* راه چهاردهم: بزرگداشت بعضی از اعمال ظاهری، اگرچه بر خلاف سنت باشد
بعضی از مردم در چشمشان عملی از اعمال ظاهری بزرگ مینماید، شیطان او را با این عمل فریب میدهد و مغرور میسازد، اگرچه این عمل بر خلاف سنت باشد، یا بر خلاف شریعت باشد؛ به عنوان مثال: بسیارند جوانانی که به جهاد در راه خدا علاقه دارند، جهاد عملی بزرگ است، حتی نبی ج ـ چنانکه در صحیح آمده است ـ فرمودهاند: «إِنَّ فِي الْجَنَّةِ مِائَةَ دَرَجَةٍ أَعَدَّهَا اللَّهُ لِلْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، مَا بَيْنَ الدَّرَجَتَيْنِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ» [۳۳].
(در بهشت، صد درجه وجود دارد كه خداوند آنها را برای مجاهدين راه خود، مهيا ساخته است و فاصله هر درجه با درجه ديگر، به اندازه فاصله بين زمين و آسمان میباشد).
و همچنین آن حضرت ج درباره اسلام فرمودند: «وَذِرْوَةُ سَنَامِهِ: الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» [۳۴].
(و قله آن، جهاد در راه خدا است).
خدای تعالی جهاد را از برترین اعمال قرار داده است، چنانکه فرموده است: ﴿۞أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ كَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٩ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٢٠ يُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَرِضۡوَٰنٖ وَجَنَّٰتٖ لَّهُمۡ فِيهَا نَعِيمٞ مُّقِيمٌ٢١ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ٢٢﴾[التوبة: ۱۹-۲۲].
(آیا آب دادن به حجاج و آباد ساختن مسجد الحرام را، همچون (عمل) کسیکه به الله و روز قیامت ایمان آورده، در راه الله جهاد کرده است، برابر میگیرید؟! (خیر، آنها) نزد الله برابر نيستند، الله گروه ستمکاران را هدایت نمیکند. (مقام) کسانیکه ایمان آوردند، هجرت کردند، با اموالشان و جانهایشان در راه الله جهاد کردند، نزد الله برتر (و بلندمرتبهتر) است، آنها همان رستگارانند. پروردگارشان آنها را به رحمتی از نزد خود و خشنودی (خویش) و به باغهایی (از بهشت) که درآن نعمتهای جاودانه دارند، بشارت میدهد. همواره در آن جاودانند، بیگمان اجر (و پاداش) بزرگ نزد الله است).
پس جهاد، باب بزرگی از ابواب بهشت میباشد؛ ولیکن جهاد برای خدا ضوابط و اسباب و شروطی دارد، لذا شایسته است مجاهد احکام جهاد را بداند، تا اینکه بداند چگونه جهاد کند، در کجا جهاد نماید، چه وقت جهاد کند، در زیر کدام پرچم جهاد نماید، چنانکه بر مجاهد لازم است برای اصلاح نیت خود با نفسش نیز جهاد کند. چه بسیارند کسانی که در بین دو گروه به جنگ میپردازند، اما خدای تعالی از نیت آنان آگاه است و بس. در صحیحین در حدیثی از ابوموسیس آمده که نبی ج فرمودند: «مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا فَهُوَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ» [۳۵].
(هركس بهخاطر سرافرازی دين خدا بجنگد، اين جنگ، جهاد در راه خداست).
مردی همراه رسولالله ج با کفار جنگ نمود و کشته شد، آن حضرت فرمودند: «إنِّی رَأیته فِی النَّار» [۳۶] یعنی: (او را در دوزخ و آتش میبینم). مردم رفتند و او را جستجو کردند، دیدند عبایی را دزدیده است. مرد دیگری همراه رسولالله ج با کفار جنگ کرد، پس چون جراحات وی زیاد و دردآور بود، دسته شمشیرش را بر روی زمین گذشت و نوک آن را بر روی سینهاش قرار داد، سپس خود را بر روی آن انداخت، شمشیر به شکمش فرو رفت و از پشتش بیرون شد [۳۷]، پس وفات کرد. پیامبر ج خبر دادند که وی در دوزخ است ـ پناه میبریم به خدای تعالی ـ.
در این صورت، تصحیح نیت لازم است، همچنین علم و معرفت نیز لازم است.
درباره حماسه جهاد فرزندان اسلامی بسیار نوشتند،آن را بزرگترین نشانه قهرمانی و شجاعت و برتری بر دنیا نوشتهاند، جوانانی را میبینیم که غرق در لذتها و خوشگذرانیها میباشند، پس دست از همه این لذایذ و خوشگذرانی کشیدند، از اماکن رفاه و تنعم و راحتی و آسایش، بلکه از رفتن به اماکن لهو و لعب با همسالان و دوستان، دست برداشتند و بهسوی جبههها رفتند، به دنبال مرگ در راه خدا رفتند، به اماکن جهاد چون افغانستان، فلسطین، چچن، بوسنی و غیره رفتند، در این مورد داستانها و قهرمانیهایی است، بطون کتابها سرشار از این داستانها و قهرمانیهاست.
این مصداق خبری است که نبی ج دادند، آن حضرت فرمودند: جهاد تا روز قیامت ادامه دارد. علیرغم همه ظروف و تخلفی که امت بر آن هستند، باز هم جهاد ادامه دارد؛ برای همین در صحیحین از ابن عباسب روایت شده که گفته: نبی ج فرمودند: «لا هِجْرَةَ وَلَكِنْ جِهَادٌ وَنِيَّةٌ وَإِذَا اسْتُنْفِرْتُمْ فَانْفِرُوا» [۳۸].
([از اين پس] هجرتی [از مكه]وجود ندارد، اما جهاد و نيت آن، باقی است. هرگاه دعوت به جهاد شديد، جهاد كنيد).
ولیکن باید دانست که ناگزیر جهاد باید با اجازه والدین باشد، اما بعضی بدون اجازه پدر و مادر به جهاد میروند؛ زیرا در حدیث آمده است: « سَأَلْتُ النَّبِيَّ ج: أَيُّ الْعَمَلِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ؟ قَالَ: «الصَّلاةُ عَلَى وَقْتِهَا». قَالَ: ثمَّ أَيٌّ؟ قَالَ: « بِرُّ الْوَالِدَيْنِ». قَالَ: ثمَّ أَيٌّ؟ قَالَ: «الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» [۳۹].
(از نبی اكرم ج سؤال كردم: كدام عمل نزد الله پسنديدهتر است؟ فرمود: «نمازی كه در وقت خودش، خوانده شود». عرض كردم: بعد از آن؟ فرمود: «نيكی به پدر و مادر». عرض كردم: بعد از آن؟ فرمود: «جهاد در راه خدا»).
میبینیم که نیکی به پدر و مادر را بر جهاد در راه خدا مقدم داشته است. در حدیثی دیگر آمده است: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ج فَاسْتَأْذَنَهُ فِي الْجِهَادِ، فَقَالَ: «أَحَيٌّ وَالِدَاكَ»؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَفِيهِمَا فَجَاهِدْ» [۴۰].
(مردی نزد نبی اكرم ج آمد و از او اجازه خواست تا به جهاد برود. آنحضرت ج پرسيد: «آيا پدر و مادرت، زندهاند»؟ گفت: بلی. رسول خدا ج فرمود: «جهاد تو، خدمت به آنها ست»).
در روایتی دیگر آمده است: «أَتَى رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّي جِئْتُ أُرِيدُ الْجِهَادَ مَعَكَ أَبْتَغِي وَجْهَ اللَّهِ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَقَدْ أَتَيْتُ وَإِنَّ وَالِدَيَّ لَيَبْكِيَانِ. قَالَ: فَارْجِعْ إِلَيْهِمَا فَأَضْحِكْهُمَا كَمَا أَبْكَيْتَهُمَا» [۴۱].
(مردی به نزد رسولالله ج آمد و گفت: ای رسول خدا! من آمدهام و میخواهم برای رضای خدا و سرای آخرت همراه شما جهاد نمایم؛ وقتی که آمدم پدر و مادرم گریه مینمودند. آن حضرت ج فرمود: به سوی آن دو برگرد، پس آنان را شاد و خندان گردان، چنانکه آنان را به گریه انداختی).
پس بعضی را شیطان از جهت این امری که خلاف شریعت است فریب میدهد، پس برایش ـ مثلا ـ بعضی از فرایض را زینت میدهد، اگرچه غیر از آن فرض، فرضهای دیگر لازم و واجب باشد؛ پس وی را به این فریب داده تا دیگر فرضها را ترک میکند، چه بسا برایش این امر را زینت میدهد که جهاد فرض عین است. این از مسائل دشوار و پیچیده است که جز ائمه اهل علم نمیتواند بدان فتوا دهد. گاهی افراد به کسانی که جهاد نکردند و به جهاد نرفتند، عیب میگیرند، او را از گروه نشستگان میشمارند.
گاهی بعضی از ایشان از مشاهده جهاد حرف میزند، پس میگوید: چنان دیدم، چنان کردم، برای من کراماتی چنین و چنان حاصل شد؛ گاهی بعضی از ایشان ادعاهایی میکنند که خلاف واقعیت است، یکی از ایشان را دیدم که دستش را بسته بودـ مثلا ـ گمان میکرد که دستش در یکی از جنگها دچار آسیب شده است. وقتی دربارهاش تحقیق کردم، برایم روشن شد که ادعای چیزی را مینماید که نکرده است، ادعای امری را مینماید که برایش رخ نداده است.
ائمه سلف از سختگیرترین مردم بودند تا از ریا محفوظ بمانند، خصوصا در میدانهای جهاد.
عبدة بن سلیمان مروزی گفته: با گروهی برای جنگ با روم رفتیم، مردی قوی و پیکارجو از مردان روم مبارز طلبید، هیچ یک از مسلمین به نبرد با او نرفت، مگر اینکه آن مرد رومی آنان را با ضرب شمشیر کشت. ترس شدیدی در بین مسلمان بهوجود آمد، پس مردی که دهان و بینی خود را پوشانده بود از بین مسلمین به نبرد با او رفت، وی با ضربهای آن مرد رومی را کشت، سپس با همان حالتی که دهان و بینی خود را پوشانده بود به میان صفوف مسلمانان برگشت. پس به استقبال او رفتم و دستمالی را که با آن دهان و بینی خود را پوشانده بود از صورتش برداشتم، تا ببینم وی کیست. دیدم وی، امام، نقاد دانا، فقیه، محدث، صدقه دهنده، یعنی عبدالله بن مبارک است. وی از اینکه دستمال را از صورتش برداشته بودم خشمگین و ناراحت شد، و گفت: ای فلانی! تو این کار زشت را با ما انجام دادی؟! [یعنی: ما را رسوا کردی و اعمال ما را برملا نمودی].
ببین که چگونه در پوشیدن عمل خویش و عدم آشکار کردن آن تلاش مینمودند، سپس ببین که چگونه توانایی و استطاعت داشتند تا در بین همه اعمال صالح از علم، فقه، جهاد، صدقه و دیگر اعمال صالح جمع نمایند؟!
[۳۳] ـ به روایت بخاری (۲۷۹۰) ا ز حدیث ابوهریرهس. [۳۴] ـ به روایت احمد(۲۱۵۴۲)؛ و ترمذی (۲۶۱۶)؛ و ابن ماجه (۳۹۷۳) از حدیث معاذبنجبل س، ترمذی گفته: حدیث حسن و صحیح است. [۳۵] ـ به روایت بخاری (۱۲۳، ۲۸۱۰)؛ و مسلسم (۱۹۰۴) از حدیث ابوموسی اشعریس. [۳۶] ـ به روایت مسلم (۱۱۴) از حدیث عمر بن خطابس. [۳۷] ـ به روایت بخاری(۲۸۹۸)؛ و مسلم (۱۱۲)، از حدیث سهل بن سعد ساعدیس. [۳۸] ـ به روایت بخاری(۲۸۲۵، ۲۷۸۳)؛ و مسلم (۱۳۵۳) از حدیث ابن عباسب. [۳۹] ـ به روایت بخاری(۵۲۷)؛ و مسلم (۸۵) از حدیث عبدالله بن مسعودس. [۴۰] ـ بهروایت بخاری(۳۰۰۹)؛ ومسلم (۲۵۴۹) از حدیث عبدالله بن عمروبن العاصب. [۴۱] ـ به روایت ابوداود(۲۵۲۸)؛ و نسایی(۷/۱۴۳)؛ و ابن ماجه (۲۷۸۲)؛ حدیث صحیح است.