسی اسلامی می‌باشد، و فقط در سایه دموکراسی اسلامی است که یک امت می‌تواند بیدار بوده و قوام یابد نه در سایه ی دموکراسی غربی، پس نتیجتا نظام مذهبی استبدادی، مسبب اصلی آن بدبختی‌ها بوده، که از یک حکومت استبدادی فردی نشأت می‌گیرد.

جای بسیار تاسف است که می‌بینیم جوامع ملحد کمونیستی، بر ضد طغیان و استبداد بر پا خاسته، انقلاب می‌کنند، و بسیاری از آنان آزادی و حق انتخاب سرنوشت خود را باز می‌یابند، اما پنجاه میلیون شیعه که شبانه روز نام خداوند بزرگ را بر لب دارند، همچنان در سایه استبدادی کشنده، که در تاریخ بیسابقه است بسر می‌برند. نتیجه رابطه بدبختی و مصیبتی که شب و روز بر شیعه می‌بارد، با نظام فقهاء و بدعت‌هائی که این نظام و طغیانش بر آن بنا شده است، تنها در سلب آزادی اجتماعی و فردی و فکری شیعه خلاصه نمی‌شود، بلکه این نتایج آنگونه در اعماق این مجتمع نفوذ نموده، که آنان را قربانیان عقیده و سیاست کرده است. و اگر شیعیان امامی کمی اندیشه کنند، بخوبی خواهند توانست که ابعاد این دسیسه را که فقهاء بر ضد آنان چیده‌اند احساس کنند. پس بگذارید در اینجا برخی از این بدعت‌ها که در عقیده شیعه وارد شده، و شیعیان خود را به آن ملزم نموده‌اند را بیان کنیم، تا خود بدانند که بین این بدعت‌ها و مصیبت‌های آنان چه ارتباطی وجود دارد.

در این رابطه اولین امری که جلب نظر می‌کند، تقلید کور کورانه عوام شیعه از فقهاء و مجتهدین است، که در نتیجه این تقلید کور کورانه سیل مصیبت‌ها و بدبختی‌هائی که از شمار خارج است بر روی آنان باریدن گرفته است. می‌خواهم از خود شیعیان بپرسم که آیا پیروی از فقه ناب امام صادق بهتر است، یا پیروی از فقه کسانیکه خود را به او منتسب کرده‌اند؟

و در اینجا نقش طبقه روشنفکر بخوبی مشخص می‌شود که باید به شیعه بفهماند که از فقه امام صادق پیروی کند، و برای خود امام و فقیه و مراجع تقلید دیگر نسازند. و در نتیجه این روشنگری است که احکام سیر صحیح و اساسی خود را طی خواهد کرد. و در اینجا به مصیبتی دیگر اشاره می‌کنم که گریبانگیر شیعه گشته است، و آن، تحمیل اصلی اقتصادی بر شیعه است، بدون اینکه خدا و رسولش از آن راضی باشند. خُمسی که به نفع کسب و تجارت تعلق می‌گیرد، یکی دیگر از بدعت‌هائی است که ساخته دست ولاه فقیه می‌باشد، تا بتوانند با شیعه در نفع کسب و کارشان شریک باشند. و بر شیعه واجب است که در مقابل این مالیات که خداوند هرگز جهت پرداخت آن امری صادر ننموده است تسلیم نگردند. مصیبت دیگری که نتیجه پیروی از مجتهدین و والیان فقیه بوده و شیعه را رنج می‌دهد، «ازدواج متعه یا صیغه» است، که از دختران و زنان شیعه کالائی ساخته است که در بازار بردگان بخرید و فروش می‌رسند. این عمل قبیح چیزی بجز تجویز شهوترانی و آزادی اعمال جنسی نیست، و بالاخره دختران شیعه هستند که باید بهای این عمل شنیع را بپردازند. و خداوند را شکر می‌گویم که این عمل زشت در تمامی دنیای شیعه انتشار نداشته، بلکه فقط منحصر به قطر شیعه نشین ایران است. و نمی‌دانم که فقهاء چگونه حاضرند که ناموس دختران شیعه بر باد رود، حال آنکه از ناموس خودشان سخت دفاع می‌کنند.

مصیبت دیگری که هزاران شیعه را بخاطر پیرویشان از فقهائی که حق را کتمان می‌کنند می‌آزارد، عزاداری روز عاشورا است که در این روز شمشیر بر سر، و زنجیر بر پشت و سینه میکوبند. این اعمال نه تنها تعذیبی است بدنی، بلکه تصویر شیعه را در چشم جهانیان مشوّه ساخته، به نفس ضرر رسانده، و با کرامت انسانی منافات دارد.

و بار دیگر تکرار می‌کنم، بر داعیان تصحیح واجب است تا به شیعه با دلیل و برهان بفهمانند، که بین بدبختی‌های گریبانگیر شیعه در ایران از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، و بدعت‌های وارداتی در عقیده تشیع، ارتباطی مستقیم و بسیار اساسی وجود دارد، فقهاء ساده‌اندیشان شیعه را از طریق شعبده و دجل شستشوی مغزی داده و روح و جان آنان را به بازی گرفته‌اند. و به آنان قبولانده‌اند که تنها راه نجات، تسلیم شدن در مقابل افکار و اعمال جور آمیزی است که آنان شعار حکم خود قرار داده‌اند. و عدم تسلیم و معارضه با هوس‌ها و سلطه آنان، به منزله اعدام و چوبه دار خواهد بود. آیا اگر این حالت نفسانی در شیعه وجود نمی‌داشت، پنجاه میلیون نفر بر این بدبختی و شقاوت صبر می‌نمودند، یا اینکه با مشتی گره کرده و کلمه‌ای واحد به جان ظالمین میافتادند، و آنان را سر به نیست می‌کردند؟ باعث تاسف است وقتی در روزنامه‌ها می‌خوانیم که مردم استرالیا که مسیحی می‌باشند بر ضد نخست وزیر آن کشور که به یک پیرمرد استرالیائی اهانت کرده است تظاهرات کرده و خواستار کناره گیری وی از وزارت می‌شوند، در حالیکه در این قطر بزرگ شیعی در هر روز و ساعت صدها شیعه مسلمان مانند گوسفند کشتار شده، و صدای مردم هم در نمیآید.

هدف اصلی و رسالت تصحیح، تغییر دادن شخص شیعه بازیچه دست ظالمان، به انسانی انقلابی و پیکار گر در مقابل طغیان فقهای در دست دارنده حکم می‌باشد. و این امر تنها در صورتی امکان پذیر است که در طرز فکر فرد شیعه تغییر حاصل شود. و ضمانت این تغییر را، تصحیح بر عهده دارد. در اینجا می‌خواهم به مصیبتی دیگر اشاره کنم که بلای جان شیعه گردیده است و ارتباطی مستقیم به بدعت‌های وارداتی توسط فقهاء دارد. و آن مسئله «تقیه» است من فکر می‌کنم، هرگز چیزی که بیشتر از این مسئله باعث مَقت و غضب خداوند و رسولش گردد وجود ندارد. تقیه یعنی دوگانگی و تضاد میان قول و عمل که در حد خود برای در هم کوبیدن مبادئ نیک و خیر در انسان کافیست. بگذریم که این امر چه آثار جسمی، روحی و نفسی بر انسان می‌گذارد. و از همه تاسف بارتر اینکه فقهاء تقیه را به یکی از امامان عظیم الشان ما، یعنی امام صادق نسبت داده‌اند. و بدون شک باید بگویم که این امام بزرگوار ما از این امر منسوب به وی بری بوده و بزرگ‌تر و جلیل‌تر از آنست که به امری دستور دهد، که با مبادئ اساسی اهل بیت رسول خدا، که در انقلاب حسین و مبادئ سلف صالح، از صحابه رسول خداججلوه‌گر می‌شود تناقض کامل داشته باشد مصیبت دیگر گریبانگیر شیعه که به عنوان بدعتی در عقیده ما شیعیان وارد و مستحکم شده است، و حتی در فرقه‌های دیگر اسلامی بصورتی خفیف‌تر مشاهده می‌شود، مسئله طلب حاجت از غیر خداوند، و شریک قرار دادن در سلطه و حکم برای وی، و همچنین امور غلوآمیزی است، که از شیعه در کنار قبر ائمه و اولیاء سر می‌زند، و با مشکلات دنیوی ما ارتباط مستقیم دارد. ممکن است کسی بپرسد که بین طلب حاجت از غیر خداوند، و شرک در قدرت و سلطه او، و مشکلات اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و نفسی چه ارتباطی وجود دارد؟ بگذارید با صراحت جواب این مسئله را بدهم. با نظر انداختن به مسائلی که مردم در کنار مرقد ائمه و قبور اولیاء از آنان طلب می‌کنند، می‌توانیم بوضوح ببینیم که اکثر این خواسته ها، ارتباطی مستقیم با حیات دنیوی داشته، و مقداری کم از این خواسته‌ها به آخرت و زندگی آن جهان ارتباط دارند. و چه بدبختیی بیشتر از اینکه انسان حاجتش را از کسی طلب کند که از بر آوردن آن عاجز است. و چه بیچارگی بالاتر از اینکه با وجود امر صریح قرآن، طریقه طلب حاجت را کسی نداند. طریقه طلب حاجت، بر طبق گفته خداوند در قرآن، توسل به اوست که در این مورد می‌فرماید:

﴿ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ[غافر: ۶۰] . یعنی: «بخوانید مرا، و از من بخواهید، تا شما را اجابت کنم». و هرگز نفرموده است که از غیر از من (پیغمبر – امام ...) بخواهید، تا او به شما بدهد.

و در اینجا به بدعتی دیگر می‌خواهم اشاره کنم که در ایران گریبانگیر شیعه گشته است. و آن، بنای ضریحی باشکوه بر قبر ولی فقیه، و قرار دادن آن به عنوان محل طواف و درخواست حاجت‌ها می‌باشد. آیا برای ملتی که میلیون‌ها ریال پول را برای ساختن قبر و ضریحی که پیامبر ساختن آن را نهی کرده است صرف می‌کند، بهتر نبود که این مقدار هنگفت مال را در کارهای عمرانی و اقتصادی بکار انداخته، تا شیعیان از این بیچارگی اقتصادی نجات یابند؟ و از همه جالب‌تر اینکه این قبر باشکوه با قبّه طلائیش، بر استخوان‌های پوسیده شخصی بنا شده است که باعث بدبختی و بیچارگی شیعه بوده است. و اینچنین می‌نگریم که تفکر ساده اجتماعی، چگونه با فقدان رهبری مخلص و اصولی صحیح، رو به سراشیبی و قهقرا رفته، مردم بجای اقدام به اعمال سازنده، دست به اعمال انتحاری می‌زنند. براستی که طبقه روشنفکر داعی تصحیح، مسئولیت سنگینی را بر عهده دارد، که باید آن را مسئله «بیدار سازی» نامید.

و بالاخره غرض از تصحیح، انقلاب شیعه در براندازی رسوم بلا آوری است که رهبران مذهبی آن‌ها را به آن عادت داده‌اند. و هدف از تصحیح این است که شیعه اعتقادی راسخ پیدا کند که قیام به شئون و اوامر دین، شغل و حرفه نبوده، و هر کسی که دین را به عنوان شغل و حرفه‌اش فرا گرفته، و آن را به عنوان راه کسب معاش خود قرار دهد، از دین سوء استفاده ای بسیار زشت نموده است. مرد دین که ادعای فقیه بودن می‌کند، رهبری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نبوده، بلکه فردی مانند دیگر مسلمانان می‌باشد که مردم در شئون دین از او مشورت می‌جویند. و بر شیعه هرگز واجب نیست که از شخصی خاص از آنان پیروی نماید، بلکه شیعه اختیار کامل دارد که رای هر کسی را که بخواهد، چه آنشخص زنده بوده، و چه مرده باشد قبول کند. همانگونه که مردان دین هرگز نباید دارای لباس خاصی باشند. چنانکه در عهد رسول خداجو سلف صالح، مردان دین با لباس مخصوصی مشخص نمی‌شدند. و هرگز در آنزمان یک معلم دین، در مقابل تعلیم دین و فقه اجر و بهائی نمی‌گرفت، بلکه در کنار این تعلیم و تدریس دارای شغل و حرفه ای بود که توسط آن معیشت خود را تامین می‌کرد.

و همگی می‌دانیم، در روزیکه خلیفه ابابکر به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب شد، به دکان خود در بازار مدینه رفت تا بکار خرید و فروش روزانه خود پرداخته، معیشت خود را تامین کند. و هنگامیکه مردم نزد وی آمده، و از او خواستند که کار خود را ترک کرده، و در مسجد رسول خداجبنشیند، تا به شئون مسلمانان بپردازد، جواب آنان را با جمله‌ای داد که تاریخ هرگز آن را فراموش نخواهد کرد. او گفت: «پس آل ابی قحافه (خانواده ابوبکر) با چه پولی، و از کجا زندگی کنند؟» و امام علی بن ابی طالب را می‌بینیم که از کار زراعت در باغی بیرون کوفه کسب معاش می‌نمود. و امام باقر پدر بزرگوار امام صادق را می‌بینیم که هنگام بازگشت از مزرعه‌ای که در آن کار می‌کرد، و در حالیکه بر چهره‌اش عرق جاری بود، با مردی روبرو می‌شود که امام را بخاطر کسب و کارش، با کلماتی غیر اخلاقی ملامت می‌کند و غضب امام را بر می‌انگیزد، و ایشان در جواب به او چنین می‌گویند: «من این سختی را برای این تحمل می‌کنم تا به مردمانی لئیم چون تو احتیاجی نداشته باشم». حقیقتا بر شیعه واجب است که به مردان دین در حجم حقیقی و طبیعی خود نگریسته، و احترام و منزلت و اکرام آنان باید بر طبق این آیه کریمه باشد: ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ[الحجرات: ۱۳] .

فقیه شیعی مانند دیگر فقهاء مسلمین دارای یک رای می‌باشد، اما زمانیکه یکی از این فقهاء ادعای ولایت بر مسلمین را کرده و اظهار می‌دارد که بر مسلمانان امتثال به اوامر و نواهی وی در کلیه شئون دنیا و دین واجب است، آنجاست که باید بگوئیم این فقیه قصد سوء استفاده از افراد، و یا بهتر بگوئیم، به بندگی کشاندن انسان و انسانیت را دارد. و آنجاست که شیعه باید در کشیدن شمشیر، و بدست گرفتن قلم خود را مسئول بداند، و این حس مسئولیت در صورتی است که شیعه بخواهد زندگانیی آزاد و پر فضل و خیرات داشته باشد. اما اگر شیعه می‌خواهد کما فی السابق در شقاوت و بدبختی بسر برد، پس دعوت داعیان امامت را اجابت کند، و نتیجه این پیروی کور کورانه را نیز تحمل کند. در اینجا روی سخن خود را به دو گروه از شیعیان متوجه می‌کنم: داعیان تصحیح، و اشخاص ثروتمند مومن به تصحیح.

بر طبقه دعوت کننده واجب است، این امر را بر شیعه روشن کند که غرض از تصحیح این است که، شیعه با سنی آنطور برخورد کند، که حنفی با مالکی، و یا حنفی با شافعی و حنبلی برخورد می‌نماید. و زمانیکه شیعه به این مرحله از توافق و برادری برسد، آنزمان است که دیگر هیچ فقیهی از فقهاء شیعه جرئت نخواهد کرد که جنگ میان شیعه و برادران مسلمانش را، جنگ میان اسلام و کفر اعلام نموده، و پس از آنروز هرگز جماعتی شیعه بر روی هزاران نفر از شیعه اسلحه نخواهد کشید.

بر طبقه روشنفکر داعی تصحیح واجب است که همه راه‌ها و روشهائی را که توسط آن، مراجع تقلید بر گردن شیعه طوق بندگی گذارده‌اند را ببندد، و رشته تمامی روایت‌های بافته شده‌ای را که به ائمه ما با دروغ و بهتان منسوب شده‌اند، و غرض از آنان اعمال تفرقه و تقیه است را بدرند. و برای شیعه، عصر و زمان سلف صالح، و اصحاب رسول خداجرا به زیبائی به تصویر کشیده، و هر توهینی که به آنان و عصر پر شکوه آنان نسبت داده شده است را در هم شکنند. بر طبقه دعوت گر و روشنفکر واجب است که به برپائی جلسات و گرد همائی‌ها همت گمارده، و از متفکران شیعه، و روشنفکران جهت بازرسی و بررسی رابطه میان بدبختی مادی، سیاسی، اجتماعی و فکری شیعه، و بدعت‌های وارداتی الصاق شده به عقیده، دعوت بعمل آورند. بر این طبقه واجب است که کلیه روایات و احادیثی که در آنان به سلف صالح و صحابه حضرت رسولج، به نحوی از انحاء توهین شده و تفرقه مسلمانان را دامن می‌زند، و با عقل سلیم انسانی سازگاری ندارد را پاکسازی نموده، و به چاپ این کتب و نشریات در کشورهای شیعه نشین و اسلامی کمر همت بسته، تا جای کتاب‌های تفرقه انگیز را پر کنند. بر این طبقه واجب است که یادواره شهادت امام حسین را به یادواره شجاعت، فضیلت، اخلاق، دین و توحید صفوف تبدیل کند، همانگونه که خود امام حسین این نتایج را آرمان خود قرار داده بود، و بخاطر آن شهید گشت. باید این مجالس را از حالت مجالس تفرقه و شقاق، و اعمالیکه تصویر شیعه را مشوّه می‌سازد، و با ذوق و عقل منافات دارد، بدر آورد.

و اما سخن من به طبقه ثروتمند روشنفکر، و مومن به تصحیح که کلیه امکانات قیام به این مسئولیت بزرگ را در زندگی در دست داشته، و انجام این مسئولیت، سعادت آنان، فرزندانشان و نسل‌های آینده، و مسلمانان را تضمین می‌کند، این است که: ای ثروتمندان شیعه، شما طبقه‌ای هستید که بفضل خداوند به این نعمت دست یافته‌اید. «تصحیح» به سرمایه‌گذاری و شرکت فعال شما نیاز دارد. براستی که تصحیح برای شماست، و شما اولین کسانی خواهید بود که از آن سود می‌برید. نتیجتا شما اولین کسانی هستید که باید در راه پیروزی آن اتفاق نمائید بگذارید بگویم: بخداوند سوگند که من خجالت می‌کشم که از برادری کریم و مسلمان که با تصحیح هیچ ارتباطی نداشته، و تنها رابطه او، رابطه اخوت با برادر مسلمانش می‌باشد، جهت چاپ و نشر کتاب، و یا بدوش گرفتن امری از امور تصحیح طلب مساعدت کنم، و شیعه، اینچنین افرادی ثروتمند دارد. آری شیعه دارای افرادی است که صاحب بانک‌ها می‌باشند. شیعه افرادی دارد که در زمره ثروتمندترین اشخاص شرق و غرب بشمار می‌روند. شیعه افرادی دارد که می‌توانند در راه پاکسازی و چاپ دوباره، و نشر و توزیع هزاران کتاب از کتب شیعه انفاق کنند، بدون اینکه آبی از آب ثروت بیشمارشان تکان بخورد. و با وجود این هرگز از یکی از شما هیچ صدائی نشنیدم. و اگر سخنی نیز با من گفتید، چند سطری نامه بود که مرا تشویق کرده، و برایم آرزوی موفقیت کرده بودید. جای بسی تاسف است که ثروتمندان شیعه امامی نخواهند با تصحیح همکاری و همیاری داشته، و در آن مشارکت نمایند. و در نتیجه من دستم را به سوی برادرانی دراز کنم، که همانطور که گفتم، با محنت شیعه و دلائل این محنت هیچ ارتباطی ندارند، و تنها رابطه آنان، رابطه همدردی با برادران مسلمانشان می‌باشد.

پس بدین خاطر است که روی سخنم را به طبقه متمکن و ثروتمند شیعه امامی می‌کنم و از آنان جهت همکاری در خط تصحیح و انفاق در راه اهدافش دعوت بعمل می‌آورم. چون تصحیح برای آنان و برای نجات آبرویشان، و خلاصیشان از آن طوق بندگی است که والیان فقیه و مجتهدان بر گردنشان گذارده‌اند. پس آنان در همراهی با کاروان تصحیح، وکمک به آن اولویت دارند.

در این مقاله می‌خواهم نقشه‌ای را که قصد انجامش را به کمک برادران کریم خود دارم بیان کنم. انجام این نقشه احتیاج زیادی به کمک‌های مالی دارد. و در نتیجه از ثروتمندان شیعه و تجار، و بخصوص کسانیکه پیرو و مقلد جدّ بزرگوارم، امام بزرگ سید ابو الحسن/بودند، و هنوز در گوشه و کنار زمین زیست می‌کنند، دعوت می‌کنم که در راه انجام این نقشه و طرح بر حسب توانائی خود شرکت نمایند. هر کسی بخواهد می‌تواند مسئولیت انجام طرحی از این طرح‌ها را بعهده بگیرد. و در غیر اینصورت در حد توانائی در این امر شرکت نماید. البته باید ذکر کنم که آنچه را که از ثروتمندان شیعه می‌خواهم، هرگز از آنچه در مورد طبقه روشنفکر بیان نموده‌ام جدا نمیسازم.