* هر عضوی عبادتی دارد
هر عضو بدن عبادتی دارد که از آن خواسته شده است، مثلا چشم: عبادت آن نگاه کردن است، چنانکه خدایتعالی فرموده است: ﴿أَوَلَمۡ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾[الأعراف: ۱۸۵]
(آیا در ملکوت آسمانها و زمین نمینگرند؟!).
و نیز فرموده است: ﴿قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ ٱنظُرُواْ﴾[الأنعام: ۱۱]
(بگو: «در زمین گردش کنید، سپس بنگرید).
و همچنین است نگاه کردن؛ فرقی نمیکند که نگاه کردن در ملکوت آسمانها و زمین باشد، یا نگاه کردن به کتب علمی، یا تامل در آنچه که خدایتعالی بوجود آورده است، یا نظر به آنچه که به نفع مسلمین است؛ اینها از عبادات چشم است.
اما عبادت گوش: عبادت گوش آن است که بنده آنچه را که رضای خدا است بشنود؛ مثل خواندن قرآن، ذکر، علم آموختن، یا آنچه که شبیه به اینها است؛ و برای همین اللهتعالی فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا٣٦﴾[الإسراء: ۳۶]
(بدون شک گوش و چشم و دل، هر یک از اینها از آن باز خواست خواهند شد).
همچنین، خدایتعالی در حدیثی قدسی فرموده است: «وَمَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا، وَرِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا....» [۴].
(پیوسته بندهام با انجام نوافل به من تقرب میجويد تا اينکه محبوب من قرار میگيرد. پس هنگامی که مورد محبتم قرار گرفت، من گوش، چشم، دست و پايش میشوم که بهوسيلهی آنها میشنود، میبيند، میگيرد و راه میرود..).
یعنی: چیزی نمیشنود، مگر آنچه که مورد رضایت من است؛ و چیزی را نمیبیند، مگر آنچه را که مورد رضایت من است.
و دست نیز عبادتی دارد: دادن، بخشیدن و عطا کردن ؛ دادن صدقه و انکار منکر نیز از عبادات دست میباشد، چنانکه نبی مکرّم اسلام ج فرموده است: «مَنْ رَأَى مِنْكُم مُنْكراً فَلْيغيِّرْهُ بِيَدهِ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبقَلبهِ وَذَلَكَ أَضْعَفُ الإِيمانِ» [۵].
(اگر کسی از شما کار زشتی را دید، باید با دست خود آن را تغيير دهد و اگر نتوانست، با موعظه و نصیحت در رفع آن اقدام کند، اگر بر این کار نیز توانا نبود، در دل خود آن عمل ناروا را مکروه و زشت بشمارد (و از عامل آن دوری گزیند) و این (مخالفت تنها در دل و عدم دفع عمل منکر با دست یا زبان) نشانه ضعیفترین ایمان است).
و از عبادت دست همچنین: مصافحه و سلام به برادر مسلمانت میباشد، پس [با این کار] گناهان فرو میریزد، قلوب پاکیزه و نفوس سلامت میگردد.
و همچنین جنگ در راه خدا با کفار و راندن کفار و جنگ با آنان دور از مرزهای اسلامی از عبادت دست میباشد.
و زن مومن در این مورد مثل مرد است، پس عبادت دست او، همان است كه گفتیم. علاوه بر این، اقدام زن برای تربیت فرزندانش و کارهایی که در خانه انجام میدهد، از نوع طاعت الله و نزدیکی به خداوند، همچنین رضای شوهرش میباشد.
اما عبادت پاها: رفتن به نماز جمعه و جماعات و نمازها، چنانکه خدایتعالی فرموده است: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَنَكۡتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَءَاثَٰرَهُمۡۚ﴾[يس: ۱۲]
(یقیناً ماییم که مردگان را زنده میکنیم، و آنچه را (از اعمال نیک و بد) که از پیش فرستادهاند، و آثار (و گامهای) شان را مینویسیم).
یعنی: قدمهایی که بر روی زمین بر میدارند؛ برای همین وقتی که بنی سلمه اراده نمود به مسجد نزدیک شود، رسول الله ج به ایشان فرمودند: «دِيَاركُمْ تَكْتبُ آثَاركُمْ» [۶].
(در محل خودتان بمانید، برای هر قدمیکه [به سوی مسجد] بر میدارید به شما ثواب داده میشود).
یعنی: در همان محل خود بمانید و کوچ نکنید و به نزدیک مسجد نیایید؛ زیرا قدمهایی که به سوی مسجد بر میدارید در نزد خداوند نوشته میشود: ﴿فِي كِتَٰبٖۖ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى٥٢﴾[طه: ۵۲]
(در کتابی (ثبت) است، پروردگارم نه اشتباه میکند و نه فراموش میکند).
و همچنین الله سبحانه وتعالی فرموده است: ﴿فَٱمۡشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا﴾[الملك: ۱۵]
(پس در گوشه و نواحی آن راه بروید).
پس راه رفتن بر روی زمین [ برای تامل و پند گرفتن ] از عبادت پا میباشد.
وقتی که عبادات اعضای بدن یادآوری میگردد، آنچه که بر ضد آن است یادآوری میگردد؛ و آنها گناه میباشد.
اما گناه چشم: رها کردن چشم به نگاه کردن به حرام.
و گناه گوش: شنیدن حرامهایی مثل غیبت، سخن چینی، دروغ، سرزنش و دشنام، موسیقی، یا آنچه که شبیه به اینها است و موجب خشم خدایتعالی میگردد.
و گناه زبان: دروغ، غیبت، سخن چینی، دشنام و بدگویی، مسخره کردن و استهزای مومنین؛ و غیر اینها.
و گناه دست: گرفتن حرام، مانند: دزدی یا اذیت و ستم به مسلمان.
و گناه پا: رفتن به سوی حرام در خانه، بازار، شهر نزدیک یا دور.
پس همه اینها از گناهان اعضای بدن میباشد و برای همین گویندهای گفته است:
لعمرك ما مدیت کفّی لریبة
و لا حملتنی نحو فاحشةٍ رِجلی
به جانت سوگند که دستم برای تهمتی دراز نشده و پاهایم مرا بسوی کار زشتی حمل نکرده است.
ولا قادني سمعي ولا بصري لها
ولا دلّني رأیي علیها ولا عقلي
و گوش و چشمم مرا به سوی آنها رهبری نکرده و رأی و عقلم نیز مرا بدان راهنمایی نکرده است
و أعلم أني لم تصبني مصیبة
من الدهر إلا قد أصابت فتیً قبلي
و بدان مصیبتی از روزگار به من نرسیده مگر آنچه که در جوانی و قبل به من رسیده است.
پس وی به این افتخار مینماید که اعضایش را از گناهان حفظ نموده است، دستش را به سوی گناه دراز نکرده است و با پایش به سوی آنچه که غیر رضای اللهﻷ است حرکت ننموده است؛ و همچنین است حال زبان؛ زیرا زبان از بزرگترین جوارح میباشد، عبادت آن: ذکر اللهتعالی و تسبیح او، خواندن قرآن و امر به معروف و نهی از منکر و غیر اینها میباشد.
و برای همین، نماز از بزرگترین عبادات در نزد الله متعال میباشد؛ چون همه انواع عبادات اعضای بدن در آن جمع میباشد؛ عبادت چشم در آن: نگاه کردن به محل سجود میباشد. عبادت گوش در آن: شنیدن تلاوت امام و سکوت بهخاطر آن، چنانکه الله ﻷ فرموده است: ﴿فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ٢٠٤﴾[الأعراف: ۲۰۴]
(پس به آن گوش فرا دهید و خاموش باشید، تا مشمول رحمت شوید).
رسول الله ج فرموده است: « وَإِذَا قُرِئَ = یعنی وقتی امام تلاوت میکرد. فَأَنْصِتُوا= پس ساکت باشید» [۷].
و عبادت زبان در آن: ذکر الله تعالی، قرائت قرآن، تسبیح، تهلیل و تکبیر میباشد. پس در هنگام نماز همه اعضای بدن در حال خشوع و تواضع برای خداوند سبحانه و تعالی است؛ به همین جهت، نماز از بزرگترین عبادات و برترین و نفیسترین آنها میباشد، بلکه نزدیکترین حالتی است که انسان به خداوندﻷ نزدیک میگردد؛ جای تعجب این است که: با وجود این فضیلت آشکار نماز، خدایتعالی بعضی از نمازگزاران را تهدید مینماید و میفرماید: ﴿فَوَيۡلٞ لِّلۡمُصَلِّينَ٤ ٱلَّذِينَ هُمۡ عَن صَلَاتِهِمۡ سَاهُونَ٥ ٱلَّذِينَ هُمۡ يُرَآءُونَ٦ وَيَمۡنَعُونَ ٱلۡمَاعُونَ٧﴾[الماعون: ۴-۷].
(پس وای بر نمازگزاران! همان کسانیکه از نمازشان غافلند؛ کسانیکه خودنمایی میکنند و (از پرداخت زکات و) عاریت دادن وسایل ضروری زندگی دریغ میورزند).
پس این، دلالت بر آن دارد که اصل و مهم، حرکات ظاهری نیست؛ زیرا این گروه به اهل نماز توصیف گردیدهاند، ولی با این وجود به ویل تهدید شدهاند. ویل یعنی عذاب و هلاک و سرزنش آنان؛ این بدان خاطر است که آنان با جسم خود نماز میخوانند، اما قلبشان خشوع ندارد، اجسامشان در بین صفوف و در مسجد، صورتهایشان به سوی قبله است؛ لیکن قلوبشان بهسوی غیر قبله میباشد، بلکه متوجه غیر اللهﻷ است. این گروه امیدوارند مردم آنان را ستایش و مدح کنند، یا اطیمنان ایشان را بهدست آورند، یا طمعهای دنیوی، یا غیر آن را دارند. پس ایشان چنانند که خدایتعالی فرموده است: ﴿وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ كُسَالَىٰ يُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ وَلَا يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِيلٗا١٤٢﴾[النساء: ۱۴۲]
(و چون به نماز برخیزند؛ با سستی و کاهلی بر میخیزند، در چشم مردم خودنمایی میکنند و (در نمازشان) الله را جز اندکی یاد نمیکنند).
[۴] ـ به روایت بخاری (۶۵۰۲) از حدیث ابوهریرهس. [۵] ـ به روایت مسلم (۴۹) از حدیث ابوسعید خدریس. [۶] ـ مسلم در صحیح خود (۶۶۵) از حدیث جابر بن عبداللهب روایت کرده است. [۷] ـ به روایت مسلم (۴۰۴) از حدیث ابوموسی اشعریس.